
نویسنده: عبیدالله نیمروزی
فیلسوف افغانستان؛ سید جمالالدین افغان (بخش پنجم)
چکیدۀ مطلب
سید جمالالدین افغان-اسدآبادی، همچنان که در بخش قبلی ذکر شد، یکی از برجستهترین متفکران و مصلحان جهان اسلام در قرن نوزدهم میلادی بوده است. چهرهای است که نقش بیبدیلی در بیداری و اتحاد امت اسلامی ایفا کرده است. او با اندیشههای عمیق و تلاشهای خستگیناپذیر خود، به نمادی از اصلاحگری و مبارزه علیه استعمار تبدیل شد. در بخش نخست این پژوهش، جایگاه اجتماعی او و تأثیرات شگرفی که بر امت اسلامی و بیداری مسلمانان داشت را بررسی کردیم. همچنین به برخی از اقوال بزرگان امت اسلامی دربارۀ شخصیت وی اشاره شد که او را بهعنوان یک رهبر فکری و الگویی الهامبخش برای مبارزان آزادی و عدالت ستودهاند.
اما در این بخش، قصد داریم به یکی از مباحث مهم و گاه مناقشهبرانگیز دربارۀ سید جمالالدین بپردازیم؛ یعنی محل پیدایش و تولد او. موضوع محل تولد این شخصیت برجسته، از دیرباز مورد توجه تاریخنگاران و پژوهشگران بوده و در این زمینه دیدگاههای متعددی مطرح شده است. بسیاری از منابع معتبر و کهن، از جمله آثاری که توسط پژوهشگران افغان نوشته شدهاند، او را اهل منطقۀ کنر یا لغمان افغانستان میدانند و از او با لقب “افغانی” یاد کردهاند. در این روایتها، سید جمالالدین بهعنوان فردی از نخبگان جامعۀ افغانستان معرفی میشود که از محیط بومی خود برخواسته و در مسیر مبارزه با استبداد و استعمار به جایگاه جهانی دست یافته است.
از سوی دیگر، برخی منابع و پژوهشگران، سید جمالالدین را به منطقه اسدآباد همدان ایران منتسب کرده و بر این باورند که لقب “اسدآبادی” او، نشاندهندۀ تولد وی در این منطقه است. این دیدگاه نیز در برخی از متون تاریخی و نوشتههای اندیشمندان مطرح شده و باعث شکلگیری مباحث گستردهای در میان محققان گردیده است.
هدف ما در این بخش، ارائۀ یک بررسی بیطرفانه از این دیدگاهها است، به گونهای که با اتکا به منابع معتبر تاریخی و علمی، بتوان تصویری روشنتر از محل تولد این شخصیت تاریخی ارائه داد. ما نهتنها به منابعی که سید جمالالدین را اهل افغانستان میدانند، بلکه به آثار و ادعاهای افرادی که او را به ایران منتسب میکنند نیز خواهیم پرداخت. این بررسی از این جهت اهمیت دارد که محل تولد سید جمالالدین، بهعنوان بخشی از هویت تاریخی و فرهنگی او، میتواند در فهم بهتر زمینههای شکلگیری اندیشهها و فعالیتهای او مؤثر باشد.
مقدمه
موضوع محل تولد و خاستگاه سید جمالالدین افغان-اسدآبادی یکی از موضوعات بنیادین و چالشبرانگیز در مطالعات تاریخ معاصر جهان اسلام است که همواره مورد توجه محققان، اندیشمندان و حتی سیاستمداران قرار داشته است. سید جمالالدین، به عنوان یکی از برجستهترین متفکران و اصلاحگران اسلامی قرن نوزدهم، نه تنها یک شخصیت تأثیرگذار در جنبشهای فکری و سیاسی جهان اسلام بوده، بلکه از چهرههای کلیدی در مقابله با استعمار، استبداد و تفرقه در جوامع اسلامی به شمار میآید. به همین دلیل، شناخت پیشینه و محل تولد او، به عنوان یکی از مهمترین مولفههای هویتی وی، میتواند درک عمیقتری از اندیشهها، فعالیتها و مسیر فکری او ارائه دهد.
