نویسنده: عبیدالله نیمروزی
دیدگاه امام غزالی رحمهالله نسبت به سید جمالالدین افغان
امام محمد غزالی رحمهالله میفرمایند: «جمالالدین افغانی شخصیتی با حکمت و بصیرت عمیق بود. او در تصمیمگیریهای خود از درایت فوقالعادهای بهره میبرد و به دلیل هوش سرشار و طبیعت تیز خود، توانست در پیچیدهترین شرایط تاریخی، موضعگیریهایی حکیمانه داشته باشد.»
اما آنچه او را بهعنوان یک رهبر متمایز میکرد، عزتنفس، اعتماد به خدا و استقلال فکری و روحی او بود.
یکی از معروفترین روایتها دربارۀ شخصیت افغانی، دیدار او با سلطان عبدالحمید عثمانی است. در این دیدار، سلطان از او خواست که دست از انتقاد شاه ایران بردارد. جمالالدین ابتدا سکوت کرد، اما زمانی که اصرار سلطان افزایش یافت، تنها گفت: “من او را بخشیدم” و بحث را خاتمه داد. این واکنش، سلطان و درباریان را حیرتزده کرد.
چنین رفتاری در میان عالمان آن زمان بیسابقه بود، چرا که معمولاً علمای دینی در برابر سلاطین با تواضع و فروتنی ظاهر میشدند و حتی برای دریافت هدایای آنان شکرگزاری میکردند؛ اما افغانی، بهجای چاپلوسی یا سازش، رفتاری مستقل داشت و همواره با پادشاهان و صاحبان قدرت بهگونهای برابر و گاه حتی برتر رفتار میکرد. مؤرخان گفتهاند: «جمالالدین هیچگاه خود را کمتر از خلیفه یا دیگر حاکمان نمیدانست.»
این خصوصیات ناشی از اعتماد مطلق او به خداوند، ارتباط عمیق با ایمان خود و ایستادگی او در اصول اخلاقی و دینیاش بود. او هرگز اجازه نمیداد که موقعیت یا قدرت دنیوی بر اراده یا باورهایش تأثیر بگذارد. برخی او را متهم به همکاری با گروههایی همچون ماسونها کردهاند، اما صفات و رفتار او نشان میدهد که این اتهامات نادرست است. او نهتنها مردی وابسته نبود، بلکه بهشدت به استقلال خود و تعهدش به خداوند پایبند بود.
تشبیه امام غزالی از افغانی
امام محمد غزالی، یکی از متفکران برجسته، در وصف جمالالدین افغانی بهشدت او را تحسین میکند و او را با اشعار متنبی، شاعر معروف عرب، مقایسه میکند. غزالی با تعجب میپرسد که آیا متنبی این اشعار را برای خود سروده یا برای جمالالدین افغانی:
«به غربت رفت، بیآنکه کسی را جز خدا بزرگ بشمارد، و حکمی را جز از خالق خود نپذیرفت. تنها در میان طوفانها و سختیها راه خود را گشود، و چیزی جز کرامت و بزرگی نجُست. مردم میپرسند تو کیستی و در هر شهر چه میخواهی؟ و او پاسخ میدهد: چیزی که بزرگتر از نامگذاری است.
این اشعار بهخوبی نشان میدهد که افغانی هرگز به چیزی کمتر از رضایت خداوند قانع نبود و همواره در پی اصلاح جامعه و تحقق عدالت بود. او در برابر سختیها و توطئهها نهتنها عقبنشینی نکرد، بلکه با شجاعت و ایستادگی به مسیر خود ادامه داد.
وفاداری به دین و دفاع از امت
یکی از ویژگیهای شاخص افغانی، وفاداری بیچونوچرا به دین اسلام و دفاع از امت اسلامی بود. او با وجود تمام سختیها، توطئهها و موانعی که بر سر راهش قرار داشت، هرگز از اصول و باورهای خود کوتاه نیامد.
افغانی خود را وقف خدمت به دین و مبارزه با دشمنان اسلام کرده بود و این تعهد باعث شد که او حتی در برابر قدرتهای بزرگ زمان خود نیز بیباکانه بایستد. او در یکی از اشعار معروف خود میگوید:
«من همینگونهام، ای دنیا! اگر میخواهی، برو و ای نفس من، باز هم در مسیر دشواریها پیش برو. هیچ ساعتی بر من نگذشت که مرا عزیز نکند، و هیچ قلبی که ظلم را پذیرا باشد، همراه من نماند.»
این اشعار نشاندهندۀ روحیۀ قوی و استقامت او در برابر چالشهاست. افغانی برای عدالت و عزت امت اسلامی، هر نوع سختی و رنجی را به جان خرید.
حسرت غزالی بر سرنوشت افغانی
امام محمد غزالی در پایان، با حسرت و تأسف به وضعیت اجتماعی مسلمانان اشاره میکند و میگوید که اگر مسلمانان در وضعیت بهتری از نظر پیشرفت اجتماعی و فرهنگی بودند، جمالالدین افغانی بهجای آنکه یک مصلح تحت تعقیب باشد، به یک حاکم محبوب و موردحمایت تبدیل میشد.
او میگوید: «اگر جایگاه اجتماعی مسلمانان بالاتر و شریفتر بود، جمالالدین بهجای آنکه یک مصلح تحت تعقیب باشد، حاکمی بود که موردحمایت قرار میگرفت. او بهجای اینکه مورد طرد و انکار اینوآن قرار گیرد، عالمی بود که به او اقتدا میشد.»
این جملات نشان میدهد که افغانی نهتنها یک متفکر و مصلح بزرگ بود، بلکه شخصیتی بود که میتوانست مسیر تاریخ اسلام را تغییر دهد، اگر جامعۀ اسلامی آمادگی لازم برای پذیرش اصلاحات او را داشت.
جمعبندی و نتیجهگیری
سید جمالالدین افغانی شخصیتی بود که همۀ عمر خود را وقف بیداری و هدایت مردم مشرقزمین کرد. او با سفرهای بیشمار خود به کشورهای مختلف، مردم را به بیداری، خودباوری و ایستادگی در برابر ظلم و استعمار دعوت میکرد. نوشتهها و خطابههای او همچنان منبع الهام برای ملتهای شرقی و مسلمانان است.
اندیشههای سید جمالالدین افغانی نهتنها در زمان حیات او، بلکه در دوران معاصر نیز میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات و چالشهای مردم مشرقزمین باشد. بدون شک، پیروی از تعالیم و افکار او میتواند زمینهساز پیشرفت، عدالت و رهایی از بندهای استبداد و استعمار برای ملتهای مسلمان باشد.
ادامه دارد…