اگر آدمی نگاه تیزبین و دل عبرتبین داشته باشد، در هر پیچ و خمی از این جهان و در احوال گوناگون روزگار، موارد عبرت بیشماری وجود دارد. درس گرفتن از آن، وصف بارز هوشمندانی است که بنیاد زندگی خود را با پند گرفتن از جلوههای بدیع کاینات مستحکمتر میکنند.
دکتر محمداقبال، فرهیخته دورنگر و تیزبینی بود که گردش ایام را به نیکی رصد میکرد و با تأمل در آن، به درسهای انسانساز میرسید.
اقبال پندها و پیامهای فراوان دارد که در اینجا به یک پیام حیاتبخش ایشان پرداخته میشود.
دکتر محمداقبال در شعری به زبان اردو، به جوانان و نوجوانان توصیه میکند که از کردار نیکوی شاهین درس گیرند و به تعبیری، «شاهینی بیاموزند». بدون تردید اگر جوانان تلقی خوبی از همین مورد داشته باشند که اقبال به آن اشارت دارد، حیاتی طیبه و زندگی هدفداری را تجربه میکنند.
۱. غیرت داشتن و خودداری از پستیها از اوصاف بارز شاهین است.
شاهین مردار نمیخورد و مانند کرکس نیست، زندگی همراه با استقلالی دارد. اقبال میگوید: اگرچه کرکس نیز در هوا مانند شاهین پرواز میکند، اما از دستیابی به شکار زنده محروم است؛ زیرا اندیشه والایی ندارد و در صدد دستیابی به آن نیست و به مرداری بسنده میکند، اما شاهین خود را برتر و والاتر از آن میبیند که با لاشهای سرگرم شود.
بنابراین پرهیز از مال حرام و شهوتها و لذتهای ناجایز، نمونهای از همان مرداری است که شاهین از آن إبا دارد و دوری میگزیند. یک فرد با غیرت نیز باید خود را از مردار و حرام دور نگه دارد.
۲. بلندپروازی
اقبال میگوید: شاهین بلندپروازی را آموخته است و هرگاه احساس کند طعمهای او را بهسوی پستی میبرد، به آن نزدیک نمیشود و اگر از گرسنگی بمیرد، باز هم بهسوی مردارهای افتاده در پستیها نمیرود و آن را در شأن خود نمیبیند. اقبال میگوید: «ای پرنده لاهوتی و والاصفت، روزی و رزقی که تو را از پرواز آزادانه باز میدارد، لایق تو نیست، بلکه از دریافت چنین رزق و روزیای مرگ بهتر است».
آدمی نیز باید درس بلندپروازی از شاهین بیاموزد و نگذارد هویت، اصالت و عزتش فنای کالایی شود که او را از پرواز آزادانه باز میدارد.
بلندپروازی، ویژگی رادمردانی است که دنیا را برای خوردن و نوشیدن و خوشگذرانی نمیبینند، بلکه میخواهند از بند خواستههای نفس اماره رها شده، زندگی ارزشمندی داشته باشند.
۳. نداشتن آشیانه
اقبال میگوید دنیای شاهین بسیار گسترده و دیدش بسیار وسیع است و دوردستها را در نظر دارد. او همه جا را خانه خود میداند و از ساختن آشیانه محدود ابا میورزد؛ زیرا آشیانه وی را محدود و محصور میکند، او میخواهد آزاد باشد و سقفی به بلندای آسمان داشته باشد.
جوانی که خود را دلبسته و وابسته دنیا و اهل دنیا کند، از پرواز بلند باز میماند. اگر در بند خانه و آشیانه گیر بیفتد و اندیشهاش نتواند بلندیهای علم و دانش را درنوردد، از اندیشه والا محروم شده، خود را به بهای ناچیزی فروخته است و در قفسی کوچک، محصور و مقید کرده است، چنین فردی از رسیدن به زوایای بلند فکرت و معنویت نیز محروم میماند.
