بحران عدم مطالعه و دوری از کتاب و کتابخوانی، نقطۀ شروع بیسوادی و بذرِ شومِ جهالت است. هر جامعهای که از مطالعه رو گرداند، علم از آن جامعه رخت میبندد و ابر سیاهِ عفلت، جهالت و بیسوادی بر آن سایه میگستراند. هر ملتی که با کتاب آشتی نکند از جهان امروز عقب میماند که چه، دینش را نیز آنطوری که حق آن است یاد نخواهد داشت و اسباب انحطاط و عقبماندگی برایش فراهم خواهد شد. و تنها راه رهایی و نجات از این همه هیولاهای بدبختی همهگیر که دامنگیر ما شده است؛ برنامهریزی کامل با مشوره اهل فن و اساتید مجرّب و مطالعه هدفمند و دور از تشتت و پراکندگی خواهد بود. در این نوشته برآنم تا سخنانی پیرامون کمرنگ بودن مطالعه همراه با بررسی انگیزههای عدم وابستگی جوانان به آن و عوامل رشد و ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی میان نسل جوان، با خوانندگان داشته باشم.
سخن نخست
یگانه عامل پیروزی و رمز بالندگی، ترقی و پیشرفت هر جامعه وابسته به میزان آگاهی، علم و دانش آن ملت میباشد، و هر اندازه آمار مطالعه و کتابخوانی جامعه در سطح بالاتری قرار داشته باشد، به همان مقدار، میزان تعالی و پیشرفت در آن جامعه درحال رشد و توسعه است.
آنرویسکه، جامعهای که در سطح پایین ترقی و پیشرفت، صلح و آرامش قرار دارند، نتیجۀ میزان پایین و ناچیز مطالعه، کتابخوانی، آگاهی و دانش میباشد که نمونۀ بارز آن را میتوان در کشورهای جهان سوم بهویژه جامعۀ ما مثال زد. بحران عدم مطالعه و کتابخوانی و سطح پایین آن در افغانستان سبب شده که کشور عزیز ما حتا در سطح پایینترین سرانۀ مطالعه و کتابخوانی در ردهبندی میان کشورهای جهان قرار نگیرد.
چرا امتی که آغاز سخن پروردگارش با واژهء «إقرأ؛ [بخوان]» بوده است، آنهم نه یکبار، بلکه سهبار پیامبر امیِ این امت مورد خطاب قرار گرفته و خواندن را آغاز مینماید، بعداز خواندن و دریافت چشمههای علم نبوت با واژههای: «کسب علم فریضۀ هر مسلمانی میباشد» کسب دانش را امری فرض و مهمتر از همه امور قرار داد. و مژدۀ: «اگر دانش در ثریا میبود مردانی از فرزندان فارس امت من آن را بهدست میآورد» داد؛ اما امروز جایگاه و مقامش را فراموش کرده و از مسئولیتاش شانه خالی کرده است و امتهای دیگری فراتر از ثریا رفته است نه این امت! چرا این امت عقب افتاده و از کاروان علم و دانش دور مانده است؟ و نیز با درافشانیهایی همانند: «دانش و حکمت، گمشدۀ مؤمن است، هرجا که آن را بیابد شایسته اوست» امت اسلامی را برای کسب علم و دانش تشویق و ترغیب مینماید؛ پس چرا امروز علم و دانش، مطالعه و کتابخوانی بیشتر از همهچیز در جامعه اسلامی گمشدۀناپیدا گردیده است؟
امتی که بیشاز صدها بار با واژههای: «صاحبان علم و دانش» و : «ایکاش میدانستند و بهزودی میدانند» در کتاب مقدس خویش مواجه میشوند چگونه راه را گم کردهاند؟ و چرا جوانان امروز با چنین بحرانی در این کشور مواجه گردیدهاند؟ و… ؟
انگیزههای عدم مطالعه و کمرنگ بودن کتابخوانی
ناگفته پیداست که هر پدیدۀ دارای صعود و سقوط، ناشی از علل و عواملی است، عدم وابستگی و بیعلاقه بودن جوانان به مطالعه و کتابخوانی در این مرزوبوم نیز دارای عللی است که در این مقاله به آنها اشاره میکنیم:
۱.عدم پرورش با کتاب از کودکی
خانواده بهترین و مهمترین محیط برای تربیت و پرورش سالم فرزندان میباشد و نحوۀ تربیت و عادت دادن فرزندان در فضای خانواده بیشترین اثرگذاری را در گفتار و کردار اطفال دارد؛ بنابراین محیط خانواده مولِّد و پرورشدهندۀ عملکرد فرزندان است. از آنجاکه در بیشتر خانوادهها فرهنگ مطالعه و کتابخوانی مروج نبوده و از آن بیگانهاند، والدین و بزرگان خانواده به این امر نیز اهمیت نداده و یا توجه نداشتهاند، کودکان نیز علاقۀ به کتاب و کتابخوانی ندارند؛ اینچنین است که فرزندان، در جامعه ما از کودکی تا نوجوانی با کتاب و کتابخوانی پرورش و تربیت نیافته و به آن هیچنوع علاقه و دلپسندی ندارند؛ زیرا به آن خو نگرفتهاند و زمانی به سن جوانی میرسند، با مشکلات زیادی دستوپاگیر گردیده درنتیجه از کتاب و کتابخوانی دور میمانند. پس میتوان گفت: بزرگترین و مهمترین سبب عدم وابستگی به مطالعه و کتاب در میان جوانان عدم پرورش آنها از کودکی به کتاب و مطالعه میباشد.
