نویسنده: ابوجریر

چکیده

امت اسلامی واستعمارگران غربی، ازخود ارزش‌های جداگانه‌ی دارند و بخاطر تطبیق، حفظ و گسترش ارزش‌های خویش تلاش دارند. غرب اگر از نظر مادی پیش‌رفت نموده‌ اما از نظر معنوی شکست خورده‌ است. از آنجاکه بشر دنبال پرواز است ولی پرواز با یک بال ممکن نیست یک بال مادیت است و بال دیگر باید معونیت نیز باشد. غرب کافر ناگزیر است که از استعمار واستثمار واستحمار کار بگیرد، تا از منابع امت اسلامی سود برده وامت اسلامی را به قهقرا و بدبختی عقب راند.
    امروزه ما مسلمانان در حالتی قرار داریم که کفار اشغال‌گر و صلیبی‌های‌ محارب در سرزمین‌های اسلامی عملاً وارد معرکه شده و تحت عنوان «مبارزه با تروریزم و تحکیم دموکراسی»، هر مسلمانی را که خواهان اعادۀ اسلام در زندگی بوده و در صدد اجرای احکام الله جل‌جلاله باشد، به شدیدترین نوع ممکن سرکوب نموده و آن را به عنوان یک دست‌آورد در راه مبارزه با تروریزم، به رخ جهانیان می‌کشانند.
    البته این واقعیت ساختگی سرخط رسانه‌های همگانی را تشکیل می‌دهد؛ درحالی‌که ربودن منابع حیاتی مسلمانان برای چرخانیدن چرخ‌های استعمار غرب در اطراف و اکناف جهان، جزء اساسی و لاینفک تهاجم غرب به سرزمین‌های اسلامی بوده و از دید هیچ صاحب بصیرتی پنهان نیست.
    دردآورتر از همه اینکه در این جنگ هدف‌مندانۀ غرب در سرزمین‌های اسلامی، حکّام خاین و مزدور، جوانان و فرزندان اسلام را تحت عناوین دروغین «وطن، استقلال و آزادی» به خط اول جبهه در مقابل برادران‌شان کشانده و روزانه صدها جوان مسلمان در این راهِ حرام، جان خود را از دست می‌دهند.
    از زمانی که غرب از مفاهیم پلید قوم و وطن که سال‌ها آن را به فراموشی سپرده بود، رهایی یافته و با دیدن تمدن بزرگ اسلامی، هوس جهان‌گشایی نموده و بر آن شدند تا به قسمت‌های بیشتری از بر و بحر دنیا حاکمیت داشته باشند، از آنجاکه خلافت اسلامی و نظام اسلام، مانع هر نوع اقدام مغرضانۀ آن‌ها در هرگوشه از دنیا می‌شد و به هر اقدام و لو ناچیز‌شان جواب دندان‌شکن می‌داد، درپی این شدند تا نظام اسلامی را متفرق ساخته و امت مسلمه را که تحت لوای واحد «لااله الا الله محمد رسول الله» می‌باشد، از بین ببرند، و این نیز هدف نهایی‌شان بوده، لذا آغاز به توطئه‌چینی و نفاق‌پراگنی در بین امت مسلمه نمودند.
    ولی همه می‌دانستند که محو نظام اسلامی و پراگنده نمودن امت مسلمه خارج از توان آن‌ها بود و نیاز به یک نیروی بس قوی داشته تا در میان مسلمانان نفوذ کرده و امت را از داخل، از هم بپاشد؛ ازاین‌رو، هر آن انتظار موقع مناسب بودند تا این برنامه شوم خود را علیه اسلام و مسلمین عملی گردانند.
