نویسنده: محمدعاصم اسماعیل­زهی

اومانیزم «انسان‌گرایی»

بخش دهم

تفاوت میان دعوت انسانیت و دعوت فراماسونری ناچیز است…
تفاوت در این است که در تعابیر بی‌­شرمانه و خشن فراماسونری، دین در کنار کفش‌ها گذاشته می‌شود؛ زیرا شخص تنها زمانی فراماسونری را می‌­پذیرد که عملاً دینش را همانند کفش در آورده باشد یا در شُرف در آوردن آن باشد، به همین دلیل کلمۀ خشن، او را آزار نمی­‌دهد بلکه ممکن است از آن استقبال هم نماید!
چرا که این کلمه برای تأکید است و امکان دارد برای تهدید هم باشد! تهدید کسی‌که ذره­‌ای از بقایای دین در وجودش باقی مانده باشد… .
بنابراین باید یادآور شد و پیش از ورود، آن را همانند کفش در بیاورد!
اما تعابیر دعوت انسانیت برای تشویق و دوست‌­داشتن است، بنابراین ظریف و لطیف می­‌باشد و شخص خوشحال از آن را در کام خود می­‌بلعد یا به عبارت دیگر شخصی را که سرمست است در کام خود فرو می‌­بلعد.
ولی هر دو در نهایت تو را به این امر دعوت می­‌کنند که دین خود را رها کنی و بدون دین با زندگی روبرو شوی! و اگر چنین کردی شیاطین بر تو قلاده انداخته و تو را رام خود می­‌سازند!
اما ممکن است مردمانی فریب زرق و برق دعوت انسانیت را بخورند و به آن ایمان بیاورند یا به‌سوی آن دعوت کنند در حالی‌که از حقیقت آن غافل باشند، و امکان هم دارد که آنان اصلاً باور نکنند که انسانیت، دعوت به جدایی و دور انداختن دین می­‌نماید که شیاطین روی زمین برای هدفی مشخص به نشر آن می‌پردازند.
موقتاً تصور می‌­کنیم که انسانیت، دعوتی خالصانه برای تعالی انسان از تمام تعصباتی است که بر فکر، رفتار و احساساتش سایه افکنده است تا همانند دوست مخلصی که خیرخواه همگان است با تمام بشریت روبرو شود… .
این را در دنیای افسانه‌­ها و در عالم رؤیاها باور می­‌کنیم؛ اما این ادعا در دنیای واقعیت چه اعتباری دارد؟
آیا در دنیایی که جریانات ملی­‌گرایی و تعصبات نژادی و دینی و سیاسی و اجتماعی از همه طرف آن را در نور دیدن اعتباری دارد؟
یک مثال از دنیای معاصر می­‌زنیم… از برخوردی که با مسلمانان در هر جایی از زمین می­‌شود که در دست غیرمسلمانان قرار دارد یا در دایرۀ نفوذ و سیطرۀ دور و نزدیک غیرمسلمین می­‌باشد… .
بیایید تا با هم به انسانیتی بنگریم که بر اساس آن با مسلمانان برخورد می­‌شود و به تسامح و گذشتی بنگریم که بر اساس آن با مسلمین رفتار می‌­نمایند و نظاره­‌گر خوش‌رویی، خیرخواهی و سعۀ صدری باشیم که به سان قطره­‌های باران از هر جایی بر سرمسلمین فرو می‌­ریزد!
حقیقت این است که دعوت انسانیت تنها بر ضد افراد متدین می­‌باشد!
بنابراین کسی‌که به دین خود پایبند و مقید باشد او متعصب و کوته­‌بین و مرتجع است که بر اساس دین میان انسان‌ها فرق قائل می­شود و قلب او گنجایش «انسانیت» را ندارد، به همین خاطر بدون هیچ مانع قلبی یا فکری و یا رفتاری با انسانیت برخورد می­‌کند!
یا به عبارت دقیق‌­تر: کسانی‌که امروزه مورد هجوم دعوت انسانیت قرار می­‌گیرند در واقع مسلمانان می­‌باشند!
