در واقع اسلام در نیجریه یکی از ادیان بزرگ و اصلی این کشور محسوب میگردد، این کشور یکی از پر جمعیت ترین کشورهای افریقایی محسوب می گردد.
اسلام و مسیحیت دو دین اصلی در این کشور بوده و بیشتر مسلمانان در این کشور پیرو مسلک و مذهب مالکی می باشند.
در خصوص ورود اسلام به این سرزمین نظریات بسیاری موجود است ولی بهترین و متفق ترین نظریات را می توان در این دو نظریه برجسته تر دانست.
برخی معتقد اند که اسلام از قرن اول هجری در این قاره نفوذ نموده و شماری دیگر ورود اسلام به نیجریه را در قرن هفتم و از طریق شمال آفریقا به خصوص سودان و صحرای غربی به وسیله تجار مسلمان دانسته اند.
اگر چه سابقه ورود اسلام به کشور نیجریه بصورت غیر چشمگیر به دهه های اول قرن اول هجری باز می گردد، اما ورود اسلام در سطحی گسترده و فراگیر در کشور نیجریه، مربوط به قرن هفتم و بیشتر از طریق روابط تجاری و مهاجرت صورت پذیرفته و مرکز تجمع مسلمانان در شمال این کشور قرار دارد.
پیروزی قیام اسلامی به رهبری شیخ عثمان دن فودیو و تشکیل خلافت اسلامی، در قرن هجدهم میلادی در غرب آفریقا یکی از فرازهای حساس تاریخ مسلمانان غرب آفریقا و خصوصا نیجریه است.
موقعیت جغرافیای نیجریه
نیجریه پر جمعیت ترین کشور افریقایی و سومین کشور مسلمان در جهان اسلام است. جمهوری فدرال نیجریه با 923768 کیلومتر مربع وسعت در شمال با نیجر، در غرب با بنین و در جنوب با کامرون مرز مشترک دارد.
نیجریه بزرگترین جامعه مسلمانان در افریقا را دارد و مرکز تجمع مسلمانان در شمال این کشور است.
این کشور به دلیل شرایط خاص جغرافیایی و انسانی، «گسل های اجتماعی» همواره نمودِ قابل توجهی داشته است و گسل های دینی و اقتصادی، جدی ترین گسل های این منطقه است.
تاریخچه ورود اسلام به نیجریه
همان طوری که نخست تذکر رفت اسلام یکی از ادیان اصلی در نیجریه محسوب می گردد، همان گونه که در نخست بیان داشتیم در خصوص ورود اسلام به نیجریه دو نظریه از دیگر نظریات مورد توجه و محققانه تر به نظر می رسد، بناء در این بخش به تفصیل این نظریات نگاهی کوتاه خواهیم داشت.
نظریه نخست/ورود اسلام در قرن اول
در طول یک قرن بعد از وفات رسول اکرم اسلام در شمال آفریقا رایج گشت. پس از آن شمال آفریقا را در برگرفت و به تدریج به سمت جنوب گسترش یافت. اگر چه این نفوذ در ابتدا از طریق جنگ و نیروی نظامی صورت گرفت اما به تدریج و در مواقع بعدی از طریق راه های تجاری و داد و ستدهای بازرگانی در شرق، غرب و جنوب گسترش یافت.
بیشترین محققانی که به این نظریه تحقیق شان متکی است بر این باورند که ورود مسلمانان در این سرزمین بر اساس داد و ستدهای تجاری و روابط خرید و فروش اموال بوده است.
نظریه دوم/ ورود اسلام در قرن هفتم
دین مبین اسلام در قرن هفتم هجری قمری از طریق شمال نیجریه و توسط بازرگانان و تجار مسلمان به این کشور وارد شد. در ابتدا از طرف مردمان ناحیه شمال و مرکز نیجریه پذیرفته شد و پس از آن در طول چند قرن در نواحی غرب و جنوب این کشور گسترش یافت.
در حال حاضر نیز در شهر کادونا می توان آثار و بناهای قدیمی اسلامی مربوط به قرن 19 میلادی را در نیجریه مشاهده کرد.
مسلمانان از قرن هفتم هجری برابر با قرن 13 میلادی در مناطق مختلف نیجریه در کنار سایر اقوام و ادیان زندگی می کردند و کم کم توانستند با اخلاق و منش خود حتی حکمرانان مناطقی را که در آن زندگی می کردند؛ مسلمان کنند. در واقع طی دو قرن، مسلمانان نیجریه توانستند ابتدا حاکم «کانو» و سپس حاکم «کاتیسنا» را مسلمان کنند، به طوری که در اواخر قرن نهم هجری، بزرگ ترین دستاورد حضور سیاسی پیروان اسلام یعنی اتحاد دو پادشاهی «هوسا» و «فولانی»، پدید آمد.