    و بالآخره با تربیت افرادی چون آل‌سعود، امان‌الله خان، رضا شاه، علی جناح و مصطفی کمال در مقاطع مختلف این انتظار پایان یافت. این افراد مجهول الهویه، مأمور بودند تا با توطئه‌هایی سرزمین‌های اسلامی را بر اساس مفاهیم وطن و استقلال، از دولت واحد اسلامی مجزا اعلام نموده و با احادیث جعلی مانند: «حب الوطن من الایمان» آن را در انظار مسلمانان مقدس جلوه دهند و جنگ‌های هدف‌مند را در میان فرزندان اسلام به اساس این چوکات‌های خط‌کشی شده از طرف غرب راه‌اندازی نمایند و اکثراً در این کار موفق شدند و توانستند زمینۀ تهاجم همه جانبۀ غرب را بر مسلمانان، برای یک مدت نامعیّن، مساعد سازند.
    تأسیس سازمان‌های بین‌المللی و تصویب میثاق‌ها و کنواسیون‌های مختلف توسط غرب و تحمیل عضویت و اجرای آن بر امت مسلمه و قبولی آن توسط حکام دست نشانده، بدون درنظرداشت حکم شرعی آن، زمینه را بیشتر برای تسلط غرب بر امت مسلمه مساعد ساخت و مسلمانان را بیشتر به لبۀ پرتگاه نابودی نزدیک کرد که امروزه اثرات مخرب آن بر امت مسلمه، منحیث یک امت واحد، واضح می‌شود.
    وقتی مسلمانان در فلسطین از منازل‌شان رانده شده و سرزمین مقدس تفریح‌گاه افراد پلید صهیونست می‌گردد، وقتی مسلمانان توسط حکام خاین در لیبیا، مصر، سوریه، ازبکستان، عربستان، قطر و کویت قتل عام می‌شوند، وقتی مسلمانان در برما زنده زنده با منازل‌شان طعمة حریق می‌گردند و وقتی پیر، جوان و حتی کودکان افغان و عراقی، اکنون مسلمانان فلسطنی زیر بم طیارات بی‌پیلوت اسرائیل و آمریکا، معصومانه از بین می‌روند، چرا نمی‌توانیم مثل یک برادر هم‌عقیده، به فریاد و نالة آن‌ها برسیم؟ واضح است چون ما امت مسلمه دست و پا بسته، اسیر مرزهای دروغین هستیم. ما افغانی هستیم ما پاکستانی هستیم و ما ایرانی هستیم و ما باید به منافع ملی خود فکر کنیم و با درنظرداشت قوانین بین المللی، نمی‌توانیم در امور داخلی کشورها مداخله نماییم و این مسئولیت سازمان ملل متحد و ارگان‌های وابسته به او است تا به ناله و فغان زنان، کودکان و پیران امت مسلمه برسد.
    بسیار درد آور است و بسیار مضحک، برای حکام مسلمانان، چون از کسانی‌که الله جل‌جلاله در مورد آن‌ها می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لاَ يَأْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاء مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآيَاتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ ‏118 هَاأَنتُمْ أُوْلاء تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَيْكُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ 119 إِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُواْ بِهَا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً إِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ» [آل عمران]؛ (اي كساني‌كه ايمان آوردهايد! از غير خود محرم اسرار بر نگزينيد، آنان از هرگونه شر و فسادي در حق شما كوتاهي نمي‌كنند، آنان آرزوي رنج و زحمت شما را در دل دارند و پيوسته در انتظار آن‌اند، دشمني از دهان آنان آشكار است و آنچه در دل دارند بزرگ‌تر است از بد سگالي‌هائي كه ظاهر مي‌سازند، ما نشانه‌هائي را كه به توان با آ‌‌ن‌ها دشمن را از دوست باز شناخت، براي شما بيان كرديم اگر اهل عقل و درايت هستيد.‏
    ‏هان! [اي مؤمنان!] اين شمایيد كه آنان را به‌خاطر قرابت يا صداقت و يا مودّت دوست مي‌داريد و ايشان شما را به‌خاطر تعصّب ديني خود، دوست نمي‌دارند و شما به همة كتاب‌هاي آسماني ايمان داريد؛ امّا آنان به كتاب آسماني شما ايمان ندارند، وقتي كه با شما برخورد مي‌كنند براي فریب دادن‌تان، به دروغ  مي‌گويند: ايمان آورده‌ايم؛ امّا هنگامي كه تنها مي‌شوند، از شدّت خشم بر شما، سرانگشتان خود را به دندان مي‌گزند، بگو: با درد همين خشمي كه داريد، بميريد، بي‌گمان خداوند از آنچه در درون سينه‌ها مي‌گذرد آگاه است.‏
    ‏اگر نيكي به شما دست دهد و نعمتي همچون پيروزي و غنيمت بهرة شما گردد، ناراحت مي‌شوند و اگر به شما بدي برسد، شادمان مي‌شوند و اگر در برابر اذيّت و آزارشان بردباري كنيد و از دوستي با ايشان بپرهيزيد، حيله‌گري و دشمني خاینانة آنان به شما هيچ زياني نمي‌رساند، چه شكّي نيست خداوند به آنچه انجام مي‌دهند احاطه دارد و قادر به دفع نقشه‌هاي خاینانه و نيرنگ‌هاي اهريم‌نانۀ ايشان از شما است.)
