ما عادت داریم که وقتی یک بیماری به سراغ ما یا نزدیکانمان میآید، بلافاصله تلاش میکنیم در جهت درمان و رفع آن اقدام کنیم. به پزشک مراجعه میکنیم و حتی هزینههای زیادی را برای بهبودی بیماری پرداخت میکنیم. دلیل این رفتار، مشاهدهی آثار بیماری مانند تب و درد و سایر علائم ظاهری آن است. در اینجا از خداوند متعال درخواست میکنیم که هیچکس را به بیماری مورد امتحان و آزمایش قرار ندهد و همه بیماران را به شفای عاجل برساند.
یکسری بیماریهایی وجود دارد که خطرشان به مراتب شدیدتر و خطرناکتر از بیماریهای جسمی است. بیماری جسمی در نهایت دنیای انسان را نابود میکند و منجر به مرگ او خواهد شد، اما بیماریهای قلبی که تأثیر مستقیم بر جسم، روح، روان و عملکرد انسان دارند، باعث تباهی و ضایع شدن دین، دنیا و آخرت انسان میشوند.
یکی از این بیماریهای قلبی که میتوان گفت منشأ بسیاری از گناهان و معاصی است، کینه است.
لذا قرآن به عنوان کتاب هدایت انسان به سوی کمال مطلق، از سوی خدایی که پروردگار جهانیان است، فرو فرستاده شده است. این کتاب از آنجایی که از سوی آفریدگاری که پروردگار انسان است نازل شده، در حوزهی راهنمایی انسان، تنها به بیان پارهای آموزههای دستوری بسنده نمیکند، بلکه با تحلیل و تبیین ابعاد مختلف روحی و جسمی بشر و ظرفیتها و توانمندیها و نیز کاستیهای موجود در وی، تعریف کامل و جامعی از وضعیت او به دست میدهد. حتی ضمن بیان آموزههای دستوری که به قصد تکامل و کمالیابی وی صادر میکند، به بیان فلسفهی احکام میپردازد.
در این راستا، خداوند در قرآن به ابعاد روانشناختی و جامعهشناختی وجود انسانی میپردازد و به عنوان آفریدگاری که پروردگار وی است، ضمن تحلیل و تبیین این ابعاد، راهکارهای برونرفت از مشکلات را بیان میکند تا انسان با پیروی از این آموزهها در مسیر تکاملی قرار گرفته و با انگیزهی بیشتری حرکت و تلاش کند؛ زیرا آگاهی و شناخت از وضعیت خود و علت و فلسفهی هر آموزهی دستوری از راه گزارههای شناختی میتواند انگیزه عمل به آن را تقویت کند.
یکی از ابعاد انسانی، مسئلهی بغض و کینه به عنوان واکنشی عاطفی و احساسی است که به دنبال کنشهای خاص رخ مینماید و موجب میشود تا شخص در برابر دیگری بر پایهی احساس، تصمیمگیری کرده و برخورد نماید. قرآن به این مسئله بهشکل خاصی مینگرد و میکوشد تا روشن کند که بسیاری از اوامر درونی با بازتابهای اجتماعی خود میتواند آثاری مخرب در روح و روان شخص و یا جامعه بهجا گذارد و روشن میکند که چگونه میتوان با این امر به عنوان رذیلتی اخلاقی و همچنین بازتابهای بیرونی آن به عنوان ناهنجاری اجتماعی مبارزه کرد.
کینهتوزی
کینهتوزی یا حِقْد به معنای جای دادن نفرت و دشمنی فرد دیگر در قلب است که حالتی نفسانی و یکی از رذائل بزرگ اخلاقی محسوب میشود. این حالت روح و جسم فرد کینهتوز را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد و موجب بروز رفتارهای ناپسند نسبت به دیگران میشود؛ در نتیجه، سلامت جامعه را نیز به خطر میاندازد.
بغض به معنای کینه، ضد حب و دوستی است. این واژه برای بیان حالتی به کار میرود که در انسان پدید میآید. کینه حالتی نفسانی است که موجب تنفر و بیزاری شخص از چیزی یا کسی میشود و شخص گرایش و میلی به آن نمییابد و از آن پرهیز و دوری میکند.
هرگاه شخص انتقامجو از انتقام درمانده شود و نتواند زخم دلش را مرهم گذارد، نیروی خشم به باطن خود او سرایت کرده و به صورت کینه ظهور میکند.
