ترجمه: و شما را با اندکی از ترس و گرسنگی و کمبودیای در مال و جان و برداشتها خواهیم آزمود [و خواهیم فرسود]، و به صابران [خویشتنداران] نوید [نیکفرجامی] بده.
«یعنی خدای متعالی، جانهای آدمیان را به وسیلهی آزمونهایی چون اضطراب، وحشت، هراس، فقر، فاقه، ازدستدادن عزیزان، آفات طبیعی در درختان بارور و… میفرساید تا صیقل خورند و اگر صبر بورزند، یعنی در مواقع سختی با متانت عقلی و صرافت ایمان، خویشتن خود را نبازند و همچنان به گشایش از سوی خدا، باور قلبی داشته باشند، [به پاداش خلوص شان] به آنان نوید رضایت داده است، که ای بندهی من! من تو را به عنوان دوست خودم انتخاب کردم چون جان و دلت را خالص کردهای از همه شوائب.
حدیث
«من قال حین یصبح و حین یمسي: سبحان الله و بحمده، مائة مرة، لم یأت أحد یوم القیامة بأفضل مما جاء به إلا أحد قال مثل ما قال أو زاد علیه» (صحیح مسلم)
ترجمه: هرکس صبحگاه و شامگاه این ذکر را بخواند: «سبحان الله و بحمده»، روز قیامت هیچ کسی توشهای بهتر از او نخواهد آورد جز کسی که به اندازه و مانند او این ذکر را خوانده باشد، یا بیشتر از وی آن را وِرد کرده باشد.
داستان
گویند: روزی سلیمان نبی [حکیم] بر ساحل دریا نشسته بود. چشماش به مورچهای افتاد که دانهگندمی بر دوش داشت و به سمت دریا میخزید. سلیمان نبی به آن مورچه چشم دوخت تا مورچه به آب رسید. در همان حال، قورباغهای از آب سر کشید، دهان گشود و مورچه رفت در دهانش و قورباغه چند ساعتی در دریا شنا کرد. در همین فاصله، سلیمان با حیرت به این کار فکر میکرد، تا قورباغه از آب برآمد، دهانش را بازکرد و مورچه از دهانش برون شد و دانهگندم نبود. سلیمان نبی مورچه را به خود خواند و از سِرِّ کارش پرسید و از اینکه کجا رفته بود. مورچه گفت: ای نبی خدا! در ژرفنای همین دریا که تو میبینی، یک صخره سنگ تو خالی هست و در آن خالیگاه درون صخره یک کرم کور زندگی میکند. خدا آن را در همانجا آفریده است. اما آن کرم نتوانسته از آن صخره برون آید و خوراکی پیدا کند. برای همین خدا به من مأموریت داده است تا به او روزی برسانم. این منم که دانهی آن کرم را بر دوش میکشم و خدای متعالی، این قورباغه را دستور داده تا مرا در دهانش به آنجا ببرد تا من در دریا غرق نشوم. قورباغه دهان خود را بر لبهی آن سوراخک صخره میگذارد و من از دهان قورباغه سُر میخورم و وارد آن سوراخک میشوم و دانه را به کرم میرسانم؛ کارم که تمام میشود به لبهی سوراح صخره بر میگردم و دوباره وارد دهان قورباغه میشوم و او مرا از دریا به خشکی میآورد. سلیمان از مورچه پرسید: آیا صدای تسبیحی هم از آن کرمک شنیدی؟ گفت: بله؛ میگفت: ای ذاتی که مرا در تاریکنای این دریا فراموش نمیکنی و روزیام میدهی، بندگان مومنات را فراموش مکن و بدیشان رحمت بخش!
حکمت:
آدمهای فرومایه؛ کسانی اند که از جستجوی خطای بزرگان لذت میبرند.
ترجمه: پروردگارا! به لطف خودت به من نسلی پاک عطا کن، که تو شنوا [و پذیرای] دعا هستی.
درس:
چگونه به پدر و مادر زنده یا مردهی مان، در این ماه مبارک نیکویی کنیم؟
سعی کن از صمیم دل برای شان دعا کنی و یقین بدار که این کار خودش نیکویی به آنان است. [همچنان] بکوش که به جای آنها صدقه بدهی. هرکار [مشروعی] بکن تا از تو خوشنود باشند؛ و در آن صورت رضایت خداوند متعالی را نیز که ما را به نیکویی با پدر و مادر فرموده است کسب خواهی کرد.