در حقیقت از منظر پژوهشگران، مسلمانان در نیجریه بسیار موفق عمل کرده اند و این توفیق به دو عامل عمده و بزرگ پیشرفت های مادی و معنوی ایشان باز می گردد.
در حقیقت پیشرفت مادی و اخلاقی مسلمانان در آن منطقه باعث گسترش اسلام در سرتاسر نیجریه شد.
حال استعمار در نیجریه
در اوج رقابت های استعمارگران غربی برای تسلط بر قاره افریقا، در سال 1472م پرتغالی ها به ساحل جنوبی نیجریه رسیدند و سپس در سال 1553م انگلیسی ها به آنان پیوستند. این، آغاز ارتباط دینای مسیحت با نیجریه بود. در جریان تقسیم قاره افریقا به مناطق تحت نفوذ، نیجریه سهم استعمار بریتانیا شد. هیئت های تبشیری مسیحی به همراه استعمار وارد مناطق جنوبی شدند که این امر به انتشار مسیحیت در این مناطق منجر شد.
از هنگامی که استعمارگران این قاره را کشف کردند، نیجریه همواره محل برخورد اسلام و مسیحیت در افریقا بوده است. تقریبا در هیچ دوره و زمان میان مسلمانان و مسیحیان در نیجریه سازگاری پایدار وجود نداشته و همواره درگیری های متعددی میان مسیحیان و مسلمانان در باره مسائل و موضوعات متعدد از جمله اجرای قانون «شریعت اسلامی» طی سالیان اخیر رخ داده که به وقوع تشنج های مکرر منجر شده است.
با شروع جنگ ویرانگری که انگلیسی ها به وسیله قوای «شرکت سلطنتی نیجر» در مناطق اسلامی شمال به راه انداختند، درگیری میان مسلمانان و مسیحیان نیز آغاز شد و تا آغاز استقلال در سال 1960 همچنان ادامه یافت.
بارزترین این درگیری پس از استقلال، کودتای سال 1960 م بود که فرماندهان متعصب مسیحی آن را تدارک دیده بودند و سپس کودتای سال 1971 م به رهبری یکی از پیروان آیین پروتستان به نام یعقوب غوونن پدید آمد. آتش جنگ داخلی که در پی این رویداد روشن شد برای مدتی یعنی تا آغاز آشتی ملی که به طور نسبی به جنگ یاد شده خاتمه داد، همچنان شعله ور ماند.
این تنش ها در میان پیروان این ادیان همواره در این مناطق جریان داشته است، و هر گاهی یکی بر دیگری سایه انداخته بودند ولی از لحاظ بُرد معنوی و بُعد اخلاقی همواره مسلمانان پیشتاز بوده اند.
بر اساس همین تنش ها بود که مسلمانان نیز دست به بعضی از اقدامات زدند، اقداماتی که باعث ایجاد قیام ها شده و پیامدهای بسیار قابل ملاحظه ای داشت.
حکومت های اسلامی گاهی با قدامت صد سال در این سرزمین باعث فروپاشی اندیشه های استعماری گردیده است که میتوان استعمارگران انگلیسی را نیز در این میان نام گرفت.
قیام شیخ عثمان دان فودیو
شیخ عثمان را می توان مهمترین رهبر غرب آفریقا دانست. قیام وی در سال 1218هـ/ 1804م نقطه عطفی در احیای اسلام در منطقه غرب آفریقا محسوب میگردد.
آشنایی با شخصیت فردی و قیام شیخ عثمان دان فودیو
عثمان بن محمد بن عثمان بن صالح بن هارون بن محمد غُورطُ بن محمد جُبّ، مشهور به دان فودیو در متون هاوسایی، و معروف به بنفودی در متون عربی، در صفر سال 1168 (دسامبر 1754) در شهر مَرط (مَرَتّ) در ناحیه گوبیر به دنیا آمد. پس از تولد عثمان، خانواده اش به شهر دگل (طغل) آمدند و وی در این شهر بالید. قرآن را نزد پدرش آموخت و آن را حفظ کرد. وی افزون بر کسب علوم مختلف از علمای دگل، به آغادیس رفت و سالی را به مجالست با جبرئیل بن عمر، از علمای صوفی برجسته منطقه، گذراند و به تحصیل نزد وی پرداخت و خیلی زود به مراتب علمی بالا دست یافت.