همانگونه که حب و دوستی یکی از خصوصیات انسانی و فضایل اخلاقی شمرده میشود، بغض و نفرت نیز از بیماریهای خطرناکی است که آثار آن در همه ابعاد زندگی بشر، بهویژه در حوزهی عمل اجتماعی، نمایان میشود. وجود خصلتهایی چون بغض، کینه و نفرت نسبت به امور کمالی یا افراد و مؤمنان، تأثیرات منفی در زندگی دنیوی و اخروی و نیز روحی و اجتماعی انسان بهجای میگذارد. درخت کینه اگر در زمین دل افراشته شود، ثمرات پلیدی از آن به ظهور میرسد.
آثار فردی واجتماعی کینه
با نگاهی به آثار بغض و کینه میتوان به درستی دریافت که این حالت نفسانی چه آثار مخربی در روح و روان خود شخص و یا دیگری بر جای میگذارد.
کینه به دلیل آنکه حالتی متاثر از احساسات شدید و واکنشهای تند و احساسی است، شخص را از حالت تعادل خارج میکند. بغض موجب میشود تا مهار نفس در دست هیجانات و واکنشهایی قرار گیرد که قدرت عقل را میگیرد و به آن اجازه نمیدهد تا وجود و رفتارهای شخص را مهار و مدیریت کند.
از این رو، کینه عامل مهمی در خروج از عدالت است که شخص با کینهتوزی از حالت اعتدال بیرون رفته و بینش، نگرش و کنش و واکنشهایش بر پایهی بیعدالتی شکل میگیرد. در حقیقت، بغض زمینهساز انحراف از حوزهی عدالت در همهی ابعاد آن میباشد. شخصی که دچار کینهی شدید است، در تحلیل واقعیتها از حقیقت دور میشود و به سبب بیزاری و تنفر نسبت به موضوع، نگرش و واکنش منفی از خود نشان میدهد.
مسئلهی خروج از اعتدال و انحراف از عدالت در حوزهی روانشناسی فردی و شخصی میتواند سبب شود تا در حوزهی هنجاری و رفتار اجتماعی نیز شخصی متجاوز و متعدی به حقوق دیگران گردد. بغض وی میتواند زمینهی تجاوزگری در وی را پدید آورد و رشد دهد.
چنانچه خداوند متعال میفرماید: «وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ الله مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا الله وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَالله لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ»؛ ترجمه: «و يهود گفتند: دست خدا بسته است؛ دستهاى خودشان بسته باد و به [سزاى] آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شوند بلكه هر دو دست او گشاده است. هر گونه بخواهد مىبخشد و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرود آمده بر طغيان و كفر بسيارى از ايشان خواهد افزود و تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم. هر بار كه آتشى براى پيكار برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت. و در زمين براى فساد مى كوشند و خدا مفسدان را دوست نمى دارد.»
قرآن توضیح میدهد که کینه سبب میشود شخص با رفتاری برخاسته از کینهتوزی و بغضورزی از رفتارهای متعادل بیرون رفته و موجبات شکست و ناکامی خویش را فراهم آورد. افزایش کینه در جامعه به عنوان پدیدهای اجتماعی، مانع از پیروزی و دستیابی جامعه به موفقیتها میگردد.
انسانی که دارای کینه است، به دلیل فقدان تعادل روانی، ناتوان از تصمیمگیری درست و برخاسته از عقلانیت است. واکنشهای عصبی، بیزاری و تنفر موجب میشود داوری و قضاوت وی بیپایه و از روی عناد باشد و ناتوان از دریافت درست واقعیت و تحلیل آن گردد. عدم تحلیل درست و بر پایهی اصول عقلی و عملی موجب میشود در ارزیابی از موقعیت خویش و موضوع (مانند دشمن) به خطا رود و در دستیابی به موفقیت، با شکست مواجه گردد.
انسانی که با کینه و نفرت با مسائل برخورد میکند، از نظر روانشناسی انسانی نامتعادل در عمل و رفتار است و میتوان گفت که این مسئله موجب میشود که به عنوان شخصیتی ناسالم و نامتعادل از وی یاد شود.
البته ناگفته نماند که برخی از کینهها ریشه در عوامل طبیعی دارند و انسان به جهت بیزاری از امری ناپسند و بیرون از دایرهی فطرت و طبیعت، آن را بروز میدهد. شخصی که برخوردار از طبیعت و فطرت پاک و سالم است، به طور طبیعی نسبت به امور زشت و ناپسند بیزار و متنفر است و به طور طبیعی واکنش تند و شدید نسبت به آن نشان میدهد.