۲. عدم آگاهی از جایگاه و اهمیت مطالعه در زندگی
تا زمانی که قدر و جایگاه چیزی دانسته نشود، دارای اهمیت و مورد توجه نیز قرار نمیگیرد. در جامعه ما مطالعه و کتابخوانی نیز چنین بوده و تاکنون از اهمیت و جایگاه ویژه و درخورِ توجه را درمیان افراد کسب نکرده است؛ زیرا از کودکی تا نوجوانی در محیط خانواده، محیطی که درآن پرورش مییابیم به مطالعه و کتابخوانی عادت نگرفتهایم و زمانی که در سن نوجوانی وارد مکتب و مدرسه گردیده و چند سالی که آنجا مشغول آموزش هستیم بیشتر معلمان و مربِّیان نیز در این زمینه توجه خاصی نداشته و اهمیت و جایگاه مطالعه را برای جوانان و نوجوانان شناسایی ننمودهاند، ازاینرو جوانان در این مرحله نیز توجه ملموسی به مطالعه و کتابخوانی نداشته و مطالعه از عادتها و نیازهای جوانان قرار نگرفته است.
۳. عدم استفادۀ درست از دنیای مجازی
در این شکی نیست که زندگی در عصر حاضر با دنیای مجازی و تکنالوژی گِره خورده و هر یکمان طوری با آن در ارتباط هستیم و نیز نمیتوان از فواید آن انکار نمود. استفاده از وسایل دنیای مجازی همانند گوشی همراه، کامپیوتر، انترنت و… از نیازمندیهای مهم بشر در دنیای معاصر قرار گرفته و نقش مهمی در رشد و شگوفایی استعدادها و جامعه ایفا نموده و مینماید. از طرفی عدماستفادۀ درست و بهجا و مشغول شدن بیشازحد به آن، تأثیر بد و زیانهایی را درپی داشته و انسانها را از اهداف اولیه و ضروری زندگی باز داشته است، هر قدر که به دنیای مجازی نزدیک شدیم به همان اندازه از فواید و بهرههای دنیای حقیقی بهدور ماندیم، و همین امر سبب شده که بیشتر از مطالعه و کتابخوانی بیگانه شویم و بیشتر اوقات خود را صرفِ نگاه و بازدید از دریچههای مجازی نموده بدون اینکه استفادۀ هدفمند و درست از آن بنماییم.
4. عدم کنترول و مشغول شدن بیشازحد به مبایل و تلویزیون
در جامعه ما کمتر خانوادهها اند که تلویزیون در آنجا نباشد و کمتر کسی پیدا میشود که مبایل همراه با خود نداشته باشد. وجود تلویزیون و مبایل امری ناپسند نبوده اما مشغول شدن و نگاهِ بیشازحد و عدم کنترول آن امری نادرست و نابجا میباشد و تأثیر سوء به روح و روان افراد بهویژه کودکان دارد؛ زیرا با نگاه کردن کودکان به تلویزیون، فکر و ذهن آنها منجمد و متوقف میگردد و هیچنوع انکشاف و تحرک نداشته، جز آنچه را دیده که آن را به انتقال میدهد. و از طرفیدیگر، پخشونشر برنامههای مبتذل و ناسالم و عدم موجودیت برنامههای مفید و سودمند؛ بهویژه برای کودکان و نوجوانان سبب بازدارندگی بیشازحد آنان از کتاب و مطالعه گردیده است. و این چنین است که ذهن و فکر کودک و نوجوان ما خاموش مانده و منکشف نمیگردد و از سواد کافی برخوردار نیستند.
