نویسنده: شکران احمدی
-
در تاریخ طبری و تاریخ «الکامل: ۳۹۲/۲» مذکور است: یکبار حضرت عمر رضیاللهعنه بهقصد شام از مدینه خارج شد. وقتی به محل «سرغ» رسید، فرماندهان سپاه اسلام آمدند، به ایشان خبر دادند که در سرزمین شام «وبا» آمده و بیماری طاعون بهشدت گسترش یافته است. وقتی حضرت عمر رضیاللهعنه این را شنید با مهاجرین و انصار که با ایشان همراه بودند، به مشورت پرداخت که چهکار کنند. آنها نظریههای مختلفی ارائه کردند. بعضی گفتند: به مدینه برگردیم؛ و بعضی دیگر گفتند: وقتی برای خدا میرویم چرا برگردیم. حضرت عمر رضیاللهعنه که این اختلافنظر را شنید، به آنها گفت: شما بلند شوید و بروید و مهاجران فتح را بگویید بیایند. آنها آمدند و متفقاً پیشنهاد کردند که همه برگردیم.
بنابراین، حضرت عمر رضیاللهعنه قصد بازگشت کرد؛ ولی حضرت ابوعبیده رضیاللهعنه با بازگشت مخالفت کرد. آنها در همین کشمکش بودند که حضرت عبدالرحمن بن عوف رضیاللهعنه آمد. [او در جریان مسأله نبود]، پرسید چه خبر است؟ وقتی جریان برایش گفته شد، اظهار داشت: جواب این مسئله نزد من هست. حضرت عمر رضیاللهعنه فرمود: شما فردی امین و قابلاعتماد هستید، بگویید جواب مسئله چیست؟ وی گفت: از رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم شنیدم که فرمودند:
«هرگاه شنیدید در سرزمینی “وبا” آمده به آنجا نروید و هرگاه بهجایی رفتید و آنجا “وبا” آمد، بهقصد فرار از وبا از آنجا خارج نشوید.» با شنیدن این حدیث، اختلاف رفع شد و همه به مدینه بازگشتند.
-
در تاریخ «الکامل»، «تاریخ الخلفاء» و دیگر کتب تاریخ مذکور است که: