از آنجایی «شفاعت» یکی از مسائل مهم بوده و در اسلام جایگاه بلندی دارد که همواره مورد توجه علماء و محققان قرار گرفته است. با بررسی در این زمینه در مییابیم که علماء برای اثبات آن، کتابهای فراوانی به رشتۀ تحریر درآوردهاند و این خود نشان از جایگاه آن دارد. در بحث گذشته اصل دوم نزد معتزله (وعد و وعید) بیان شد، در پایان آن بخش، یادآوری کردیم که یکی از مسائل مرتبط به وعید «مسئلۀ شفاعت» است. در این قسمت تلاش بر این است تا مسئلۀ «شفاعت» نزد اهل سنت و جماعت و نزد معتزله با ارائۀ دیدگاه هر یکی و همچنان دلایل آن بیان گردد.
تعریف شفاعت
شفاعت در لغت از مادۀ «شفع یشفع شفاعة» گرفته شده است که معنای آن، واسطه شدن و شفاعت کردن (در مورد کسی نزد دیگری) است.
شفع ضد وتر است، بهمعنای (ضم کردن و یکجا کردن است)، ابن فارس مینویسد: «شین، فا و عین اصل صحیحی است که بر مقارنت و یکجایی شیء دلالت میکند و از همین اصل شفع خلاف وتر است.» عربها میگویند: «کان فرداً فشفعته: او تنها بود او را یکجا کردم.»
شفاعت در اصطلاح
علماء برای شفاعت در اصطلاح تعریفهای گوناگونی ذکر کردهاند که ما در اینجا به چند نمونه اکتفا میکنیم:
شفاعت به معنای درخواست گذشت گناهان از کسیکه جنایت در حق او واقع شده باشد.
علامه ابوالسعود، شفاعت را در تفسیر خود چنین تعریف کرده است: «شفاعت واسطه شدن با سخن برای رسیدن فردی به منفعتی از منافع دنیوی و یا اخروی و یا رهایی او از مضرات.»
شفاعت نزد معتزله این است که یک فردی از دیگری بخواهد تا به غیرش منفعت برساند و یا از او مضرتی را دفع نماید.
کلمۀ «شفاعت» و مشتقات آن، تقریبا ۱۲ بار در قرآنکریم تکرار شده است که این کلمات شامل فعل مضارع، مصدر و اسم فاعل است.
انواع شفاعت
گرچه علماء برای شفاعت انواع و اقسام متعددی بیان نمودهاند؛ ولی ما در این مقاله مهمترین انواع را که علماء و محققان فرهیخته ذکر کردهاند، بیان میکنیم:
صاحب کتاب «شرح العقیدة الطحاویة» علامه قاضی ابی العز دمشقی، انواع شفاعت را چنین بیان نموده است: «شفاعت چند نوع دارد که بخشی از آنها بین امت متفق هستند و با برخی دیگر، گروههایی همچون معتزله و سایر اهل بدعت مخالفت ورزیدهاند:
نوع اول: شفاعت اول که آن را شفاعت عظمی میگویند و این شفاعت در بین انبیاء علیهمالصلاةوالسلام، مخصوص آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم است. دلیل این نوع شفاعت احادیثی هستند که در صحیحین از گروهی از صحابه نقل شدهاند.
نوع دوم و سوم: شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم در حق گروههایی که نیکیها و بدیهایشان برابر باشند؛ رسول الله صلیاللهعلیهوسلم برای آنان شفاعت میکند تا وارد بهشت شوند و همچنان برای کسانیکه دستور داده شده تا وارد آتش جهنم شوند و این شفاعت صورت میگیرد تا وارد نشوند.
نوع چهارم: شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم دربالابردن درجات کسانیکه وارد بهشت میشوند تا درجاتشان بالاتر از آنچه باشد که ثواب اعمال آنان اقتضا میکرد. معتزله به ویژه با همین نوع شفاعت موافق بوده و با موارد دیگر با وجود تواتر احادیث در آن بخش، مخالفت نمودهاند.
