نویسنده: ابورائف

آرا و نظریات غربی‌ها در مورد نظریۀ داروین

بسیاری از اندیشمندان و اساتید پوهنتون‌های غربی و نیز افرادی که در علم گونه‌شناسی و ژنتیک فعال هستند، نظریۀ تکامل داروین را رد کرده‌اند و آن را مترادف با وهم و گمان و خیالات کرده‌اند. این انکار و رد بر اساس برداشت‌های آن‌ها از این نظریه و نیز مخالفت‌ها و تضادهایی که این اندیشه با قواعد و قوانین علمی داشته است، شکل گرفته است.
نظریۀ تکامل داروین از همان ابتدا باعث شکل‌گیری نزاع و درگیری علمی در جوامع مختلف غربی گردیده بود و افراد بی‌شماری در مورد آن نظر داده‌اند. در حقیقت بعضی از جوامع غربی این نظر را به‌عنوان راهی برای درک مبدأ خلقت موجودات و چگونگی تکامل و ارتقای آن‌ها قرار داده‌اند و بدین‌صورت از کرنش در پیشگاه خالق هستی و موجودات و تعیین مبدأ و منشأ شکل‌گیری آن‌ها سر باز زده‌اند. به همین علت، بسیاری از اندیشمندان غربی که توجه به آموزه‌های دینی و تاثیر ذات الله تعالی در خلقت موجودات داشته‌اند، این نظریه را تردید کرده‌اند و آن را خرافه‌ای بیش ندانسته‌اند که گذشته و آیندۀ موجودات را مبهم و غیر قابل قبول جلوه می‌دهد.
گذشته از نویسندگان اسلامی که در رد نظریۀ داروین کتاب و مقاله نوشته‌اند، بسیاری از متفکرین و اندیشمندان غربی نیز نسبت به این اندیشه و نظریه اظهار انزجار و تردید کرده‌اند. در این مبحث به بخشی از این آرا و نظریات اشاره خواهیم کرد.
نویسنده و کالبدشناس و مردم‌شناس اسکاتلندی، «سر آرتر کیت» می‌نویسد: «نظریۀ تکامل تاکنون بدون دلیل و برهان است و در آینده نیز چنین خواهد بود و تنها دلیلی که ما هنوز به آن ایمان داریم این است که تنها بدیل آن که «خلقت مستقیم» موجودات است، موضوعی غیر مسلم و غیر یقینی است.»
پروفسور «واتسن» استاد پوهنتون لندن می‌گوید: «دانشمندان علوم حیوانات از روی نتیجۀ تحقیق یا آزمایش یا استدلال منطقی به تکامل اعتقاد ندارند بلکه فقط به این علت اعتقاد دارند که خلقت مستقیم اشیا از تصور انسان بعید است.»
پروفسور «اسکات» این موضوع را تاکید کرده و می‌نویسد: «شکی نیست که نظریۀ تکامل آمده است تا باقی بماند و ممکن نیست آن را رها کنیم گرچه فقط یک اعتقاد محض (و بدون دلیل) قرار گرفته باشد.»
آقای «سر داوسن» افزوده است: «این اعتقاد نوعی از ایمان کور، آمیخته به سادگی و خرافات است.»
پروفسور جی‌بیب می‌نویسد: «تغییرات اعجازگونه‌ای که فرض می‌شود که بر داستان‌های خرافی منحصر هستند در نظریۀ تکامل و ارتقا اموری عادی هستند.»
«داکتر ماکنیر ویلسون» در مجلۀ علمی پوهنتون آکسفورد می‌نویسد: «نظریۀ تکامل غیر از داستان خرافی که بعضی از مخلوقات را در بر می‌گیرد، چیز دیگری نیست.»
از علمای کلیسا نیز بسیاری این نظریه را رد کرده‌اند. «پاپ جرجس فرج»، از علمای مسیحیت لبنان کتابی در این زمینه نوشته است و به روش گفتگوی دو انسان که یکی انسان آدمی و دیگری انسان بوزینه‌ای است، نظریۀ تکامل را رد کرده است.