انتظار دارند تا به درد امت مرهم بگذارند!
    این گوشه‌ای از واقعیت امت است. در جانب دیگر از اینکه مفاهیم قوم، وطن، استقلال و تمامیت ارضی بیشتر از عقیدة اسلامی و احکام اسلامی، در جامعه انعکاس یافته و به مردم تلقین می‌شود، مسلمانان نیز به این مسئله بی‌توجه‌اند که احکام اسلام جهانی بوده و توانایی آن را دارد تا تمامی مشکلات انسان را در همة ابعاد زندگی حل نماید.
    بناءً به مسایلی که در آن وحدت امت، اجرای احکام به شکل کلی بر همة مسلمانان، نظام اسلامی، فتح قلمروها، جهاد بر علیه نظام کفری و امثالهم مطرح باشد، اهمیت قایل نشده و احساس نمی‌کنند که آ‌ن‌ها نیز مانند نمازهای پنج‌گانه فرض‌اند و حتی بعضی مسلمانان آن‌ها را یک موضوع مرتبط به دین نمی‌دانند، حالانکه بعضی از آن‌ها نسبت به نمازهای پنج‌گانه نیز مرتبۀ بالاتری دارند.
    این به‌خاطر آن است که این مسایل در ساحة مسئولیت آن‌ها (وطن خود را آباد کنیم) قابل اجرا نیست. این زمانی واضح می‌شود که ما به فضای کلی سرزمین‌های اسلامی نظر بیافکنیم.
    آیا برای جوان مصری، حفاظت از مصر و تعصب به آن مهم است یا اجرای احکام الله جل‌جلاله؟ یا برای جوان ایرانی حفاظت از منافع ملت ایران مهم است یا دعوت به‌سوی وحدت امت؟ کل جوانان مسلمان، بر همین اساس تربیت شده‌اند. این حالات برجسته‌ترین دلایلی است که می‌توان بر این خواری و ذلت بی‌سابقه و تکرار ناشدنی امت مسلمه درین برهه از تاریخ، متذکر شد. رسیدن به مجدِ صدر اسلام، خلفای راشدین، هارون‌الرشید و صلاح الدین ایوبی راه دیگر ندارد جز زدودن این افکار مخرب و غیر اسلامی از فضای جهان اسلام.
    علاوه براین، هجوم سیل‌آسای تبشیری، فرهنگی و نظامی غرب در سرزمین‌های اسلامی و ترور مؤمنین حقیقی، قیودات فرعون‌گونه را بر مؤمنین راستین وضع کرده و به وسیلۀ غول‌های رسانه‌ای آن‌ها را به عوض خود دهشت‌گر جهانی انعکاس می‌دهند.
    تحمیل حاکمیت غرب بر مسلمانان فریب خورده، تحمیل پارلمان جان لاک و روسو در قالب شورای اسلامی، تحمیل انتخابات در قالب بیعت اسلامی بر امت مسلمه و اصدار فتواهای ضد و نقیض، توسط عوامل و مخبرین غرب، از جمله عواملی هستند که در بی‌هویت کردن امت مسلمه از اسلام، نظام، افکار و مفاهیم آن نقش عمده‌ای داشتند.
