در صفحۀ زندگیمان نبرد شدیدی شعلهور است. ظاهراً، طعم حالات و حوادث گاهی شیرین و خوشایند ولی گاهی چنان تلخ و دردناک میباشد که کام و سینۀ آدمی را میسوزاند. هر روز و هر لحظهای گواه رویدادی هستیم که به آن حادثه میگویند. هرگاه نام از حادثه میبریم، تصویر از تصادم موتر، زلزله، سیلاب، مرگ، جنگ، زخمی شدن، آتشسوزی، خودکشی و غیره، وقایع درشت و ناخوشایند در ذهن ما متصور میگردد. بدون شک که اینهمه حوادثاند؛ اما تصویر کامل و شامل از حوادث نیست، زیرا بستۀ حوادث شامل هرگونه رویدادهای مثبت و منفی، یعنی زشت و خوب میباشد.
حادثه از کلمۀ حدیث به معنی جدید، نو و تازه گرفته شده است که در زبان انگلیسی بکاربستن کلمۀ «NEWS» مناسب آن میباشد. پس هر آن چیز خوشایند و یا ناخوشایند که هر لحظه بر انسان واقع میگردد، حادثه است که اگر به شکل متداوم ادامه یابد به «حالت» مبدل میشود. باید بدانیم حوادث که تولد انسان، نخستین و مرگش آخرین آن بهشمار میرود، دقیقاً هدفش چیست؟
فقر، مرگ، بیسوادی، مریضی، بیکاری، احساس حقارت، زخمیشدن، معیوب بودن، بیاولادی، اولاد ناصالح، ضعف و نداشتن استعداد، ناکامیها، نداشتن توانایی، تیره شدن روابط با اعضای خانواده، گمشدن و از دست دادن مال، تاوان در تجارت، عقبماندگی مادی و عدم پیشرفت، جنگ، ناامنی، درخواست رشوه، بیحجابی در جامعه، سازش با باطل، استفاده از موقف وظیفوی، ظلم حکام و صدها موارد دیگر از جمله حوادث بهشمار میروند.
درعینحال، ثروتمند شدن، داشتن تحصیلات، صحت، زیبایی، داشتن بهترین وظیفه، شهرت و محبوب بودن، بدن قوی و تنومند، داشتن فرزندان زیاد، استعداد و ظرفیت بالا، موفقیتهای پیدرپی، علم و مفاهیم اسلامی، توفیق اعمال نیک، داشتن همسر زیبا، داشتن خانواده و روابط نیکو با آنها، مال و تجارت گسترده، امنیت و پیشرفتهای مادی نیز از جمله حوادث بشمار میروند.
در رابطه به اهداف حوادث، اهمیت، تعبیر و طرز برخورد با حوادث دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. غربیان و نظامهای دستساختۀشان (دموکراسی و آزادیها) که دنیا را نکتۀ آغاز و خاتمۀ خویش میپندارند، همیشه در تلاشاند تا همۀ حوادث فوق را در کنترول خویش داشته باشند. دفع حوادث ناخوشایند و غالب شدن بر حوادث مثبت را سعادت تعریف نمودهاند که رسیدن به آن را مرتبط به تلاش خویش میدانند.
تعدادی اندکی از انسانها که تلاششان در مسیر حوادث واقع میگردد، میتوانند به برخی از حوادث و داشتههای مادی دست یابند؛ اما بازهم به سعادت نمیرسند؛ زیرا خواستههای انسان هرگز در دنیا پایان نداشته و بهزودی برایشان عادت و خستهکننده میشود.
اکثریت مطلق ایشان که به خواستههای خود نرسیده و حوادث را مهار نمیتوانند بکنند، جز مأیوسی، اضطراب و خودکشی راهحل دیگری ندارند. از جانب دیگر، طبیعت زندگی بشر چنین بوده که هرگز مطابق میل بشر بهپیش نرفته و حوادث ناخوشایند مانند: مرگ، فقر، مریضی، ناتوانی، ناکامی و… مصائبی که کسی توان انکار اینکه این حوادث ناخوشایند خود تهدید و مانع بزرگی برای دید لذتگرایی و سعادت تعریفشدۀشان محسوب میگردد، را ندارد. غم از گذشته، تشویش در مورد آینده، استرس، اضطراب، عدم سکون و آرامش جزء لاینفک زندگیشان بهشمار میرود؛ زیرا هرگز توان فرار از ناکامیها و دردهای ناخوشایند را ندارند. پس بدون شک در حالات و حوادث رازی بزرگتر از آنچه فکر میکنیم، نهفته است.