«کشیش خیرالله استفان» عالم مسیحی دیگری است که در نوشته‌های خود این نظریه را رد کره است. وی کتابی به نام «صفوة علم الیقین فی حقیقة مذهب داروین» ( برگزیدۀ علوم یقینی در مورد حقیقت مذهب داروین) نوشته است و چگونگی گسترش و رشد نظریۀ باطل داروین و این‌که در ابتدا چه مخالفت‌هایی با آن شده است، تشریح کرده است.
وی نظریۀ تکامل را رد کرده است و این موضوع را قبول ندارد که انسان از حیوان دیگری تبدیل به انسان شده باشد؛ زیرا به اعتقاد وی این موضوع به‌صورت علمی ثابت نشده است و هیچ فردی به آن گواهی نداده است. هم‌چنین وی از طرف‌داران این مذهب خواسته است تا «حلقۀ گمشده‌ای» را که به آن قایل هستند معرفی کنند؛ زیرا هیچ اثری از آن در میان زنده‌ها و مرده‌ها و فسیل‌ها و منقرض‌شده‌ها نمی‌یابیم.
دکتر «حلیم عطیه سوریال» نیز نظریۀ تکامل داروین را رد کرده و در این زمینه کتابی به‌عنوان «تصدع مذهب داروین والإثبات العلمی لعقیدة الخلق»؛ (پراکندگی مذهب داروین و اثبات علمی عقیدۀ خلقت) نوشته است و در آن با دلایل علمی و عقلی این مذهب را رد کرده است. وی این نظریۀ داروین را که معتقد است: «انسان در بعضی از گذرهای تکامل خود دارای جسم و بنیۀ ضعیف بوده است و عقل و ادراک وی ناقص بوده است» را رد کرده و می‌گوید: «چگونه برای مخلوقی ضعیف الجسم و ضعیف العقل ممکن است که به زندگی خود ادامه بدهد درحالی‌که در اطراف وی شیر، فیل، پلنگ و دیگر حیوانات درنده وجود داشته است؟»
وی در مورد «حلقۀ گمشده» که مستند قوی داروین در اثبات نظریۀ تکامل است می‌گوید: «بحران حلقۀ گمشده در میان انواع، بزرگ‌ترین معضل برای پاک جلوه‌دادن نظریۀ داروین است و این مشکل پس از گذشت صد سال از ظهور کتاب اصل انواع داروین، هنوز به قوت خود پابرجا است.»
«ابراهیم حوران» یکی دیگر از علما و زبان‌شناسان است که مذهب داروین را به‌صورت علمی رد کرده است و در دو رساله به‌نام‌های «مناهج الحکماء فی نفی النشوء والارتقاء»؛ (شیوه‌های دانشمندان در رد تکامل و ارتقا) و دیگری «الحق الیقین فی الرد علی بطل داروین»؛ (یقین راستین در رد بر آرای باطل داروین)، دلایل داروین را بررسی کرده است و با تضعیف و سست جلوه‌دادن آن‌ها این مذهب را نقض کرده است.
شیوۀ تحقیق وی چنین بوده است که تمرکز وی بر نواحی ضعف مذهب داروین بوده و دلایل را وی نقض کرده و آن‌ها را ثابت ندانسته است، هم‌چنین معتقد است که مذهب داروین نمی‌تواند شکوک انسان را رد کرده و به انسان یقین و اطمینان ببخشد، بلکه زمینۀ تخمین و جدل را که اساس این مذهب است را فراهم می‌کند.
وی در رد این موضوع که داروین «انتخاب طبیعت» را اساس تکامل و رشد موجودات می‌داند گفته است: طبیعت در شیئ موجود اثر می‌گذارد و نمی‌تواند در شیئ معدوم که هنوز وجود ندارد اثر بگذارد؛ لذا طبیعت می‌تواند چشم را کور کند اما نمی‌تواند کور را بینا کند.
هم‌چنین گفته است که مذهب داروین مقتضی آن است که گونه‌های پست و بالامرتبه با یکدیگر جمع نشوند بلکه به‌صورت پیاپی و با سبقت اولی از دومی به‌وجود بیایند، درحالی‌که اجتماع این مورد که داروین آن را منتفی می‌داند، در مورد موجودات منقرض‌شده و زنده حاصل گردیده است.
بخش قبلی | بخش بعدی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version