    حذف تعالیم اسلامی و تثقیف جوانان مسلمان به شیوة غیر اسلامی، مجزا ساختن مدارس و مکاتب عمومی، منحصر کردن نصاب مدارس دینی به سنت‌ها و مستحبات و تدوین نصاب آموزشی بر اساس مفاهیم غربی مانند: تعلیمات وطنی، تعلیمات مدنی، فرهنگ، حقوق بشر، پارلمان و دموکراسی، از ابتدایی‌ترین و اساسی‌ترین اقدامات، جهت ربودن هویت اسلامی از جوانان اسلام به شمار می‌روند.
    در پی آن، ظهور نسل جدید و فارغین مدارس سکولاریستی به ایجاد طیف وسیع و جدیدِ دیگر در کنار مفاهیم غیر اسلامی در میان امت مسلمه انجامید.
    این گروه با مطرح نمودن بحث‌هایی مانند جهانی شدن، گفت‌گوی تمدن‌ها، پلورالیزم دینی و امثالهم حقانیت عقیدة خود را زیر سوال برده و حاضر به پذیرفتن ادیان منسوخ شده و ایدولوژی‌های بشری در کنار عقیده‌ی ناب اسلامی شدند و جرأت آن را از دست دادند تا با صدای رسا بگویند: «ان الدین عندالله الاسلام» [آل‌عمران: 19] ترجمه همانا دین مقبول نزد خداوند دین اسلام است
«ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه وهو فی الآخره من الخاسرین». [آل‌عمران: 85]
ترجمه وهرکس بجود(بپزیرد)جز اسلام دینی پس هرگز پزیرفته نمیشود ازاو واو در آخرت از زیان کاران است
    اشتباه نخواهد بود تا نقش اقدامات نابه‌خرمندانۀ بعضی از مسلمانان را که دارای احساسات قوی دینی بودند ولی از اسلام، مفاهیم آن و جامع بودن نظام آن آگاهی کامل نداشتند و آن را مطابق واقعیت، فضا و فشار جامعه تفسیر می‌نمودند که در کل نتیجة آن بی‌اعتماد ساختن نسل جوان اسلام به نظام اسلام بود، را در ایجاد وضعیت کنونی امت اسلامی مهم بدانیم.
    متأثر شدن عمیق مسلمانان از مفاهیم، افکار و فرهنگ‌های هندی، رومی، فارسی و خلط آن با افکار ناب اسلامی و ایجاد یک طریقۀ جدید و ناشناخته برای تزکیه و کسب رضای الله جل‌جلاله، عامل مهم دیگر در عقب‌ماندگی و ذلت مسلمانان بودند.
    پس شناخت درست از اصول، مفاهیم و نظام اسلام، شناخت درست از ایدولوژی‌های بشری، درک درست از فکر و روش اجرای اسلام، شناخت کامل از واقعیت و فضاهای حاکم در سرزمین‌های اسلامی، لازمۀ حتمی یک انقلاب و نهضت اسلامی برای جهان اسلام است.
    محال است که با احساسات زودگذر و اقدامات بول‌هوسانه، سازش و معامله، عدم تعرض به افکار و معتقدات غیر اسلام، به رسمیت شناختن مرزها و قوانین غیر اسلامی و مدارا و تساهل با افکار کفری، بتوانیم نظامی الگو و نمونه مانند صدر اسلام تأسیس نماییم؛ چون میل به‌سوی آن‌ها خواستار توجیه، تفسیر و تأویل غلط اسلام است که بدون شک با عقیدۀ راسخ اسلامی سازگار نیست و سبب خواری دنیا و عقاب عقبی می‌گردد.
    بدیهی است متمسک شدن به اسلام کامل و بیان صریح و سدید احکام الله جل‌جلاله ملامتی، توهین، تحقیر، شکنجه و مرگ را در پی دارد؛ اما باید معتقد بود که آزمایش و امتحان زندگی در همین نکات نهفته است بدون این‌ها مفهوم امتحان و بلاء در زندگی از بین می‌رود.