شیخ عثمان از دوره جوانی در اندیشه تبلیغ دین و اصلاح جامعه نابسامان خویش بود و عملا از سال 1188هـ/ 1774 م فعالیتهای تبلیغی خود را در سودان مرکزی آغاز کرد. او از محلی به محل دیگر میرفت و با دعوت مردم به رجوع دوباره به اسلام حرکت اصلاحی خود را تبلیغ میکرد و بسیاری از حامیان جنبش وی در نقاط مختلف سرزمین هاوسا در همین سفرهای تبلیغی به او پیوستند.
شیخ عثمان در آغاز به دلیل آشنایی عمیق با فقه مالکی و دارا بودن تالیفات گوناگون، از نفوذ معنوی در دربار پادشاهی منطقه گوبیر برخوردار بود، از این رو نخستین مراحل انقلاب وی بر مبنای موعظه و تذکر به شیوه زندگی شرک آمیز نجبا و حاکمان گوبیر بود وی با قرائت آیات صریح قرآن در باره وعده جهنم به گنهکاران، اشراف گوبیر را انذار میکرد و با وعده بهشت برای پیروانش، آنان را تسکین می داد و روحیه میبخشید.
شیخ عثمان در جریان تبلیغات و ارشاد «باواجان گوارزو» امیر سال خورده گوبیر و جانشینانش، به طور فزاینده ای درگیر مسائل سیاسی شد. شیخ در نخستین دیدار با او پس از نماز عید قربان 1193هـ/1779م، از وی خواست به علما احترام بگذارد، زندانیان را آزاد کند و از اخذ مالیاتهای بیش از اندازه از رعایا خود داری ورزد؛ اما نصیحتهای شیخ عثمان بر امرای گوبیر تاثیری نداشت و لجاجت و رفتار نادرست آنان شیخ را از ترغیب مسالمت آمیز شان به اجرای شریعت اسلامی را نا امید ساخت. شیخ عثمان مرحله بعدی جنبش خود را با اعتراض به روش زندگی امرای منطقه و درباریان و جامعه اشرافی طرفدار آنها آغاز کرد. وی در اعتراض به حکومت زمانه اش به شدت برخودکامگی، فساد، ظلم و عدم رعایت اصول اسلامی آنان می تاخت و حکمرانان هاوسایی را به علت گرفتن مالیاتهای غیر عادلانه، مصادره اموال، رشوه خواری و هدیه گیری، خدمت اجباری افراد در ارتش، جنگ های بی حاصل برای گرفتن غنایم، و مجاز شمردن پرستش بتها مورد انتقاد قرار داد. اختیار کردن همسران بسیار، پوشیدن جامه های فاخر، اعتقاد به طلسم، پیشگویی و تر دستی از دیگر انتقادات عثمان به حکمرانان هاوسایی بود. شیخ عثمان در همین جهت کتاب هایی مانند تحذیر اهل الایمان من التشبّه بأهل الکفر و العصیان، و تنبیه الغافلین و تذکیر العارفین و الامر بموالاة المؤمنین و النهی عن موالاة الکافرین را به رشته تحریر در آورد.
باوا جان گوارزو در سال 1789 م مرد و پس از دو امیر دیگر (یعقوب: 1789ـ 1794م و نافاتا: 1794ـ 1801م) در سال 1802م حکومت به «یونفا» رسید. سلطان تازه در پی بهبود روابط خود با عثمان برآمد؛ اما انتقاد های شیخ به تیره شدن روابط این دو انجامید و یونفا نیز پس از مدتی از شیخ عثمان روی برتافت. هم زمان با افزایش شکاف میان طبقه حاکم و طرفداران عثمان، درباریان گوبیر کوشیدند شیخ را با مال و مقام اغوا نمایند که وی نپذیرفت. در مرحله بعدی در پی ترور شیخ برآمدند که موفق نشدند؛ در نتیجه به آزار و فشار بر پیروان شیخ دست یازیدند؛ آزادی های مذهبی را محدود کردند و مردان مسلمان را از گذاشتن عمامه بر سر و زنان مسلمان را از بستن روبند منع و گرویدن به اسلام راممنوع ساختند و دستور دادند تازه مسلمانان به دین پیشین خود بازگردند.
در این اوضاع بحرانی و با افزایش تهدیدات حکومت، عثمان ماندن در گوبیر را به صلاح ندید و در اوایل 1804م همراه با یارانش (حدود پنج هزار نفر) به «گودو» خارج از حوزه حکمرانی گوبیر در شمال کشور نیجریه امروز، هجرت کرد. وی این سفر را هجرت از ارالکفر به دارالاسلام خواند، ولی حکمران گوبیر آن را شورش قلمداد کرد و لشکری برای سر کوبشان فرستاد که مسلمانان فولانیِ پیرو شیخ به مقابله برخاستند و درگیری میان طرفین آغاز شد.