۵. مطالعۀ بیهدف و نامنظم
هرچند که افغانستان از کشورهایی است که در آمار جهانی ردهبندی سرانۀ مطالعه قرار نداشته؛ [آنهم بهسبب عدم ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی] اما در سالهای اخیر این فرهنگ مقداری روبه رشد بوده و جوانان، علاقهمند مطالعه و کتابخوانی گردیدهاند که این خود رَوزنۀ امید در جامعه ما میباشد؛ اما مشکلی که در عدۀ اندک کتابخوان وجود دارد، بیبرنامهگی و مطالعه بیهدف و نامنظم میباشد. به این معنا که مطالعه مبنیبر مقصدی نمیباشد که چند کتاب مفیدی در رشته و حرفۀ فرد یا آزاد تعیین گردد و تا زمانی مشخص، مطالعۀ آنها پایان یابد. برخی قبل از اتمام مطالعۀ کتابی رو به کتاب دیگری آورده و با مطالعۀ چند صفحه از این کتاب، آن را نیز کنار گذاشته و دست از مطالعه برمیدارد؛ چنین مطالعه نیز مضر و نادرست بوده و فرد را از رسیدن به مقصد و هدف، باز میدارد و باید کتابی که برای مطالعه انتخاب میگردد با تحمل سختی و بیعلاقگی باید مطالعۀ آن را بهپایان رساند.
یکی دیگر از مصادیق مطالعه نامنظم رویآوردن به هر نوع کتاب کتابی از هر باب علوم است بدون اینکه از محتوای آن اطلاعی داشت و یا نویسندۀ آن را شناخت و از مشرب و مذهب وی خبر داشت؛ که در برخی موارد منجر به انحراف فکری و اعتقادی خواننده شده و و چهبسا این انحراف مطالعهکننده به دیگران نیز متعدی شده است. اینرو بایسته است جوانان ما بهجای مطالعه هر کتابی و جمع کردن هر رطبویابسی، با راهنمایی اهلفن و اساتید مجرّب دنیای کتاب، دست به کتاب ببرند و مطالعه کنند تا از لغزش در امان بمانند.
راههای ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی
باید دانست که مطالعه رمز بالندگی و موفقیت فرد و جامعه است. با مطالعه میتوان دانشهای گذشته و امروز را از گوشههای جهان فرا گرفت. با مطالعه میتوان تاریخ را بازگردانید و از آن پند و اندرز گرفت. با مطالعه میتوان گسترۀ ذهن و حافظه را افزایش داد. با مطالعه میتوان ملتی را از منتهای سقوط و تنزّل به اوج تعالی و پیشرفت رسانید؛ پس چگونه میتوان فرهنگ ناب مطالعه را ترویج داد و چه روشهایی را باید اتخاذ نمود؟
مهمترین نکاتی که با کار گرفتن آن میتوان فرهنگ مطالعه و کتابخوانی را در جامعه رشد داده و از بدو دوران کودکی و نوجوانی به مطالعه و کتابخوانی سرشت گرفت:
1.گسترش کتابخانههای شخصی در منازل؛ بهویژه کتابخانۀ برای کودکان در منزل؛
2. گسترش کتابخانهها در مساجد، مدارس، آموزشگاهها و دانشگاهها؛
3. گسترش کتابخانههای سیار در سطح شهرها؛
4. گسترش نمایشگاههای کتاب در سطح کشور؛
5. راهاندازی مسابقات کتابخوانی؛
6. توجه رسانهها به فرهنگ مطالعه و کتاب و پخشونشر برنامههای که مفید مطالعه و کتابخوانی و کاهش برنامههای بیهوده و ناسالم؛
7. ایجاد کتابخانههای تخصصیِ عمومی برای شهروندان از طرف دولت؛
8. توجه، تشویق و اهتمام مربیان، معلمان و استادان مکاتب، مدارس، آموزشگاهها و دانشگاهها به فرهنگ مطالعه و کتاب؛
9. به همراه داشتن کتاب در هر لحظه تا بتوانیم خود را به آن نیازمند احساس کنیم و به آن عادت نماییم؛
10. گهگاهی دیدوبازدید از کتابخانهها و نمایشگاهها و خرید کتاب؛ بهویژه با کودکان.
برنامه مطالعاتی منظم
برای اینکه بتوان به کتاب و کتابخوانی علاقهمند گردید و مطالعه هدفمند، مفید و مُثمرِ ثمری داشت و از پراکندگی و بیبرنامهگی در مطالعه در امان ماند، میتوان این ترتیب و تقسیمبندی را در مطالعه رعایت کرد تا به نتیجه مطلوب و مرغوب حتیالامکان دست یازید:
1.مطالعۀ معرفتی پیشاتخصص؛ که همان فراگیری سهم خویش از هر علم است. این نوع مطالعه را باید داشته باشیم و از آن ناگزیریم؛ زیرا علوم درهمتنیده است و فرد از این مرحله نگذرد، نمیتواند به وادی تخصصی و مهارت در مطالعه و کتابخوانی وارد شود.
