ترجمه، تأسیس کتابخانهها و مدارس و جذب مغزهای متفکر به مراکز علمی و آموزشی جهان اسلام، از خصوصیات این دوره است.
در واقع، این مقطع از زمان را میتوان به دورۀ شکوفایی تمدن اسلامی نامید و از ابعاد مختلف، آن دوره را مورد بررسی گرفت که اروپاییان در پی آن شدند تا علوم و داشتههای مسلمانان را به زبانهای خود ترجمه نموده و به مناطق خود برای استفاده و بهرهگیری ببرند.
در نهضت ترجمه، سویۀ دیگر آن در حقیقت همان بخشی است که غربیها و اروپاییان برای کسب داشتههای مسلمانان، رو به ترجمۀ علوم مسلمانان آوردند و داشتههای تمدن اسلامی را در عرصههای مختلفی برای خود بازگردان نمودند.
در این مقطعِ زمانی که در واقع مقطع دوم عصر زرین تمدن اسلامی نام گذاری شده است، همین مقطعی از زمان میباشد که اروپاییان از داشتههای اسلامی بهره بردهاند.
در این مرحله، اندیشمندان مسلمان با نبوغ و اندیشههای خلاق خود، به کار خود در جهت تصحیح و توسعۀ علوم و همچنین ایجاد علوم جدید ادامه دادند. این قضیه باعث شد که دانشمندان و اهل علم مناطق دیگر، بخصوص اروپاییان، به این سرزمین و این تمدن متوجه شده و خود را از داشتههای آنها بهرهمند سازند.
تلاش جدی اروپاییان از ابتدای قرن دوازدهم میلادی برای کسب علوم مختلف مسلمانان، باعث شد تا «رنسانس قرن دوازدهم/تولد جدید» ایجاد شود و در پی آن، قرن بعدی (قرن سیزدهم) به قرن «دانشگاهها» معروف گردد.
به دنبال نهضت ترجمۀ متون مسلمانان در اروپا (عصر انتقال و مصالحه) چنان تحول و تغییراتی در حیات فکری و نظری متفکران اروپا به وجود آمد که «اسقف اکستر» در سال ۱۲۸۷ میلادی، قرن خویش را «مدرن تمپورس/ اعصار جدید» نام نهاد.
در حقیقت، علوم عرب (مسلمانان) مانند ماه تابانی تاریکترین شبهای اروپایی قرون وسطی را منور ساخت و چون علوم جدید ظاهر گشت، ماه بیرنگ شد؛ ولی همان ماه بود که ما را در شبهای تار هدایت کرد و تا به اینجا رسانید، میتوانیم بگوییم که هنوز هم تابش آن با ماست.
روشن میشود که گسترش ترجمۀ متون مسلمانان در اروپا، همزمان با نبردهای بازپسگیری اندلس در سدۀ یازدهم میلادی آغاز شده و در طی یک قرن به اوج خود رسید. تأثیرات گستردۀ این متون در بیداری و حرکتِ فرهنگی و علمی اروپا، میزان وامداری اروپا به فرهنگ و تمدن اسلامی را بیشتر آشکار کرد و به درستی، سخن «گستاولوبون» که مسلمانان را در طی ششصد سال، استاد اروپا معرفی میکند، هویدا خواهد شد.
در ابتدا، هدف از ترجمۀ کتب مسلمانان، علاوه بر آشنایی با میراث گذشتگان و انتقال علوم، این بود که با ترجمۀ افکار و اندیشههای مسلمانان و آشنایی با آن، بتوانند پاسخهای مناسبی در رد آنها ارائه کنند.
چنانکه ترجمۀ قرآن به زبان لاتین در اواسط قرن دوازدهم میلادی به همین منظور صورت گرفت؛ اما به تدریج با آشنایی بیشترِ اندیشمندان اروپایی با پیشرفتهای شگرف مسلمانان در علوم گوناگون و عطش بیش از پیش اندیشمندان اروپایی برای کسب علوم مسلمانان، بیشتر شاهد انگیزههای صرفاً علمی هستیم.