مسلمانان به دو شیوه یا به‌خاطر دو هدف مورد هجوم دعوت انسانیت قرار می­‌گیرند: هدف اول از بین بردن استعلاء و والایی مسلمان واقعی به ایمان اوست که از احساس به متمایز بودن وی از جاهلیت موجود در سراسر زمین ناشی می­‌شود تا اینکه شخصیت او دچار ضعف و سستی گردد، و هدف دوم بیرون کشیدن روح جهاد از قلب اوست تا که دشمنان، به اطمینان برسند و نفس راحتی بکشند!
مستشرق معاصر اتریشی «وان گرانباوم «Von Grunebaum» در مورد هدف اول در کتاب خود «اسلام معاصر» «Modern islam» می­‌گوید: «در حقیقت مانعی که مسلمان را از غرب‌­گرایی «Westernization» باز می‌­دارد استعلاء و والایی او به ایمانش است، بنابراین می­‌بایست این مانع در هم شکسته شود تا پروسۀ غربی‌­گرایی عملی گردد».[1]
قصد آقای «وان گرانباوم» این است که اسلام، چیز ثابت و دارای اصول مشخصی نیست؛ بلکه چیزیست که همیشه در حال تغییر می‌­باشد، یعنی اسلامِ نخستین، یک چیز و اسلام قرون وسطی (که نام یکی از کتاب‌های مؤلف است) چیز دیگری می‌­باشد و اسلام معاصر نیز چیزی غیر از آن‌هاست، و این قضیه به­‌عنوان یکی از ابزارهای جنگی استفاده می­‌شود که مستشرقان بر ضد اسلام به‌کار می‌­برند.
آیا نمی­‌نگری که این امر هدف اصلی آن‌ها است… آیا مسلمان، استعلای ایمانی را احساس نمی‌­کند؟
دشمنان می­‌خواهند که شخصیت مسلمان ذوب شود و سست گردد و دیگر، آن ویژگی بارزی که خداوند جل­جلاله برای او اراده نموده را نداشته باشد چنانکه می‌­فرماید: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا” ترجمه: «و بی‌­گمان شما را ملت میانه‌­روی کرده­‌ایم (نه در دین افراط و غلوی می‌­ورزید و نه در آن تفریط و تعطیلی می‌شناسید) تا گواهانی بر مردم باشید (بر تفریط مادیگرایان، و بر افراط تارکان دنیا، ناظر بوده و خروج هر دو دسته را از جادۀ اعتدال مشاهده نمایید) و پیامبر (نیز) بر شما گواه باشد.»[2]
به‌راستی که دشمنان اسلام تا زمانی‌که این ویژگی بارزی که مؤمن حس می­‌کند را از بین نبرند آرام و قرار نخواهند گرفت و نفس راحتی نخواهند کشید: “وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا” ترجمه: «پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از دین‌­تان برگردانند.»[3]
این مسئله، مسئله‌­ای قدیمی است که عمر آن اکنون بیش از چهارده قرن می­‌باشد… یعنی از آن زمان که جامعۀ اسلامی در مدینۀ منوره شکل گرفت، فقط وسایل جنگ و قتال تغییر یافته است که از بین آن‌ها می­‌توان به «تهاجم فرهنگی» اشاره کرد و از بین انواع تهاجم فرهنگی نیز می­‌توان این دعوت یعنی انسانیت یا انسان‌­گرایی را نام برد.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی

[1]. گرونبائوم، وان، اسلام معاصر، ص۱۴۲-۱۴۴، مترجم: احمدی، مرتضی، سال چاپ: اردیبهشت ۱۳۸۴هـ، ایران.
[2]. سورۀ بقره، آیه: ۱۴۱. 
[3]. سورۀ بقره، آیه: ۲۱۷. 
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version