شیخ عثمان در گودو با تمسک به آیاتی از قرآن در زمینه جهاد و دفاع، مردم را به برانداختن سلاطین کفر و اقامه نظام عدل اسلامی فراخواند، وی سپس پیروانش را به فراگیری فنون رزم و تهیه تجهیزات جنگی تشویق و آماده جهاد کرد و افزون بر این سلطان گوبیر را به علت حمله به مسلمانان کافر خواند و بر ضد او اعلام جهاد کرد.
اما تا سال 1218هـ/1804م رویارویی مستقیمی با امرای گوبیر رخ نداد، در نخستین درگیری مستقیم و نابرابر میان فولانیهای مسلمان و امرای گوبیر شیخ عثمان در این سال توانست با همیاری و شجاعت یاران انقلابی اش پادشاهی گوبیر را شکست دهد.
در سال 1804ـ 1808م با تصرف شهرهای زاریا، کانو و کتسینا و براندازی امیر نشین های هاوسایی و اتحاد سرزمینهای پهناور تحت لوای اسلام، حکومت اسلامی قدرتمندی در غرب آفریقا به نام «خلافت سوکوتو»، که آمیزه های از حکومت اسلامی و نظام سلطنتی هاوسایی بود، بنیان نهاد، در این حکومت شیخ عثمان خلیفه و فرزندش محمد بلّو (مستقر در بَرنو و سپس سوکوتو) به همراه برادرش عبدالله بن فودی (مستقر در گواندو) نایبان وی محسوب میشدند. شیخ پس از تحقق دعوت و پیروزی جنبش از اداره امور دولت کنار رفت و برای تسهیل اداره کشور، در سال 1812م دولت را به دو بخش تقسیم کرد: بخش شرقی را به محمد بلو و بخش غربی را به برادرش عبدالله سپرد و خود به تدریس و تالیف روی آورد.
خلافتی که عثمان دان فودیو بنیان نهاد، صد سال 1218/1321هـ/1804ـ 1904م پایید. در این مدت 13 امام بر مسند قدرت تکیه زدند.
عمده ترین تحقیقات انجام شده در خصوص حالات و زندگی و افکار شیخ عبدالله دان فودیو، بر قیام و جنبش شیخ تمرکز دارد.
گذری بر اندیشه های سیاسی شیخ:
در نظریات سیاسی شیخ عثمان دان فودیو می توان این نکات را برجسته مشاهده نمود:
1ـ عدم پذیرفتن و قبول رهبری و ولایت کفار بر مسلمانان
شیخ عثمان دان فودیو قبول ولایت کفار را نمیپذیرفت و این یک حقارت دینی و فردی تلقی می نمود.
ایشان همراهی و همکاری با ظالمان و فاسقان را رد کرده و در برخی آثار گراسنگ خود مانند «تحذیر اهل الایمان» بر این موارد تاکید می نمایند.
ایشان در کتاب «نور اللباب» ساکنان بلاد هاوسا را به سه گروه تقسیم می کند؛ کساین که به اسلام عمل می کنند، و اعمال کفر آمیز در رفتار و کردارشان دیده نمیشود، این گروه تایید است؛ کسانی که اسلام و کفر را مخلوط کرده و رفتارشان متناقض با اسلام است، این گروه در شمار کفار محسوب میشوند؛ گروه سوم کسانی اند که کافر متولد شده و هیچ آشنایی با اسلام نمی یابند، لذا مقررات اسلام در مورد آنها اجرا نمی شود.
از دیدگاه شیخ اگر حاکم منطقه اسلامی غیر مسلمان باشد آن منطقه غیر اسلامی است و بنابر اندیشه وی کافران نمیتوانند بر مسلمین حکومت کنند و مسلمانان نیز نباید سلطه آنان را بپذیرند. او در کتابهای فقهی خود وظایف مسلمانان را در قبال حکام بی دین بیان کرده است. شیخ مسلمانانی را که کفار را بر ضد برادران مسلمان خود یاری می رسانند، تکفیر میکند. در اندیشه دان فودیو قیام بر ضد حکام فاسد بومی بسیار اهمیت دارد. وی از آغاز حرکت اصلاحی خویش به عملیات نظامی بر ضد مخالفان بومی معتقد بود و قیام خود را جنگی مقدس بر ضد مفسدان فی الارض میدانست. شیخ هنگام قیام بر ضد حاکمان گوبیر، نمایندگانی نزد ملوک هاوسا و بُرنو فرستاد و از آنها یاری خواست که برای وی نتیجه های در پی نداشت؛ از این رو آنجا را بلاد کفر خواند و مسلمانان این مناطق را به هجرت از سرزمین شان (دار الکفر) به سرزمین های اسلامی (دار السلام) فراخواند و مسلمانانی را که در این سرزمین ها باقی ماندند، تکفیر کرد.
