مجلۀ «حضارةالاسلام» در جلد دوم چاپ سال (۱۹۶۱م) صفحۀ ۱۶۵ چنین آورده است: سرشماریها در «سوئد» نشان میدهند که از هر هفت ازدواج در آنجا، یک ازدواج منتهی به طلاق میشود و اینکه در «دانمارک» زنان جوانی را ببینی که هنوز به سن سی سالگی نرسیدند؛ ولی دو یا سه بار طلاق شدهاند، اصلاً چیز عجیبی نیست، و اگر چندهمسری در این کشورها جواز میداشت، شاید اینگونه شاهد فروپاشی زندگی زنان نمیبودیم و شاید آمار طلاق هم اینگونه بالا نمیرفت.
خانم داکتر «راشل دافیز» که عضو حزب جمعیت عمومی کارولین شمالی است، درخواست کرده بود که قانونی تصویب شود تا به دولت اجازه بدهد تا دخترانی که بیش از دو فرزند نامشروع به دنیا میآورند را عقیم بکنند.
و همین مجله در صفحۀ ۴۸۹، جلد دوم آورده است: پولیس بریتانیا در نظر داشت که صد هزار زن فاحشه را اسیر کند و بعد از مدتی دوباره این قانون را لغو کردند، و در اخر پولیس اعلان کرد که نمیتواند به تنهایی این وظیفۀ مهم را انجام بدهد و از توان آنها خارج است؛ بنابراین، از زنان دیگر تقاضا کرد که وقتی زنان دورهگرد را میبینند که در کوچهها گشتوگذار میکنند، از آنها بخواهند تا به خانههای خود بروند و الا پولیس آنها را دستگیر خواهد کرد.
در مجلۀ «حضارةالاسلام» جلد دوم صفحۀ ۳۶۴ آمده است: جوزبی (اسم دختر حکایت کننده) در ماه عسل زندگیاش از شوهرش تقاضای طلاق داشت و درحالیکه گریه میکرد جلوی قاضی ایستاد و قصهاش را برای قاضی این چنین تعریف میکرد: هفتۀ پیش جشن عروسی خودمان را برگزار کردیم و تصمیم گرفتیم که ماه عسل زندگیمان را کنار دریا بگذرانیم؛ لیکن روز دوم با دیدن یک صحنه جا خوردم، چون یک زن جوان، سرخ و سفید و آرایش کرده را در کنار شوهرم دیدم که با شوهرم همراه است و به او چسبیده و از او جدا نمیشود و با تعجب از شوهرم پرسیدم: این چه کسی است؟ شوهرم روی خودش را به طرف من کرد و گفت که همسر عزیزم این خانم، سکرتر ویژۀ من است، من نمیتوانم حتی یک لحظه هم بدون او طاقت بیاورم.
جوزبی ادامه داد: اصلا امکان ندارد که من زنی دیگر را کنار خودم تحمل بکنم و هم اینکه او با لباسهای مجلسی و نیمهعریان پیش شوهرم حاضر بشود و با او صحبت بکند.
ماه عسل من است؛ ولی شوهرم نصف اوقات را با او سپری میکند!.
قاضی هم جهت فیصلۀ نهایی از شوهر تقاضا کرد که بین همسر و سکرترش یکی را انتخاب بکند، شوهر هم با اعتماد به نفس بالا، بازوی سکرترش را زیر بغلش گرفت و با هم از محکمه بیرون شدند.
در غرب، مردها به قانون کشورشان مبنی بر منع چندهمسری در ظاهر قضیه عمل کرده و به نکاح یک همسر اکتفا میکنند؛ اما واقعیت اینگونه نیست و این قانون اجرا نمیشود و کسی هم نمیتواند این ادعا را رد بکند، چون در اصل، افراد کمی هستند که به قانون یک همسری پایبند هستند و اکثریت مردها به روشهای مختلفی این قانون را زیر پا گذاشته و آن را دور میزنند.
آیا این واقعیت دارد که دین مسیحیت با موقف سختگیرانهاش برای نهادینهسازی یکهمسری و مخالفت شدید با چند همسری به نتیجۀ مطلوب رسیده است؟ نه؛ هرگز چنین نیست.