باید از شاهین بیاموزد که خود را از علایق دستوپاگیر رها کرده، اندیشهای بلند و تلاشی گسترده داشته باشد، از کرکسصفتان و انسانهای دونهمت و بیاصالت دوری کند.
شاهین خود را محدود به آشیانه نکرده است تا بتواند همواره قلههای بلندتر و جدیدتری را کشف کند و از منظرههای بکر و بدیع جهان بهره بیشتری ببرد. انسان هدفمند نیز باید فکر خود را از دلبستگیهای محدود دنیا رها ساخته همه جهان را عرصه فعالیت و کاوش و جولانگاه خیرخواهی خویش قرار دهد.
۴. خلوتگزینی
از ویژگیهای دیگر شاهین که وی را در میان پرندگان جایگاهی ممتاز بخشیده، خلوتگزینی است. اقبال از زبان شاهین میگوید: «خلوت بیابان را میپسندم؛ زیرا زندگی تنهایی در فطرت من از ازل نهادینه شده است».
مرد مؤمن و جوان مسلمان باید بیاموزد که خلوتگزینی و دوری از مجالس بیهوده، دروازهای بهسوی شکوفایی اندیشه و عروج معنوی است، در خلوت از راه ذکر و دعا و نماز به خدا نزدیک شود و باید اوقاتی را در تنهایی به پرورش فکر خود بگذراند، خود را محاسبه کند و از همنشینی بیحاصل با مردم حذر داشته باشد. در خلوت بهتر میتواند خود را ببیند و زوایای گوناگون درون خویش را کشف کند، «اسرار خودی» و «رموز بیخودی» بیاموزد.
اقبال میگوید: شاهین که با کرکسان همراه و همراز میشود، فریب خورده و هویتش را گم کرده است؛ زیرا نمیداند که ره و رسم شاهبازی چیست. انسانی که نمینگرد با چه کسی و به چه قیمتی همنشین است، اهداف زندگی را گم کرده و از مسیر عزت و بلندی دور افتاده است.
اقبال خطاب به جوان مسلمان میگوید: اگر تو راه و رسم شاهینی را رها کنی، از دریافت اسرار و اشارات فطرت ناتوان ماندهای و رازهای سربلندی و والایی را نخواهی یافت و بصیرت را از دست خواهی داد.
۵. سختکوشی و مقاومت
از دیگر ویژگیهای ممتاز شاهین سختکوشی و مقاومت است، وی مانند دیگر پرندگان سستجان و ضعیف نیست که زود از بین برود، مانند بلبل و طاووس نیست، بلبل فقط آواز زیبا و طاووس رنگ زیبایی دارد و بس، اما شاهین سختجان و بااستقامت است و در برابر حوادث روزگار مقاومت بینظیری دارد.
شاهین اگرچه در ظاهر، زیبایی طاووس را ندارد، اما از درون کمالاتی ارزشمند و خوب دارد.
اقبال خطاب به جوان مسلمان میگوید: از تقلید طاووس و بلبل توبه کن؛ زیرا تأثیرپذیری از آوازهای زیبا و رنگهای درخشان، آدمی را از هویتش دور میکند و از اهداف والا باز میدارد. اگر کسی خود را از گیرودار زیباییهای دنیا رها سازد، به کمالات علمی و درونی و فضایل معنوی و اخلاقی میرسد.
پس یک جوان باید مانند شاهین، خویشتن را از درون بسازد و بر کمالات درونی خویش تمرکز کند، تا ارزشمند شود.
نتیجه
اقبال در قالب تمثیلی زیبا از شاهین میخواهد به جوان مسلمان یادآور شود که اگر میخواهد از قید ذلت و زبونی رها شده، مقام والای خود را به دست آورد، باید خود را از سستیها و پستیها رها سازد، بلندپروازی داشته باشد، در راه علم و دین سختکوش و مقاوم باشد، در خلوت خود را به تکامل و شکوفایی برساند، با غیرت و عزت زندگی کند و از پستیها خودداری نماید، خود را از دلبستگیهای دنیا و اهل دنیا آزاد سازد و نباید مال و سرمایه و موقعیتها در پرواز او خللی وارد کند.