بدون تردید اگر بخواهیم جامعهای پویا، سالم و مترقی داشته باشیم، باید به روشهای تربيتی درست و سالم توجه نمائیم. این روشهای درست و سالم، نیازمند مادران سالم میباشد. مادران کسانی هستند که کارِ اصلی تربیت و پرورش کودک و نسلهای آینده را بر عهده دارند. پس اگر ما بتوانیم مادرانی خوب و با تفکر و اندیشة صحیح و درست داشته باشیم، تا حد زیادی در تشکیل جامعهای سالم و سربلند گام برداشتهایم. اما اگر مادران از تفکر و برنامههای صحیحی برای نسلهای آینده برخوردار نباشند، قطعاً جامعه با مشکلات بسیار زیادی روبهرو خواهد شد که در وهلهی اول دامنگیر خودِ مادرانی خواهد شد که آن فرزندان را به جامعه تحویل دادهاند؛ پس لازم است برای بهدست آوردنِ یک جامعة پویا و نسل تلاشگر، به فکر تربیت مادرانی ایثارگر، متدین و متعهد باشیم.
امروزه سخنان زیادی دال بر ضعیف بودن و ناتوان بودن زنان در امور تربیتی و غیره گفته میشود که تا حدودی باعث از دست رفتن روحیة برخی از زنان شده است. اما آیا واقعاً این گونه است؟ آیا در اوراق تاریخ بشریت، زنانی را نمیتوان یافت که رهبری جامعه را در دست داشتهاند؟
باید یقین داشته باشیم که در ادوار مختلف تاریخ بشریت، شیر زنانی بودهاند که هزاران مرد را راهنمایی و تربیت کردهاند. شیر زنانی بودهاند که بهخاطر صلابت، قاطعیت، عشق و محبت فراوانشان نسبت به پروردگارِ یگانه، نامِ نیکشان در کتابهای آسمانی ثبت شده است. شیر زنانی همچون مریم، آسیه، خدیجه، عائشه، فاطمة الزهرا و… که زنان نامدار و افتخار آفرینی برای بشریت بودهاند.
چه کسی میتواند شجاعت، عشق، ایثار و محبت حضرت آسیه را انکار کند، هنگامی که فرعون او را به چهار میخ کشید؟ چه صحنة عجیب و عاشقانهایست آنگاه که این بانوی بزرگ، همسایگی خداوند را بر راحتی و عیش و نوش زندگی دنیا ترجیح میدهد و در میان شکنجهها میگوید: «رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ» [تحریم: ۱۱] (پروردگارا برای من نزد خود، خانهای در بهشت بساز.) تاریخ چطور میتواند چنین صحنههایی را از صفحات خود پاک کند؟ بشریت چگونه میتواند چنین صحنههایی را که شاید از عهدة بسیاری از مردان هم بر نیاید، فراموش کند؟
پُر واضح است که زنان به هنگام بعثت رسول اکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم سهم بهسزایی را در پیروزیِ اسلام، رساندنِ دعوت اسلامی و تسلط اسلام بر زمین، داشته است. آیا تاریخ، موقف حضرت خدیجة الکبری بنت خویلد را در بامدادانِ دعوت اسلامی فراموش میکند؟ و یا موقف شگفتانگیز حضرت سمیه، مادر عمار نخستین شهید راه اسلام که تا دم مرگ بر اسلام پایدار و ثابت قدم ماند و شهید هم شد، را به باد فراموشی میسپارد؟ یا موضعگیری آن دختر جوان بهنام حضرت اسماء، معروف به ذات النطاقین، را از یاد میبرد؟ و یا موضعگیری امعماره و نسیبه را در غزوة احد؟ و یا موقف امسلیم را در روز حنین؟ و یا مواقف مادران مؤمنین، همسران پیامبر اسلام صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم را در حیات حضرت ختمی مرتبت صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم و حتی بعد از وفات ایشان را از یاد میبرد؟
بدون تردید که زن مسلمان در صدر اسلام، مادری بود که فرزندانش را شهادتطلب، بار میآورد. همسری بود که شوهرش را به جانفدایی و از خودگذشتگی وا میداشت. زن مؤمنی بود که فعالانه و شخصاً در راه خدا سهیم میشد.
بانویی بود که قرآنکریم را حفظ مینمود و احادیث گهربار آنحضرت را روایت میکرد و در علوم دینی فقیه و دانشمند میگردید. با بصیرت و بینش مردم را بهسوی خدا فرا میخواند، و امر به معروف و نهی از منکر میکرد.
بله! میخواهم از بانویی سخن بگویم که پروردگار جهانيان او را مَحَکی برای جدا کردنِ منافق و مسلمان، مغرض و مخلص، موحد و مشرک، قرار داده است و آیاتی از کلام نورانیاش را به واقعة زندگی او اختصاص داده است.
بله! میخواهم از مادر مؤمنان، همسر پاک پیامبر اسلام و جانفدایش، معلم و مربی در عصر نبوت، خارِ چشمِ مشرکین، حضرت عائشه صدیقه طاهره رضیاللهعنها بنویسم.
پس باید بگوییم و همواره بنویسیم و به قلم خود بگوییم که بنویس.
ای قلم! بنویس.
از مادرم بنویس. از توحید، عرفان و اخلاصش.
ای قلم! بنویس از مهر، صفا، صداقت، عطوفت و رشادت مادر مهربانم.
ای قلم! بنویس از شجاعت و دلیری و سیاست آن نور چشمانم.
راستی هیچ میدانید که این مادر مهربان چه دَینی بر گردن ما دارد؟ ما چقدر نسبت به ایشان کوتاهی کردهایم؟ آیا فرزندانمان را با اخلاق، رفتار، اعمال و حتی نام مبارک ایشان آشنا کردهایم؟
باید قبول کنیم که امروزه جمع کثیری از مسلمانان جهان با نام، صفات، اخلاق و مقام بزرگ علمی او آشنایی ندارند؛ این ظلمی است بزرگ که فرزندان امت اسلامی با مادرشان بیگانه هستند و هیچ توجهی به اوصاف نیکویش نکرده و او را به عنوان اسوه و الگو در جامعه معرفی ننمودهاند. پس بر ماست که در مورد شخصیت این بانوی بزرگوار اسلام تحقیق و تفحص داشته و با اندکی وقت گذاشتن، این سلسله مطالب مهم و حیاتی را دنبال کنیم.