نویسنده: م. فراهی توجگی
بنیاد دولت‌ ایالات‌ متحدهٔ آمریکا با آجرهای تبعیض‌‌ نژادی‌ و اقلیت‌ستیزی چیده شده است‌؛ مهاجران‌ اروپایی‌ با کشتن‌ و متواری‌ساختن بومیان‌ اصیل قارهٔ آمریکا سنگ‌ بنای‌ تمدن آمریکا را بنیاد گذاشته‌ سپس‌ شاکلهٔ تمدنشان را با راه‌اندازی نظام‌ ظالمانهٔ برده‌داری‌ و استثمار بردگان‌ سیاه‌پوست‌ به‌ تکامل‌ رساندند.
امروزه سیاه‌پوستان نزدیک به ۱۴درصد کل جمعیّت ایالات متحده را تشکیل می‌دهد که بالغ بر ۳۰۰ میلیون نفر می‌باشند. در گذشته حدود ۵۰۰ هزار نفر از نیاکان آنان در فاصلهٔ سال‌های ۱۶۱۹ تا ۱۸۰۸ میلادی، علیرغم خواست خودشان، به‌عنوان برده از آفریقا به آمریکای شمالی آورده شدند.
در سال ۱۸۰۸ میلادی ورود بردگان به آمریکا ممنوع اعلام شد؛ باوجوداین، پدیدهٔ منفور و ستمگرانهٔ برده‌‌داری در ایالات جنوبی آمریکا همچنان ادامه داشت و به حیات خودش ادامه می‌داد. این تضاد دوگانه سرانجام در آوریل ۱۸۶۱ به جنگ‌های داخلی آمریکا منجر شد و ایالت‌های آزادِ شمالی را در برابر ایالت‌های برده‌دارِ جنوبی قرار داد و به جبهه‌های متخاصم تبدیلشان کرد. یکم ژانویه سال ۱۸۶۳ در میانه و گرماگرم جنگ و درگیری، ابراهام لینکلن تمام بردگان ایالت‌های جنوبی را آزاد اعلام کرد؛ دو سال بعد با امضای سیزدهمین متمّم قانون اساسی، نظام برده‌داری در سراسر ایالات متحدهٔ آمریکا رسماً پایان یافت و نسخه‌اش پیچیده شد.

پایان برده‌داری، ادامهٔ تبعیض نژادی

با برچیده‌شدن نظام برده‌داری، دامنهٔ تبعیض نژادی محدود نشد که هیچ، بلکه رنگین‌پوستان همچنان به بهانهٔ تفکیک نژادی و اهرم آموزش نابرابر زیر چکمه‌های تبعیض لِه می‌شدند. گروه‌های بزرگی از سیاه‌پوستان در آرزوی به‌دست‌آوردن شانس بهترِ زندگی، از مناطق کشاورزی جنوب به ایالت‌های شمالی مهاجرت کردند و آمریکا را با چالش مهاجرت‌های داخلی روبه‌رو ساختند. علیرغم این امیدها و آرمان‌های واهی و توخالی، اغلب سیاهان در شمال نیز فرصت اشتغال آبرومندانه و درآمدزا نمی‌یافتند و به‌ناچار همچنان جدا از سفیدپوستان در محلاتی همچون گتو در شرایطی نامساعد و نابرابر زندگی می‌کردند.
می‌توان خودبرترپنداری سفیدپوستانِ آمریکا را در برخورد و تعامل با جمعیت ۱۴درصدیِ آمریکایی‌های آمریکایی‌تبار، از سطح و بستر جامعه گرفته تا سطوح مقامات بلندپایهٔ سیاسی-امنیتی، مشاهده کرد که هر کدام با ابزارهای مختلف درصدد تحقیر و تنفیر و ضربه‌زدن به این اقلیت هستند.
کشتار «گرین وود» تنها دوازدهٔ سال بعد از این واقعه، به وقوع پیوست. یکم ژوئن ۱۹۲۱ در ماجرای کشتار «گرین وود»، تولسا اوکلاهاما ۳۰۰ سیاه‌پوست کشته ۸۰۰ نفر دیگر زخمی شدند. در جریان این رخداد وحشتناک، ساکنان سیاه‌پوست و کاسبان منطقهٔ گرین وود، با تیراندازی دستجمعی و نژادپرستانهٔ اوباشانِ سفیدپوست قتل عام شدند.