2ـ جهاد
در حقیقت بی جا نیست که از شیخ عثمان به عنوان «مجاهد» و «مجدد و احیا گر اسلام در هاوسا» یاد میشود. افکار او بیشتر برخواسته از افکار علمای متقدم نشأت میگرفت.
عثمان دان فودیو فصل دوازدهم تا پنجاهم کتاب بیان وجوب الهجرة علی العباد را به بحث جهاد و ابعاد آن اختصاص داده است. وی در فصل دوازدهم این کتاب، تحت عنوان «فی ترغیب الناس فی الجهاد» با استناد به آیات قرآن و احادیث نبوی، وجوب جهاد را برای پاسداری از اسلام وحکومت اسلامی اثبات میکند و در فصلهای بعدی به تشریح انواع جهاد و مقاتله پرداخته، قوانینی را که باید هنگام جهاد مراعات نمود، بر میشمارد و سپس مواردی مانند ترغیب مردمان به جهاد، استمرار وجوب جهاد، حد جهاد، شروط وجوب جهاد، فرائض جهاد، حکم قتال در ماه های حرام، احکام مربوط به جهاد و مجاهدان را مطرح می کند.
شیخ عثمان در کتاب «سراج الاخوان» نیز به جهاد اشاره کرده و مسائلی مانند حکم جهاد با اقوام ناآگاه به دین و احکام اسلام و محاربان مسلمان و کسانی را که با امرای اسلامی بیعت نمی کنند آورده است.
3ـ ضرورت و نیاز به تاسیس و تشکیل حکومت اسلامی
شیخ عثمان در کنار نفی سلطه کفار و جهاد با آنها، برای ایجاد روحیه نیاز به ضرورت وجود حکومت عدل اسلامی بسیار تلاش و کوشش کردند.
طرح کلی شیخ عثمان در خصوص حکومت اسلامی در کتاب بیان وجوب الهجرة علی العباد و بیان وجوب نصب الامام و اقامة الجهاد آمد است وی در این کتاب میکوشد با استناد به آیات قرآن و احادیث نبوی تاسیس حکومت اسلامی را به عنوان واجبی شرعی اثبات نماید. وی در فصول نخستین این کتاب سه مرحله برای تشکیل حکومت اسلامی بر می شمارد: دعوت با اسلام و تبلیغ برای جمع آوری نیرو؛ هجرت از سرزمین کفر به سرزمین اسلام و انتخاب و بیعت با امام؛ و جهاد با کفار و دشمنان برای تاسیس حکومت اسلامی.
4ـ وجود و نصب امام و اطاعت از آن
شیخ عثمان برای داشتن امام و رهبر اسلامی بسیار تلاش نموده و این نظریه و طرح را برای مردم بقولانند، ایشان در تمامی مباحثی که موجود است بر این نکته بسیار پا فشاری نموده که می بایست بر مسلمانان حاکمی از خود شان حاکمیت نمایند و بر مسلمانان لازم است تا در این زمینه متوجه بوده و خودشان اقدام عملی نمایند.
شیخ عثمان در کتاب بیان وجوب الهجرة علی العباد، وجوب اقامه حکومت اسلامی را به زعامت امامی جامع الشرایط مطرح می کند وی در فصل ششم کتاب به شرح ضرورت تعیین امام و رهبر و پیروی از وی می پردازد.
5ـ استفاده و بهره بردن از علماء در ساختار حکومت اسلامی
در وقع تفاوت قیام عثمان دان فودیو با سایر قیام های غرب آفریقا استفاده وی از علما و فقهای بزرگ در راه اندازی جنبش و تاسیس حکومت اسلامی بود.
ایدولوژی دان فودیو مبتنی بر ایجاد حکومت از روحانیون بود که بر قانون اسلام تکیه داشت، عثمان اعتقاد راسخ داشت که باید علمای با تقوا سرنوشت جامعه را بر عهده گیرند، و بر مسلمانانواجب است با اعلم علما به عنوان «امیرالمؤمنین» بیعت نمایند. از این رو علما در سرزمین هاوسا به مناصب عالی سیاسی و قضایی دست یافتند و پیوند مستحکمی با حکام سیاسی برقرار کردند.