نوع پنجم: شفاعت در حق اقوامی که بدون حساب و کتاب وارد بهشت میشوند و بهتر است برای این نوع از حدیث عکاشه بن محصن رضیاللهعنه استدلال کرد، وقتیکه رسول الله صلیاللهعلیهوسلم برای او دعا کرد تا خداوند متعال او را از هفتادهزارنفری قرار دهد که بدون حساب و کتاب به بهشت وارد میشوند.
نوع ششم: شفاعت برای تخفیف و کاهش عذاب کسانیکه مستحق عذاب شدهاند؛ همانند شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم برای عمویش ابوطالب تا در عذابش تخفیف بیاید.
نوع هفتم: شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم برای اینکه به تمام مؤمنان اجازۀ ورود به بهشت داده شود.
نوع هشتم: شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم برای امتیان خود که مرتکب گناه کبیره شدهاند؛ آن کسانیکه وارد جهنم شدهاند. این افراد از جهنم بیرون میشوند و در این بخش احادیث به تواتر رسیدهاند؛ ولی علم و درک آن بر خوارج و معتزله مخفی مانده است و به خاطر بیخبری از صحت احادیث و یا کسانیکه آن را دانسته به خاطر عناد و استمرار بر بدعتشان با آن مخالفت ورزیدهاند.
این نوع شفاعت، شفاعتی است که ملائکه، پیامبران و مؤمنان نیز در آن مشارکت دارند.
دیدگاه معتزله دربارۀ شفاعت
در مورد این که رأی و دیدگاه معتزله را بدانیم که آنان دربارۀ شفاعت چه اعتقاد و باوری دارند، باید اقوال علماء و بزرگان آنان را مورد بررسی قرار دهیم:
قاضی عبدالجبار مینویسد: «در بین امت، هیچ اختلافی نیست مبنی بر اینکه شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم برای امت ثابت است، اختلاف در این است که این شفاعت برای چه کسانی است. او در ادامه مینویسد: نزد ما شفاعت برای مؤمنانی است که توبه کنند.»
او در جایی دیگر میگوید: «از این معلوم میشود که شفاعت در واقع وجود دارد ولی شفاعت فقط برای مؤمنان ثابت است نه برای فاسقین که نمازخوان باشند.»
شیخ ندا ابو احمد دربارۀ عقاید و باور معتزله چنین مینویسد: «بخش دوم: گروهی هستند که دربارۀ شفاعت کوتاهی کرده، آن را انکار نمودند و در نفی آن زیادهروی کردند، این گروه خوارج و معتزله هستند؛ کسانیکه شفاعت را بهطور عموم و در حق اهل کبائر به طور خصوص نفی نموده و تکذیب کردند. آنان در این راستا به عقیدۀ باطل و مذهب فاسدشان که صاحب گناه کبیره همیشه در آتش جهنم است، اعتماد و تکیه نمودهاند.»
معتزله میگویند: «وقتی مسلمان گناهکار با توبه وفات کرد، بهشتی است و به خاطر گناهان محاسبه نمیشود؛ زیرا آن گناهان به حسنات و نیکیها تبدیل شدهاند؛ اما اگر مسلمان گناهکار بدون توبه وفات کرد، برایش ترازویی وضع میشود، اگر کفۀ حسنات او ترجیح یافت وارد بهشت میشود و بهخاطر گناهان و بدیها مجازات نمیشود؛ ولی در جنت درجهاش از درجه کسیکه گناه نکرده، پایینتر خواهد بود؛ اما اگر جانب گناهان او ترجیح یافت وارد جهنم میشود و به سبب حسنات و نیکیها به او ثوابی نمیرسد. آنان میگویند: بعد از اینکه کسی وارد بهشت و یا جهنم شد دیگر از آن بیرون نمیشود. مسلمان گناهکار وقتی وارد جهنم شد، هرگز از آن بیرون نمیشود نه با شفاعت و نه هم با عفو و بخشش خداوند متعال».