نویسنده: عبیدالله نیمروزی

فرازهای معنوی زندگی علامه ندوی رحمه‌الله

احترام گذاشتن به معاصران
از قدیم گفته‌اند: «المعاصرة هي اصل المنافرة»؛ معاصرت اساس تنفر و انزجار است. گرچه معاصرت بنابه هر دلیلی که باشد، اسباب کدورت‌ها و رنجش‌ها را فراهم می‌کند اما رجال بزرگ از این بیابان وحشتناک نیز با سلامتی عبور کرده‌اند. امام ندوی نیز با زدودن هرگونه زنگاری از آیینۀ دل، قلبش را کانون محبت و احترام نسبت به معاصران و اندیشمندان دوران خویش کرده بود، به گونه‌ای که از هیچ‌کس کینه به دل نداشت و با سینه‌ای شفاف و مالامال از محبت به استقبال همگان می‌رفت و این را می‌توان از اوصاف بارز اندیشوران عرصۀ معنویت نامید.
دکتر عبدالله عباس ندوی می نویسد: مولانا با قلبی باز به علمای معاصر احترام گذاشته به مقام والای‌شان اعتراف می‌کرد. در نامه‌های خود آنانی را که از نظر عمر از ایشان بزرگ‌تر بودند با الفاظ مخدوم و محترم، خطاب می‌کرد و برای همت‌افزایی شاگردان نیز با چنان الفاظی آنان را خطاب می‌نمود که گاهی مبتلای غلط فهمی می‌شدند. طبیعت ایشان چنان بود که از تعصبات گروهی و حزبی تنفر داشت و احترام بزرگ‌زادگان را از ته دل ملحوظ می‌داشت. به خاطر دارم که یک بار شخصی چنین گفت: «در حومۀ لکنو در فلان مدرسۀ آن شهر، شخصی در مورد شما چنین و چنان گفته است.» او نواری هم به همراه داشت. حضرت مولانا ندوی رحمه‌الله نه او را برای سخن بیشتر مجال داد و نه هم نوار را گوش کرد.
در ادامه می‌نویسد: حضرت مولانا در حضور علما و بزرگان معاصر، احترام و اجلال بسیاری را به آنان از خود نشان می‌داد و حتی در غیاب آنان نیز، به همان شکل احترامی را که در حضورشان داشت، پاس می‌داشت. او هرگز به تنقید یا ایرادگیری حتی در حق مخالفین و حاسدین خود روی نمی‌آورد. اگر بر کتاب یکی از معاصرین خود مقدمه، تقریظی یا اظهار نظری می‌کرد، با دل باز اعتراف می‌کرد و از آنان قدردانی می‌کرد. پاکی قلب و زبان، یکی از صفات ممتاز و ویژۀ حضرت مولانا ندوی رحمه‌الله بود.
دکتر عبدالله عباس ندوی، که مدت زیادی را به همراه مولانا ندوی رحمه‌الله سپری کرده است، اظهار می‌کند که در تمام این مدت، همراه مولانا بوده است. او می‌تواند به دروازۀ کعبه بایستد و سوگند یاد کند که در ساعت‌هایی که با مولانا در تنهایی بوده، همراه ایشان در هواپیما نشسته و با ایشان در قطار سفر کرده است، اما در تمام این مدت، هیچ گونه جملۀ ناروایی از زبان مولانا شنیده نشده است.
بسیاری از افراد را مشاهده کرده‌ام که برای توصیف افراد ناصالح از الفاظ و القاب نامناسب استفاده می‌کنند. آن‌ها القاب معروفی (مثل دکتر، مولانا، شاه و…) را با نام یا جزئی از نام فرد آمیخته و به تنابز بالالقاب می‌پردازند. اما از زبان مولانا هیچ‌گاه نام هیچ فردی با لقب نامناسب شنیده نشده است. این نشان از طهارت زبان و طهارت قلب ایشان است. قلب نورانی حضرت امام ندوی، هرگز با ظلمت کدورت‌ها و زنگار کینه‌ها آلوده نگشت و هرگز برای انتقام گرفتن از هیچ فردی اقدام نکرد.
آیین ماست سینه چو آیینه داشتن         کفر است در طریقت ما کینه داشتن
چرا که انتقام گرفتن و کینه به دل داشتن حظ نفس است و مولانا هرگز خواهان آن نبود که در راه رضای نفس مرتکب ناروایی شود یا زبان و قلب را با آلودگی‌ها ملوث گرداند.
بخش قبلی | بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version