از دیرباز، پژوهشهای مرتبط با زندگی سید جمالالدین، همواره با دو دیدگاه متضاد دربارۀ محل تولد او مواجه بوده است. گروهی از مؤرخان و پژوهشگران او را به افغانستان، بهویژه منطقۀ کنر یا لغمان، منتسب کرده و بر این باورند که لقب “افغانی” که او بهطور گسترده در نوشتهها، سفرها و فعالیتهای خود به کار برده است، نشانهای واضح از تعلق او به افغانستان است. این دیدگاه با استناد به منابع متعدد تاریخی و آثار نویسندگان معاصر او، مانند نوشتههای برخی همعصران سید جمالالدین و اشارات موجود در خاطراتش، تلاش میکند این مسئله را به اثبات برساند. بر اساس این منابع، سید جمالالدین در محیط فرهنگی و اجتماعی افغانستان پرورش یافته و این بستر، تأثیر مستقیمی بر شکلگیری اندیشههای انقلابی و اصلاحگرایانۀ او داشته است.
از سوی دیگر، برخی از پژوهشگران و نویسندگان، محل تولد سید جمالالدین را به منطقه اسدآباد همدان در ایران نسبت دادهاند. این دیدگاه بر این نکته تأکید دارد که عنوان “اسدآبادی” که در برخی از منابع و اشارات تاریخی آمده است، نشاندهندۀ وابستگی او به این منطقه است. این گروه معتقدند که سید جمالالدین در خانوادهای اهل اسدآباد ایران متولد شده و زمینههای تربیتی و هویتی او به این منطقه بازمیگردد. این دیدگاه نیز بر اسناد خاصی تکیه دارد، از جمله منابعی که در آن نویسندگان ایرانی، وی را از اهالی اسدآباد معرفی کردهاند.
چالش اصلی در این میان، نه تنها تفاوت دیدگاههای جغرافیایی درباره خاستگاه سید جمالالدین است، بلکه این مسئله به ابعاد گستردهتری از تاریخنگاری و هویتیابی در منطقه نیز مرتبط میشود. محل تولد او، از دیرباز به یک مسئلۀ هویتی و گاه سیاسی تبدیل شده است که فراتر از یک اختلاف تاریخی، به شکلگیری گفتمانهای مختلفی در جوامع افغانستان و ایران انجامیده است. این امر، پژوهش در این زمینه را به یک وظیفۀ علمی و بیطرفانه تبدیل میکند که بتواند ضمن تحلیل دقیق منابع، راه را برای درک بهتر این مسئله هموار سازد تا از طریق بررسی منابع مکتوب، تحلیل متون تاریخی، مطالعۀ آثار همعصران سید جمالالدین و تحلیل دقیقتر از شخصیت وی، دیدگاههای موجود را مورد ارزیابی قرار دهد. رویکردی که در این مطالعه اتخاذ شده است، فراتر از یک بررسی سادۀ تاریخی بوده و تلاش دارد تا از منظر تاریخی، اجتماعی و فکری به این مسئله بپردازد. هدف نهایی این تحقیق، یافتن پاسخی جامع و مستدل به این پرسش است که سید جمالالدین از کدام بستر جغرافیایی و فرهنگی برخاسته و چگونه این بستر بر اندیشهها و فعالیتهای او تأثیرگذار بوده است.
با این حال، لازم است تأکید شود که در این پژوهش، اصل بر بیطرفی و اتکا به اسناد معتبر تاریخی است. استفاده از منابع متنوع و بررسی انتقادی آنها، این امکان را فراهم میسازد که بتوان ادعاهای مطرحشده از هر دو دیدگاه را مورد سنجش قرار داد. همچنین، بررسی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی محل تولد او بر شخصیت وی، میتواند درک بهتری از نحوۀ شکلگیری اندیشههای اصلاحطلبانه و مبارزاتی او ارائه دهد. به این ترتیب، این تحقیق تلاش میکند تا از یک سو، به شکافهای موجود در مطالعات پیشین بپردازد و از سوی دیگر، راهکاری علمی برای روشنسازی این مسئلۀ مهم تاریخی ارائه کند.
ادامه دارد…