نویسنده: شکران احمدی
ب: منکران تعلیل؛
اشاعره و ظاهریه احکام و افعال خداوند جلجلاله را به هیچ علت و حکمت، وابسته نمیدانند، یعنی خداوند جلجلاله مخلوقات را خلق کرده، آنها را بدون کدام علت و سبب به اجرای اوامر، مأمور گردانیده است. رأی اشاعره و اهل ظواهر به تدبر و تفصیل ضرورت دارد و باید واضح گردد که این قول به اثبات مقاصد، تأثیر خواهد داشت یا خیر و از جنبۀ عملی، اهمیت موضوع چطور است. علامه ابن تیمیه رحمهالله منکران تعلیل را به دو بخش تقسیم کردهاند:
-
اشاعره و طرفداران آنان: آنها میگویند افعال خداوند جلجلاله به علت، ضرورت ندارد؛ اما احکام به علت مرتبط است؛ یعنی آنان در علم کلام و توحید، تعلیل را نفی کرده و در علم اصول فقه ثابت مینمایند که فرائض و احکام به خاطر علت، فرض و مشروع نگردیده، حلال را حلال و حرام را حرام پنداشتهاند، بدون اینکه هیچ علتی داشته باشد. همچنان قوشچی (معروف به شیخ علی)، یکی از شارحان کتاب «تجريد الاعتقاد» خواجه نصیرالدین طوسی، دربارۀ اعتقادات اشاعره بیان نموده که دربارۀ افعال الله جلجلاله که معلل به اهداف و اغراض است یا نه؟ اختلاف وجود دارد.
اشاعره معتقدند که تعلیل افعال خداوند به اغراض و علل غایی، جایز نیست؛ زیرا از معلل دانستن افعال خداوند، لازم میآید که خداوند جلجلاله در ذاتش نقصی داشته باشد و بهوسیلۀ آن غرض، میخواهد خود را به کمال برساند. غافل از اینکه همۀ کسانیکه افعال خدا را معلل به اغراض میدانند، میگویند این مصالح به انسانها بازمیگردد نه به الله.
-
ظاهریه و ابن حزم: علی بن حزم اندلسی که یکی از ظاهریان و منکر قیاس و تعلیل احکام است، بعد از نقل داستان خروج حضرت آدم علیهالسلام از بهشت که در آیات (۱۹ تا ۲۳) سورۀ اعراف مطرح شده است. و نیز بعد از نقل آيۀ (۱۲) سورۀ اعراف: «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ» چنین میگوید: «خطای آدم از دو جهت بود: یکی اینکه، نهی الهی را حمل بر وجوب نکرد. دوم اینکه، سخن ابلیس را دربارۀ تعلیل و فلسفۀ نهی از خوردن آن درخت پذیرفت.