نویسنده: عبیدالله نیمروزی
جنگهای صلیبی و خطر علیه اسلام
ازیکطرف در بغداد مرکزِ اسلام، فعالیت شدید کارهای تألیف و تدریس انجام میشد و بعضی از دانشمندان برجستۀ اسلامی در اصلاح و تربیت معنوی مردم مشغول بودند و از طرف دیگر ابرهای خطر بر آسمان جهان اسلام سایه افکنده بود، بهطورکلی، وجود مسلمانان و حتی وجود خود اسلام در معرض خطر قرار گرفته بود. مسیحیان اروپا از صدها سال در کمین بوده و از این ناحیه ناراحت بودند که مسلمانان کشورهای شرقی، آنها را تصرف کرده و کلیۀ مقدسات و حتی جای تولد مسیح را در اختیار و تولیت خود قرار داده بودند. برای تحریک احساسات مردم بر انتقامگیری همین کافی بود؛ اما با بودن سلطنتهای نیرومند اسلامی و پیشرفت آنها بهسوی ممالک مسیحینشین، جرئت نداشتند به مسلمانان حمله نمایند.
نمیتوانستند که شام، فلسطین یا کشوری دیگر از مسلمانان را با نگاه کج بنگرند. پس از زوال سلطنت سلجوقیان و ایجاد ضعف در مرزهای شمالی حکومت اسلامی، در ذهن اروپاییان وسوسۀ انتقامجویی ایجاد شد و در ضمن، در این مدت آنان دارای سخنرانان متعصب مذهبی، مانند: «راهب پطرس» شده بودند که نامبرده در کل جهان مسیحی با سخنان آتشین خویش آنان را علیه مسلمانان تحریک مینمود؛ بنابراین، سرتاسر کشورهای مسیحینشین را موجی از جنون مذهبی فراگرفته بود و علاوه بر این اسباب و علل تحریککنندۀ سیاسی و معاشی علیه کشور حاصلخیز مسلمانان نیز فراهم شد که برای جنگهای صلیبی جذابیت مادی و معنوی ایجاد کرد. این عوامل باعث گردید تا سرانجام در سال ۴۹۰ هجری، صلیبیان لشکر اول خویش را بهسوی شام (سوریۀ فعلی)، حرکت دادند. در ظرف دو سال به الرها (ایدیسا) و ولایت انطاکیه، شهرهای بزرگ و قلعههای محکم و شهر حلب را متصرف شدند. در سال ۴۹۲ هجری/ ۱۰۹۹ میلادی، لشکر صلیبیان، قدس (بیتالمقدس) را فتح کردند و در مدت چند سال دیگر بیشترین خاک فلسطین یعنی ساحل شام، مناطق انطراکوس، عکه، طرابلس شرقی و صیدا را تصرف کردند. به قول مؤرخ معروف انگلیسی (ستینلی لین پول)، «لشکر صلیبی در کشور چنان وارد شد که قلم آهنین در چوب کهنه و خشک وارد میشود و در مدت خیلی کوتاه تنۀ درخت اسلام را پاره کرد.»
لشکر صلیبیان هنگام فتح قدس در حالت سرمستی پیروزی و فتح که با مسلمانان بیدفاع انجام داد، آن را یک مورخ متعهد انگلیسی به الفاظ زیر ذکر میکند: «لشکر مسیحی پسازاینکه فاتحانه به بیتالمقدس وارد شد چنان قتلعامی به راه انداخت که میگویند اسبهای صلیبی که بهسوی مسجد عمر میرفتند تا زانو در موج خون غرق بودند و سربازان، کودکان را از پا گرفته به دیوارها زده، میکشتند و پس از چرخاندن چند بار روی سر آنها را به پشت دیوار قلعه میانداختند و کلیۀ یهودیان در هیکل (عبادتگاه یهودیان) زندهزنده سوخته شدند؛ و یک روز بعد به مقدار بیشتر از روز گذشته همین مظالم جانکاه قصداً انجام گرفت. «تیکرد» سیصد اسیر را امان داده بود؛ اما با اینکه او در این مورد داد میکشید، اسیران را بیرون برده همه را کشتند و سپس یک قتلعام بزرگتری به راه افتاد که اجساد مردان، زنان و کودکان را پارهپاره کردند و در گوشهوکنار، تپههایی از اجزای بدن کشتگان به وجود آمد. بالاخره به این صورت این قتلعام سفاکانه به پایان رسید و خیابانهای خونآلود شهر بهوسیلۀ اسیران عرب شسته شد.»
فتح بیتالمقدس، نشانۀ زوال سلطنت اسلامی و زیرکی و تجدد نیروی مسیحیان بود و برای عالم اسلام زنگ خطر بزرگی بود. در شام و فلسطین چهار ریاست مستقلِ مسیحی (قدس، انطاکیه، طرابلس و حیفا) به وجود آمده بودند که خطر مستقل و دائمی برای حریت و آزادی مراکز اسلام (حجاز) بودند. مسیحیان بهاندازهای جری و پُر رو شده بودند که «رنجی نالدوائی کرک» تصمیم گرفت به مکۀ معظمه و مدینۀ منوره حمله کند.
در مورد روضۀ اطهر پیامبر صلیاللهعلیهوسلم کلمات اهانتآمیز و رکیکی بکار برده بودند. حقیقت این بود که پس از واقعهٔ ارتداد زمانۀ خلافت صدیق اکبر رضیاللهعنه در تاریخ اسلام چنین مرحلۀ خطرناکی به وجود نیامده بود، این بار دوم بود که بهطور کلی، اسلام در معرض خطر نابودی قرار گرفته بود و برای عالم اسلام ضروری بود که برای یک جنگ پیروزمندانه اعلام آمادگی کنند. اوایل قرن ششم در عالم اسلام دوران انتشار بینظمی مسلمانان بود، جانشینان ملکشاه سلجوقی باهم دست بهگریبان شده بودند و خلفای بنیعباس مدتها پیش نیروی خود را به ترکان عثمانی سپرده بودند. در عالم اسلام هیچ سلطان ماهر و رهبر باصلاحیتی نبود که تشکیلات اسلام را از سر نو سروسامان دهد و نیروی متفرق اسلام را زیر یک پرچم جمع نموده و در مقابل خطری که از شمال و مغرب میآمد، برآید. استینلی لین پول درست نوشته: این دوران ابهام و تذبذب بود که چنین قدرت بزرگ سلطنت سلجوقی در لحظات آخر مرگ، دستوپا میزد، هر شخص که این حالت را میدید به تعجب و حیرانی مبتلا میشد، این مدت میانگین دوران بد نظمی بود مگر اینکه کلیۀ نیروهای متفرق، متحد و یک پارچه شده و به یک سمتی رویآورند. خلاصه اینکه این واقعیت آن لحظات بود که اروپاییان با لشکرکشی خویش موفقیت را به دست آوردند.
ادامه دارد…