دکتر گوستاو لوبون در کتاب تمدن اسلام و عرب مینویسد: «مسلمانان با اقوام و مللی سروکار داشتند که سالیان دراز تحت فشار حکام ستمگر بودند. این رعایای ستمدیده، حکومت مسلمانان را با کمال رغبت پذیرفتند، زیرا در سایۀ اسلام از امنیت و آزادی برخوردار بودند.»
آدام متز در کتاب تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری میگوید: «آنچه سرزمینهای اسلامی را از اروپای مسیحی متمایز میکرد، وجود اقلیتهای مذهبی غیرمسلمان بود که آزادانه زندگی میکردند. این درحالی است که در اروپای مسیحی چنین چیزی هرگز مشاهده نمیشد. کنیسهها و معابد دیگر ادیان در سرزمینهای اسلامی چنان آزاد بودند که گویی از قلمرو حکومت مسلمانان خارجاند.»
همچنین، دکتر دونگان گرین لز اظهار میدارد: «نجابت و تسامح بزرگ اسلام که تمامی ادیان الهی را به رسمیت میشناسد، میراثی بزرگ برای بشریت است و میتواند پایهای برای یک دین جهانی باشد.»
ازکارافتادگان و مستمندان مسیحی نیز مورد حمایت بیتالمال مسلمین قرار میگرفتند. مسیحیان در دعاوی خود، آزادانه به محاکم اسلامی مراجعه کرده و از حقوق مشروعشان دفاع میکردند. این رفتارهای شایسته، نمونۀ بارز آموزههای اخلاقی اسلام است که همواره از عدالت و مدارا با پیروان دیگر ادیان سخن گفته است.
هنگامیکه سپاهیان مسلمان به فرماندهی ابوعبیده جراح به سرزمین فلسطین و اردن رسیدند، گروهی از مسیحیان که از ظلم و ستم رومیان به ستوه آمده بودند، نامهای بدین مضمون به مسلمانان نوشتند: «هان ای مسلمانان، شما نزد ما از رومیان محبوبتر هستید؛ گرچه آنها همکیش ما هستند، اما شما نسبت به ما وفادارتر، رئوفتر، عادلتر و نیکوکارتر هستید. آنان نهتنها بر ما تسلط یافتهاند، بلکه منازل ما را نیز به تاراج بردهاند.»
«سر توماس و آرنولد» در کتاب «الدعوة الإسلام» دربارۀ فتوحات مسلمانان مینویسد: «سرزمینهایی که توسط عوامل امپراطوری روم به تصرف درآمده بود، در برابر سپاه اسلام یکی پس از دیگری با نهایت رضایت و خشنودی گشوده میشد. علت این پدیده آن بود که مسلمانان، برخلاف رومیان، با گذشت، عفو و بزرگواری رفتار میکردند؛ امری که اقوام مختلف به دلیل تعصبات مذهبی قرنها از آن محروم مانده بودند.»
جرجی زیدان نیز در تاریخ تمدن اسلام مینویسد: «مسلمانان پس از فتح شهرها، اهالی را به حال خود گذاشته و نسبت به دین، معاملات، قوانین مدنی و قضایی آنها متعرض نمیشدند. سپاهیان اسلام تنها حمایت از این سرزمینها را برعهده گرفته و در ازای حفظ امنیت، جزیهای مختصر مقرر میکردند.»
در مناطقی چون حمص (از نواحی شام)، مردم به استقبال مسلمانان رفتند و درِ خانههای خود را به روی لشکریان هرقل بستند. آنها اعلام کردند که حکومت مسلمانان برایشان محبوبتر از رومیان است.
در قرون بعد نیز رفتار مسلمانان با مسیحیان مسالمتآمیز باقی ماند. حتی در بسیاری از امور حکومتی، اداری و تجاری، مسیحیان نقش مؤثری داشتند. آدم متز، خاورشناس اروپایی، میگوید: «در قرن چهارم هجری، تعداد کارکنان و کارگردانان مسیحی در دولت اسلامی به حدی زیاد بود که انسان را به شگفتی وامیداشت.»