براساس آمار ۲۰۱۶، در طول شش‌دهۀ گذشته، جمعیت سیاه‌پوستان در آمریکا همواره به‌ طرز برق‌آسایی رو به افزایش بوده‌ است؛ درهمین‌خصوص، مرکز تحقیقات پیو در گزارشی به پنج موضوع کلی پرداخته که با این بخش از جمعیت آمریکا مرتبط است:
۱. شکاف تحصیلی میان سیاه‌پوستان و سفید‌پوستان در آمریکا؛ برای نخستین بار در تاریخ آمریکا ۹۰ درصد از افراد بیست‌وپنج‌سال‌به‌بالا توانسته‌اند دورۀ کامل دبیرستان را به‌ پایان برسانند؛ این در حالی است که میزان درصد سفیدپوستان آمریکایی (اروپایی‌تبار) که موفق به تکمیل دورۀ دبیرستان شده‌اند، بیش از ۹۴ درصد می‌باشد؛
۲. افزایش پنج‌برابری مهاجران سیاه‌پوست؛
مهاجرت یکی از ارکان اصلی افزایش جمعیّت آمریکاست؛
۳. شکاف اقتصادی ۱۰برابریِ درآمد خانواده‌های سفیدپوست و سیاه‌پوست؛در سال ۲۰۱۶ درآمد هر خانوادۀ سفیدپوست اروپایی‌تبار ۱۷۱ هزار دلار بوده است و در مقابل، درآمد خانواده‌های سیاه‌پوست تنها ۱۷ هزار دلار در سال بوده است. اختلاف ۱۰برابری این درآمد از سال ۲۰۰۷ به این‌سو بی‌سابقه بوده نشان‌دهندۀ شکاف اقتصادی عمیق میان خانواده‌های سیاه‌پوست و خانواده‌های سفیدپوست اروپایی‌تبار در آمریکاست؛
۴. اکثریت قابل‌توجهی از سیاه‌پوستان آمریکایی معتقدند که حتی از حداقل امکانات و مزایای سفید‌پوستان برخوردار نیستند؛ زیرا نحوهٔ توزیع امکانات معیشتی و تسهیلات اجتماعی برای سیاه‌پوستان و سفیدپوستان متفاوت است؛
۵. افزایش نژادپرستی علیه شهروندان سیاه‌پوست در آمریکا؛
از سال ۲۰۰۹، نخستین سالی که اوباما به کاخ سفید راه یافت، نژادپرستی و گرایش‌های برتری‌جویانهٔ سفیدپوستانه در آمریکا به‌ طرز چشمگیری افزایش یافته است.
مشکل افزایش نژادپرستی برای شهروندان سیاه‌پوست در آمریکا در مقایسه با دیگر شهروندان، بسیار حادتر و جدی‌تر است؛ ازهمین‌رو، اختلاف نژادی در تمام ابعاد زندگی اجتماعی و اقتصادی وجود دارد و بیشتر از آن چیزی است که در این یادداشت از آنها نام برده شد: بازداشت بدون دلیل و مدرک، آموزش نابرابر، تعیین حد و مرز بچه‌دارشدن، حق مدرسه‌رفتن، نژادپرستی در نگرش، زمینهٔ اشتغال و …؛ شماری از چالش‌هایی است که همچنان مثل تابو دامن سیاه‌پوستان را گرفته محکم چسبیده است.
البته قابل یادآوری است که پیشرفت‌هایی نیز وجود داشته است، اما یک چیز مشخص و واضح است و آن اینکه ضرورت وجودِ نیروی کار برای ساخت و بهسازی جامعه، فرصت و شانس زندگی را برای سیاهان آمریکایی بیشتر کرده وجودشان را رسمیت بخشیده است.
در مجموع، نبود فرصت کار و فعالیت یکسان برای سیاه‌پوستان و دیگر اقلیت‌ها در مقایسه با سفیدپوستان، آنان را در شرایط دشوارتر و سخت‌تر قرار می‌دهد؛ طوری‌که آنان برای دستیابی به موقعیت‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بهتر باید بیشتر و سخت‌تر از سفیدپوستان تلاش کنند.
اما متأسفانه در سایهٔ شومِ قدرت بیشتر و جایگاه برترِ آمریکا در جهان، تبلیغات هالیوودی و سکوت کشورهای غربی، این‌گونه تبعیض‌ها نادیده گرفته می‌شود و گهگاهی در رسانه‌های جمعی و شبکه‌های اجتماعی انعکاس می‌یابد، که نتیجهٔ ملموس‌ و رهاورد اثربخش‌ به همراه نداشته است.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version