    عدم دل‌بندی هوس‌آلود به آرایش زندگی، بریدن از مصلحت‌های دنیوی و اعتقاد راسخ به زندگی ابدی آخرت، درک درست از قضای پروردگار، همه و همه در انتخاب راه حقیقی دین مقدس اسلام، مطابق فرمودة پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم، و رضای الله جل‌جلاله نقش به سزایی دارد.
    از سوی دیگر آنچه امت، ناخود آگاه و دیوانه‌وار به دنبال آن می‌گردند، نظام اسلام، حاکمیت احکام الله جل‌جلاله و نظامی است که ناشی از عقیدۀ اسلامی بوده و در مطابقت کامل با فطرت بشری‌شان باشد.
    و از اینکه غرب بعد از سقوط دولت عثمانی در کنار تحرک امت برای اقامۀ نظم اسلامی حرکات مختلفی را به شکل غیر مستقیم در میان مسلمانان به اساس افواهات، احساسات کورکورانه، افکار غامض و عامیانه تأسیس و مسیر آن‌ها را به میل خود ترسیم کرد، دیگر امت اسلامی میلی به کار و فعالیت در راه اعادۀ زندگی به اساس احکام الله جل‌جلاله نداشته و به هر حرکت درست به دیدۀ شک می‌نگرند و این سبب شده که مسلمانان بیشتر از پیش در گودال بدبختی و ذلت فرو رفته و دشمنان اسلام به هر نوع حتی به عنوان تفریح با جان، مال و ناموس مسلمانان خوش‌گذرانی کنند.
    و آن هایی که ظاهراً به‌خاطر اسلام کار می‌کنند از اینکه شدیداً تحت تأثیر واقعیت‌های ایجاد شده از طرف غرب قرار گرفته‌اند، نمی‌توانند اسلام را به شکل یک نظام کامل به مردم معرفی نمایند، ازاین‌رو، سخنان‌شان برای امت تکراری و خسته‌کن شده؛ لهذا استقبال امت از آن‌ها رویارویی است، چون با آن همه رخ‌نمایی‌ها دامنة فساد و دوری از احکام الله وسعت یافته و اثری از کار آن‌ها در جامعه وجود ندارد.
    از جانب دیگر ما به اعتبار مسلمان بودن خود، مکلف به تطبیق تمام احکام الله جل‌جلاله بدون استثنأ و تدریج و به شکل کلی در زندگی خود هستیم که در عدم نظام اسلام (امارت اسلامی) کاملاً بعید بوده و هرگونه امید از نظام دموکراسی کفری بر تطبیق احکام الله جل‌جلاله طفلانه است؛ چون اساس نظام‌های دموکراتیک روی عدم مداخلة خالق در زندگی بنا شده است.
    این همه ناگواری‌ها در یک قرن اخیر ایجاد شده که مسلمانان پیشین، حتی تصوری از این حالت مسلمانان در دنیا نداشتند؛ ولی از اینکه این نابسامانی همة ابعاد زندگی مسلمانان را تحت پوشش قرار داده، اکثراً آن را یک روند طبیعی در زندگی خود می‌دانند، حالانکه این همه با شدت و جدیت از جانب غرب بر امت مسلمه تحمیل شده و بر مسلمانان است تا برای حل این مشکل به عقیدة خود رجوع کرده و دست کمک از دامن قاتل خود بردارند.

نتیجه گیری

امت اسلامی به عوج قله عزت نخواهد رسیدمگر اینکه به اصل خود بگردد که همانا قرآن وسنت وبه فهم سلف صالح مانند صحابه رض الله عنهم اجمعین وتابعین وآنانیکه با قلم و شمشیرخود جهان را تغیر دادند. وجهان مدیون علم وفرهنگ ایشان بود وهمان قول مشهمور امام محمد رح آخر این امت اصلاح نمیشود مگر به آنکه اولش اصلاح شده. ودشمن را شناسایی نموده از کید ش آگاه شود چون شناخت دشمن وشناخت زبان دشمن راه نجات استعمار است.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version