نویسنده: عبیدالله نیمروزی
فیلسوف افغانستان؛ سید جمالالدین افغان (بخش هفتم)
نسب و محل تولد
سید جمالالدین در سال ۱۸۳۹ میلادی (۱۲۵۴ هجری قمری) متولد شد. یکی از موضوعات مهم زندگی او که تا امروز محل بحث است، محل دقیق تولد او است. دو نظریۀ اصلی در این زمینه وجود دارد. گروهی او را اهل اسدآباد ایران میدانند، درحالیکه گروه دیگر بر این باورند که او در اسعدآباد افغانستان به دنیا آمده است.
بررسیهای تاریخی نشان میدهد که نظریۀ دوم، یعنی افغان بودن او، با شواهد بیشتری تأیید میشود. برای مثال، منابع معاصر و برخی از آثار نویسندگان برجسته مانند حنا الفاخوری به این نکته اشاره دارند که محل تولد او اسعدآباد افغانستان بوده است. این دیدگاه، با توجه به ارتباطات تاریخی و خانوادگی او، بیشتر مورد قبول قرار گرفته است.
پدر سید جمالالدین، سید صفدر، از سادات حسینی بود و نسب او به امام علی زینالعابدین، فرزند امام حسین بن علی بن ابیطالب، رضیاللهعنهم، میرسید. این ارتباط خاندانی نهتنها به او جایگاهی معنوی و اجتماعی بخشید، بلکه تأثیر عمیقی بر شخصیت و تفکرات او داشت. سید جمالالدین از همان ابتدا به دلیل این نسب، مورد احترام مسلمانان قرار گرفت و توانست از این جایگاه برای گسترش پیامهای خود استفاده کند.
این انتساب خانوادگی، از نگاه مورخان، یکی از دلایل محبوبیت سید جمالالدین در میان تودههای مسلمان بوده است. بسیاری از مردم، او را نهتنها بهعنوان یک متفکر و مصلح، بلکه بهعنوان فردی با اصالت دینی و معنوی میپذیرفتند.[1]
شخصیت و فعالیتها
سید جمالالدین از همان جوانی به دلیل شخصیت پیچیده و چندوجهی خود توجهها را جلب کرد. او در دوران جوانی بهعنوان یک سیاح ظاهر شد و با سفر به کشورهای مختلف مانند هند، ایران، افغانستان، مصر و حتی پایتختهای اروپایی، توانست به تجربیات گستردهای دست یابد. این سفرها که نهتنها سیاسی بلکه فرهنگی و فکری بودند، تأثیر شگرفی بر شکلگیری شخصیت او گذاشتند.
تربیت دینی سید جمالالدین ابتدا در فضایی صوفیانه انجام شد. او در جوانی به آموزههای عرفانی گرایش داشت و بهعنوان فردی معنوی شناخته میشد؛ اما با گذشت زمان و آشنایی با شرایط سیاسی و اجتماعی جوامع اسلامی، این گرایش تغییر کرد. او به اصولگرایی اسلامی روی آورد و تلاش کرد تا اندیشههای خود را در میان جوامع اسلامی گسترش دهد.
یکی از ویژگیهای بارز شخصیت سید جمالالدین، توانایی او در تلفیق آموزههای دینی با نیازهای جامعه بود. او معتقد بود که دین اسلام نهتنها بهعنوان یک مذهب، بلکه بهعنوان یک نظام جامع اجتماعی و سیاسی میتواند راهگشای مشکلات جوامع مسلمان باشد. ازاینرو، او بر وحدت اسلامی تأکید داشت و تلاش میکرد تا مسلمانان را حول محور اصول دینی مشترک متحد کند.
خانواده
خانوادۀ سید جمالالدین نهتنها از لحاظ اجتماعی و سیاسی در افغانستان، بلکه در سطح منطقهای از جایگاه برجستهای برخوردار بودند. این جایگاه ناشی از نسب شریف و ریشههای خانوادگی آنان بود که به خاندان پیامبر اسلام، صلیاللهعلیهوآلهوسلم، میرسید. این نسل شریف از یک سو اعتبار و احترام ویژهای در میان مسلمانان بهویژه در افغانستان و سرزمینهای اطراف بهدست آوردند و از سوی دیگر مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی بسیاری بر عهده داشتند.
خاندان سید جمالالدین بهویژه در دورههایی از تاریخ افغانستان، بر مناطقی از کشور حاکم بودند و بهعنوان امیران و حکام محلی در تحولات سیاسی این سرزمین نقشآفرینی میکردند؛ اما با روی کار آمدن دوست محمدخان، امیر افغانستان در آن زمان، تغییرات قابلتوجهی در وضعیت سیاسی افغانستان بهوجود آمد. دوست محمدخان که در راستای تقویت حکومت مرکزی و کنترل بیشتر بر مناطق مختلف افغانستان تلاش میکرد، تصمیم به تغییر ساختار سیاسی کشور گرفت. این تصمیم منجر به از دست دادن قدرت از سوی بسیاری از خاندانهای محلی، از جمله خانوادۀ سید جمالالدین شد.
در نتیجۀ این تحولات، پدر سید جمالالدین و برخی از عموهای او مجبور به انتقال به کابل شدند که آن زمان پایتخت افغانستان بود. این انتقال نهتنها نشانگر تغییرات سیاسی بزرگ در افغانستان بود، بلکه تأثیرات عمیقی بر زندگی و تربیت سید جمالالدین نیز گذاشت.
سید جمالالدین درحالیکه تنها هشت سال داشت، وارد کابل شد و در آنجا تحت نظر پدرش که خود فردی برجسته در علم و سیاست بود، به تربیت و آموزش پرداخت. پدر او که از نخبگان علمی و مذهبی بهشمار میرفت، با تمام توان خود در تربیت فرزندش کوشید. در آن دوران، روشهای آموزشی بهویژه در میان علما و خاندانهای سلطنتی بهصورت سنتی و مبتنی بر آموزشهای دینی و فلسفی بود که به سید جمالالدین فرصتی برای دریافت آموزشهای عمیق و وسیع در این زمینهها میداد.
این دوره از زندگی سید جمالالدین تأثیر عمیقی بر شکلگیری شخصیت علمی و مذهبی او گذاشت و در ادامه مسیر زندگیاش نیز در توسعۀ افکار و نظرات او، بهویژه در زمینۀ وحدتگرایی اسلامی و اصلاحات اجتماعی، نقش مهمی ایفا کرد.[2]
ادامه دارد…
[1]. الفاخوري، حنا. الجامع في تاريخ الأدب العربي؛ الأدب الحديث. ج ۲، ص ۷۷، چاپ اول، دار الجيل، بیروت، ۱۹۸۶.
[2]. جواد، مصطفی، أصول التاريخ والأدب، ج ۲۱، ص ۸۷، چاپ اول، دار الجيل، بیروت، ۱۹۹۲.