مقریزی، مؤرخ مشهور اسلامی، مینویسد: «در زمان خلافت الحافظ لدینالله، گروهی از مأموران مالیاتی مسیحی برای بررسی و تنظیم مالیات زمینهای مصر منصوب شدند. آنها با نظارت دقیق و حرفهای، وظایف خود را انجام دادند.»
آلبر ماله در تاریخ قرون وسطی مینویسد: «مردم روم، فلسطین، شام و مصر که از ظلم و مالیاتهای سنگین رومیان به ستوه آمده بودند، مسلمانان را که با عدل و میانهروی رفتار میکردند، منجی خود میدانستند. به همین دلیل، بسیاری از آنان اسلام را پذیرفته و حتی برای اعتلای دین اسلام جانفشانی میکردند.»
کنت هنری دو کاستری نیز به روش مسالمتآمیز مسلمانان اشاره میکند: «هنگامیکه دولت اسلامی در شرق مستقر شد، هرگز در برابر مسیحیت خصومتی نشان نداد و هیچ مانعی برای پیروان مسیح ایجاد نکرد.»
پروفسور هازارد در کتاب اطلس تاریخی اسلام میگوید: «مسلمانان در سرزمینهایی که فتح کردند، مذهب مردم را تغییر ندادند و در دعوت به اسلام از روشهای مسالمتآمیز استفاده کردند. مسیحیان مصر و شام که دشمن رومیان شرقی بودند، به تدریج و با میل خود به اسلام گرویدند.»
در دوران حکومت مسلمانان در اندلس نیز این رفتار مسالمتآمیز حفظ شد. استانلی لین پل، خاورشناس برجسته، میگوید: «اندلس در دوران حکمرانی مسلمانان از حکومتی دادگر و مهربان برخوردار بود؛ حکومتی که در هیچ دورهای دیگر از تاریخ خود مانند آن را تجربه نکرد.»
ویل دورانت نیز مینویسد: «فاتحان مسلمان با مردم اندلس رفتاری نیکو داشتند و آزادی مذهبی و عقیدتی به آنها دادند؛ آزادیای که در تاریخ اسپانیا بیسابقه بود.»
«ما میتوانیم از نوشتهای که در سال ۱۳۱۱م ترتیب یافته به جاذبیت اسلام نسبت به مسیحیان پی ببریم؛ زیرا در این نوشته، تعداد مسلمانان غرناطه، دویست هزار تن ذکر شده که جز پانصدتن از آنان همگی مسیحیانی بودند که اسلام را پذیرفته بودند. اصولاً مسیحیان داوری مسلمانان را بر داوری مسیحیان برتری میدادند. آزادی مذهبی که مسلمانان به مسیحیان داده بودند در حدی بود که برخی از مسیحیان متعصب با بیپروایی، مقدسات مسلمانان را مورد هتک حرمت قرار میدادند بر همین اساس گروهی را به سرپرستی یولچیوس تشکیل دادند که هدفشان دشنام دادن آشکار به پیامبر صلیاللهعلیهوسلم بود».
در زمان سقوط قسطنطنیه (استانبول امروزی) به دست سلطان محمد فاتح در سال ۱۴۵۳م، رفتار مسلمانان با مسیحیان همچنان بر پایۀ احترام و حمایت بود. سلطان محمد فاتح خود را حامی کلیساها معرفی کرد و اعلام کرد که هیچکس حق ندارد به مسیحیان آزار برساند.
یکی از اشراف بیزانسی در زمان محاصرۀ قسطنطنیه گفته بود: «عمامۀ پیامبر اسلام بسیار بهتر از کلاه مقدس پاپ است.»
در نهایت، رفتار مسلمانان با مسیحیان، بهویژه در دورۀ فتوحات و پس از آن، نمونهای روشن از تسامح دینی و عدالت اجتماعی بود که در میان جوامع آن زمان بینظیر مینماید.