یکی از ویژگی ممتاز دوره جوانی « نیرو و قدرت فوق العاده » میباشد. جوان در دورانی به سر میبرد که پر از توانمندی و قدرت و انگیزه است. دو دوره ضعف، يعنی کودکی و نوجوانی را پشت سرگذاشته و اکنون که به حد بلوغ جسمی و فکری رسیده، توانمندیهای بسیاری دارد. آیه شریفه « اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَ شَیْبَة … » (ترجمه:الله همان ذاتی است که شما را از آبی ناچیز آفرید، سپس بعد از ناتوانی کودکیتان قدرت مردانگی را قرار داد، سپس بعد از قدرت مردانگی، ناتوانی سالخوردگی و فرتوتی را قرار داد، الله آنچه از ناتوانی و قدرت را که بخواهد میآفریند، و او تعالی از هر چیزی آگاه است، و هیچچیز بر او پوشیده نمیماند، و ذات توانایی است که هیچچیز او را ناتوان نمیسازد.)
به توانمندی و نیروی سرشار جوانی اشاره دارد؛و اشاره بدین نکته دارد که ناچیزی آغازین انسانها و شکوفائی دوران جوانی آنان و سستی زمان پیری مردمان، همه این دگرگونیها و فراز و نشیبها از ناحیه خداوند بزرگوار است و چرخ حیات با دست حکمت عالیّه آفریدگار در گردش است.
مفسرین میفرمایند: در آغاز خلقت، آدمی آنچنان ضعیف و ناتوان است که حتی قدرت ندارد مگسی را از خود دور کند، یا آب دهان خویش را نگه دارد و حتی قدرت و توانایی راه رفتن و غذا خوردن هم ندارد. اینها از نظر جسمانی انسان و از نظر فکری به مصداق « لاتعلمون شیئاً »، هیچ چیز نمیداند، اما به تدریج دارای قدرت و توانمندی میگردد، تا جایی که از نظر جسمی و فکری به کمال میرسد. باید بدانیم این همه استعداد و توانایی سرمایهای است گرانبها که به امانت به دست فرد جوان سپرده شده است و دیری نمیپاید که این نیرو و توانایی رو به ضعف میرود. این دگرگونیها و فراز و نشیبها، بهترین دلیل برای این حقیقت است که نه قوت جوانی در اختیار انسان است و نه ناتوانی دوران پیری. این استعداد و توانایی را خداوند به جوان عنایت کرده تا از آن به بهترین روش استفاده ببرد و از آن در راه خشنودی خداوند متعال و سعادت خود و دیگر انسانها بهره ببرد.
نکته لطیف آیه شریفه ایناست که ضعف دوم « ضعفاً و شیبةً » که برای انسان پیش میآید، کلمه « شیبه» پیری را نیز اضافه میکند، ولی در مورد ضعف اول نامی از کودکی نمیبرد. این تعبیر ممکن است اشاره به آن باشد که ضعف پیری دردناکتر از ضعف دوران کودکی است؛ زیرا برعکس ضعف در کودکی؛ اولاً پیری رو به سوی مرگ و فنای دنیوی دارد، و ثانیاً توقعی که از پیران سالخورده و با تجربه دارند، هرگز از کودکان ندارند؛ در حالی که گاه ضعف و ناتوانی آنها یکسان است و این نکته بسیار عبرت آموز میباشد. این مرحله ای است که قدرتمندان یاغی و سرکش را به زانو درمیآورد و به ضعف و زبونی و بیچارگی میکشاند.
۸- همت و عزم راسخ
یکی دیگر ازویژگی ممتاز دوران جوانی « همت و عزم راسخ » میباشد. اشتیاق به حرکت و فعالیت، جوان را دائماً به تصمیم گیریهای بزرگ و سخت وا میدارد. گاهی میخواهد آن قدر درس بخواند که استاد شود، گاه به کارهای فنی و حرفهای علاقه نشان میدهد و عزم به یادگیری آن میکند، گاه میخواهد انواع ورزشهای رزمی را تعلیم ببیند، مگر در راه خدا کارهایی سخت و غیرممکن را جز جوان کسی دیگر میتواند انجام دهد؟ عزم و تصمیم هر جوانی به همت او بستگی دارد؛ ویژگی بارز دوران جوانی همین تصمیمات و همتهای بلندشان است. لازمه کارهای بزرگ که خداوند دوست دارد، داشتن عزم راسخ و همت عالی است.
بلند همتی و داشتن عزم راسخ، جوان را به رشد و تکاپو دعوت میکند و اجازه نمیدهد زندگی انسان یکنواخت و راکد بماند. بلند همتی، بزرگی و وقار، غیرت و حیا و شجاعت و عزت نفس به همراه دارد. جوان اگر بداند همه مکارم عالی در بلند همتی و عزم راسخ است، هیچگاه خود را دنبال رو مکاتب و افکار بیگانه قرار نمیدهد و حاضر نیست فکر و وقت با ارزش خود را صرف هر نوع اندیشه و آیینی کند. جوان مسلمان باید اسوه ای شود تا دیگر جوانان از ادیان و مذاهب دیگر او را الگوی خود قرار دهند؛ و الگو و اسوه شدن جز با بلند همتی به دست نمیآید.
۹- روحیه سالم و امیدوار
جوان با داشتن این ویژگی با شکستها و ضربههای روحی و روانی روحیه خود را نمیبازد، از خود نا امید نمیشود. این خصلت خوب جوان را با ناامیدیها و شکستها رو به رو کرده تا او را بسازد، رشد دهد و کامل کند. وجود جوان نیز مانند یک درخت بارده و ثمر بخش است. اگر سالم و بی عیب باشد، خرم و با نشاط است، میوهها و شکوفهها میدهد بر سرها سایه میافکند، رهگذران در سایهاش از رنج آفتاب میآسایند و مانند همان درخت انواع حوادث و پیشامدها ممکن است داشته باشد.
جوان گاه در اوایل جوانی سالها برای هدفش همت میکند، زحمت میکشد و رنج میبرد و دسترنجی تهیه مینماید، بعد در اثر حادثه ای آن از بین میرود، سرمای فقر او را بی برگ و نوا میسازد، در عین این که این حوادث موجب تأسف است برای یک روحیه سالم و بانشاط و امیدوار جای نگرانی نیست؛ روحیه سالم و با نشاط و امیدوار مثل بدن سالم و جوان میماند، هر نقص و ناملایمتی را جبران میکند، مصیبت جایی است که خدای ناخواسته جوان در ناحیه روح و قلب و احساسات پژمرده و افسرده باشد، به جهان بدبین باشد، خودش را تک و تنها و بی غمخوار ببیند، دیگر این جوان نه برای خودش و نه برای جامعه مفید خواهد بود، آنچنان که زندگی او با مرگ چندان تفاوتی نخواهد داشت.