سرآمد مترجمان یهودی اسپانیایی، «یوحنا اشبیلی» بود که در میان مسلمانان به «ابن داوود» شهرت داشت؛ یوحنا بین سالهای ۵۳۰-۵۴۸ ه.ق / ۱۱۳۵-۱۱۵۳ میلادی، در شهر طلیطله و زیر نظر اسقف اعظم «ریموند» کار میکرد.
در نیمۀ اول قرن دوازدهم میلادی، مغرب زمین در موجی از آثار نجومی ترجمه شده از زبان عربی غرق شد.
عامل اصلی انتقال این آثار، یوحنا بود؛ او به آیین مسیحیت درآمده بود و ترجمههایش را با کمک «دومنیگو گوندیسالوو» انجام میداد.
یوحنا به قدری آثار علمای اسلامی را ترجمه کرد، که به نظر «ویل دورانت» ترجمههای او یک کتابخانۀ واقعی را تشکیل میداد. در این عرصه، مترجمان فراوانی بودهاند که در زمینههای مختلف از تمدن اسلامی و علوم مسلمانان بهرهبرداری کرده و برای افزایش روحیۀ علمی خود از آنها استفاده نمودهاند.
از دیگر مترجمان حوزۀ اندلس، میتوان به مارک طلیطلی پزشک و مترجم اسپانیایی، آلفرد سارشلی فیلسوف و دانشمند انگلیسی ساکن در اسپانیا، اصطفن سرقسطی، پدرو گالگو راهب اسپانیایی، رودولف بروگسی، هرمان دالماتیایی و هوگو سانتالایی اشاره نمود.
اگر قصد بررسی این دانشمندان غربی را داشته باشیم که از حوزههای علوم مختلف مسلمانان بهره بردهاند، میبایست کتابی مفصل و قطور در این زمینه تهیه و ترتیب نماییم.
در واقع، ترجمۀ کتب اسلامی توسط اروپاییان به زبانهای گوناگونی انجام میشد؛ مهمترین این زبانها از نظر تعداد ترجمه به ترتیب: لاتین، اسپانیایی، عبری و ایتالیایی بود.
علاوه بر ترجمههایی که به صورت انفرادی انجام میشد، در این دوره شاهد فعالیت گروهیِ مترجمان نیز هستیم.
نمونۀ جالب کار گروهی مترجمان را در گروهی که «پیر ونرابل» برای تهیۀ نخستین ترجمه از قرآن به وجود آورد، میبینیم.
از آنجا که برخی از مترجمان تسلطی به زبان عربی نداشتند، ترجمهها در دو مرحله انجام میگرفت؛ یعنی ابتدا مترجمین، آثار علمی دانشمندان اسلامی را اکثراً به صورت شفاهی از عربی به یکی از زبانهای عبری یا کاستیلی ترجمه میکردند و سپس مترجمین مسیحی آنها را به زبان لاتین برمیگرداندند.
نمونۀ مشهور این نوع ترجمه را میتوانیم در آثار «دومنیگو گوندیسالوو» و «یوحنای اشبیلی» ببینیم که یوحنا از عربی به کاستیلی و دومنیگو از کاستیلی به لاتین ترجمه مینمودند.
تأثیرات ترجمۀ کتب علمیِ مسلمانان در اروپا، بنابر قول «ویل دورانت» اثری انقلابی داشت و میتوان از دیدگاههای گوناگون آن را مورد توجه و بررسی قرار داد.
جلوههایی از تأثیر ترجمۀ کتب مسلمانان در اروپا
1ـ زمینهسازی جهت نهضت علمی و رنسانس اروپا؛
2ـ رونق گرفتن روشهای علمی جدید؛
3ـ رشد مراکز و مؤسسات تحصیلی در اروپا؛
4ـ ایجاد تحرک و پویایی در اندیشه و فکر اروپاییان و توجه آنان به علم و فلسفه؛
5ـ آشنایی با علوم مختلفی که مسلمانان در آنها تبحّر و مهارت داشتند؛
6ـ دست یافتن به آثار علمیای که مسلمانان از دورۀ قبل از یونان باستان بازیابی کرده بودند.