2. مطالعۀ معرفتی مرحلۀ تخصص؛ که همان فتح قلههای مهارت و معرفت در یک رشتۀ خاص است برای رسیدن به مدارج ابداع و نوآوری تا مرز جمع میان علم و واقع است.
3. مطالعۀ معرفتی جانبی؛ مانند مطالعه در عرصههای ادبیات، فکر، فلسفه، تاریخ، واقعشناسی، جامعهشناسی، سیاستشناسی، جریانشناسی و غیره.
4. مطالعۀ معرفتی تربیتی؛ مانند مطالعه در عرصههای تزکیه، روش زندگی، چگونگی تربیت فرزندان، چگونگی کار اصلاحی در خانواده و جامعه و غیره.
5. مطالعۀ معرفتی کمکی یا اطلاعاتی؛ مانند مطالعۀ مختصر برخی از علوم تجربی جهت بالا بردن سطح معلومات؛ تا از پیشرفت جهان بیخبر نماند.
6. مطالعۀ حاشیهای؛ مانند داستان، رمان و غیره.
برخی از کتابهای نیز هست که نوشته نشدهاند تا مقصدی از مقاصد تألیف را برآورده کنند؛ بلکه نوشته شدهاند تا نویسنده برای بعداز مرگ خود، اثری داشته باشد تا با آن شناخته شود و یا نوشته شده است تا صاحبش مطرح باشد. خواندن این دست از کتابها را مطالعه نمینامم، پراکندهخوانی مینامم.
شاید این تقسیمبندی من جامع و مانع نباشد و در آن درهمتنیدگی و درآمیختگی دیده شود؛ اما مهم است دانسته شود که پنجنوع نخستین برای عمل است و همگی در زندگی انسان جایگاه و نقطۀ مرکزی یا دستکم شبهمرکزی را دارد. و در این ترتیب، دانشپژوهان همه رشتههای علوم شرعی و تجربی مشترک میباشند و از یکدیگر تفاوتی ندارند.
دانشپژوه هرچه در این انواع پنجگانۀ مطالعه غرق شود، او را وادار میدانِ کار میکنند و آرامش و توقف را از وی سلب میکنند تا متحرک بماند. اینها مطالعۀ کاربردی است و انسان را در حصار خیال و توهم و انزوا نگه نمیدارد. او را میکشاند به سوی آوردگاه. اما نوع ششم، مطالعۀ کتابهایی است که انسان جز در مراحل نخستین عادت مطالعه، یا در مراحل بعدی جهت رفع خستگی و تنوع، به آن روی نمیآورد؛ این یعنی نوع ششم، مطالعۀ مرکزی نیست. به همین علت نامش را گذاشتم «مطالعۀ حاشیهای». همانطور که خودش حاشیهای است، اغراق در آن نیز انسان را به حاشیه میراند و منزوی میگرداند. آندست از جوانانی که مطالعه را هدف قرار دادهاند، نه وسیله معرفت و مهارت و پیشرفت علمی و عملی، این نوعِ حاشیهای را مرکزی ساختهاند و به متن مطالعاتشان کشاندهاند. اینگونه مطالعه نتیجۀ عکس میدهد و بهجای ارتقا، شکست میدهد و بهجای سکون، آشفتگی روان و بهجای قوت، ضعف چندبرابر.
برای اینکه بتوانیم به کتاب و مطالعه علاقهمند گردیم و مطالعۀ هدفمند و منظم نتیجهبخش داشته باشیم و روشها و چگونگی مطالعه موفق را یاد گیریم، مطالعۀ کتابهای زیر توصیه میگردد:
1.ارزش مطالعه در زندگی؛ نویسنده: دکتر راغب سرجانی، مترجم: عبدالرحمان زمانپور، (شیراز: انتشارت ایلاف، 1388).
3. مطالعه رمز بالندگی و موفقیت در زندگی؛ نویسنده: مسعود عبادی، (زاهدان: انتشارات صدیقی، 1397).
نتیجه
در فرجام مقاله میتوان گفت که بدون مطالعه و کتابخوانی هرگز به موفقیت، علم و دانش نخواهیم رسید؛ زیرا جهانِ معاصر از آنِ کسانی است که کتاب میخوانند، مطالعه دارند، پیشرفت مینمایند و زنگار روح و روان خویش را با کتاب و مطالعه صیقل میدهند و به آرامش میرسند؛ پس اگر خواهان آرامش و آسودگی واقعی هستیم باید مطالعه کنیم و مطالعه کنیم.