هر وقت در اسلام از غیبت سخن گفته میشود، یک خصلت نزدیک به آن هم در کنارش ذکر میگردد که اسلام آن را نیز شدیدا تحریم کرده است و آن «سخنچینی» میباشد.
سخنچینی، انتقال دادن سخنان یک شخص به شخص دیگر به گونهای است که در میان آنها ایجاد دشمنی بکند و صفای روابط آنها را با یکدیگر مکدر سازد و یا کدورت آن را افزایش دهد. پس یکی از آفات زبان که در اخلاق اسلامی از رذایل اخلاقی به شمار میرود، سخن چینی یا نمّامی است. اين صفت زشتترين صفات رذيله و قبيحترين خوى آدمى است كه آيات و احادیث در نكوهش آن بيش از حد و حصر آمده است.
سخنچینی غالبا به این گفته میشود که سخن کسی را که پشت سر دیگری گفته به وی باز گوید؛ مثلا: بگوید فلان دربارۀ تو چنین و چنان گفت یا نسبت به تو چنین و چنان کرد، و بدینسان نوع خاصی از افشاء سرّ و پردهدری و متضمن بدگوئی است. سخنچینی و انتقال مسایل افراد به دیگران با هدف کوبیدن شخصیت و بردن آبروی آنها، از صفات رذیله و بسیار ناپسند است.
و گاه به شخصی که پشتسر او سخن گفته شده اختصاص ندارد، بلکه به کشف و افشاء آنچه مورد کراهت است اطلاق میشود، خواه کراهت کسی باشد که از او نقل یا به او نقل میشود یا کراهت شخص سوم و خواه کشف و افشاء به گفتار باشد یا به نوشتن یا به رمز و اشاره، و خواه آنچه نقل شده از اعمال باشد یا از اقوال، و خواه بر کسیکه از او نقل میشود عیب و نقصی باشد یا نباشد.
پس بر هر مسلمانی لازم است که از آنچه از احوال دیگران میداند سکوت کند، مگر وقتی که حکایت و نقل آن برای مسلمانی سودمند باشد یا از گناهی جلوگیری شود؛ چنانکه اگر ببیند کسی مال دیگری را میبرد بر اوست که برای حفظ حق صاحب مال گواهی دهد، اما اگر ببیند که کسی مالی را برای خود پنهان میکند، باز گفتن آن سخنچینی و فاش کردن راز است.
باعث سخنچینی غالبا بدخواهی نسبت به کسی است که از وی سخنچینی میشود، و این داخل در ایذاء است، و گاهی انگیزۀ آن اظهار محبت به مخاطب است، و یا برای تفریح و سرگرمی و وقتگذرانی و پرگویی است، و به هر حال شکی نیست که سخنچینی از پستترین کارهای زشت است.
پس سخنچینى، نوعى افشاى سرّ و پردهدرى و از صفات خبیثه و بسیار پست است که موجب کینه و عداوت و دشمنى، بین دو فامیل، یا دو رفیق و یا زن و شوهر میشود.
سخنچین در باطن خود حقارت و ذلت را احساس میکند و برای جبران شکستهای درونی و رسیدن به اهداف شوم خود، متوسل به این حربۀ سخنچینی میشود. نمونۀ بارز آن در صدر اسلام، وقتی منافقین از مقابلۀ رودررو با دین اسلام و پیامبر نتیجهای نمیبردند به وسیلۀ چاپلوسی و نفاق سعی میکردند به اهداف شوم خود برسند که خداوند متعال نفاق آنان را همیشه آشکار میساخت.
قرآن از اوایل دورۀ مکی به مذمت این رذیلۀ اخلاقی پرداخته است و میفرماید: «وَلا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهِينٍ * هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ»؛ ترجمه: «واز هر قسم خورندۀ فرومایهای فرمان مبر، (که) عیبجوست و برای خبرچینی گام برمیدارد ».
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوسلم نیز فرمودهاند: «لا يدخل الجنة قتات»؛ ترجمه: «هیچ سخنچینی وارد بهشت نخواهد شد».
گفتهاند: «نمّام» کسی است که در میان جمع حضور دارد و گفتههای آنها را با نیت سوء به دیگران منتقل میکند اما «قتات» کسی است که از جمعی استراق سمع میکند و بدون اینکه آگاه باشند، به سخنچینی علیه آنها میپردازد.
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوسلم فرمودهاند: «شرار عبادالله المشاؤون بالنميمة المفرقون بين الأحبة الباغون للبراء العنت»؛ ترجمه: «بدترین بندگان خدا آنها هستند که با هدف سخنچینی در آمد و شد هستند و میانۀ دوستان را برهم میزنند و انسانهای بیگناه را به فساد نسبت میدهند».
اسلام در راستای برطرف کردن خصومتها و اصلاح روابط میان انسانها به فرد اصلاحجو اجازه میدهد سخنان ناروایی را که یکی از دو طرف علیه دیگری گفته است، مخفی نگاه دارد و حتی سخنان خوبی را که آنها دربارۀ یکدیگر نگفتهاند، از جانب خود اضافه کند و در حدیث آمده است: «ليس الكذاب الذى يصلح بين الناس فينمي خيراً أو يقول خيراً»؛ ترجمه: «کسیکه بین مردم ایجاد صلح مینماید و سخن خیری را منتقل میکند و یا سخن خیری میگوید، دروغگو محسوب نمیگردد».
اسلام به شدت از کسانی متنفر است که وقتی سخن ناروایی را میشنوند، بیدرنگ و با هدف خودشیرینی یا حیلهگری و یا میل به ویرانگری و تبهکاری، آن را منتقل میکنند. مسلّماً این نوع افراد تنها به شنیدههای خود بسنده نمیکنند و تمایل به ویرانگری، آنها را وادار میسازد بر شنیدههایشان بیفزایند و سخنانی را که نشنیدهاند، از جانب خود بسازند.
مردی نزد حضرت عمر بن عبدالعزیز رحمهالله آمد و دربارۀ فرد دیگری چیزهایی به او گفت که قطعاً برایش خوشایند نبود. حضرت عمر بن عبدالعزیز گفت: اگر مایل باشی در مورد سخنانت تحقیق میکنم؛ اگر دروغ گفته باشی، مشمول حکم آیۀ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» (ای مؤمنان! اگر شخص منحرفی خبری برایتان آورد، تحقیق کنید». و اگر راست گفته باشی، مصداق آیۀ «هَمَّازٍ مَّشَاءٍ بِنَمِيمٍ» (همان کسیکه) بسیار عیبجو است و به سخنچینی آمد و شد میکند». خواهی بود و اگر بخواهی از خطایت گذشت میکنم. آن مرد گفت: ای امیر مؤمنان! مرا ببخشید؛ دیگر این خطا را تکرار نخواهم کرد.