نویسنده: سید مصلح الدین

مصر محور دیپلماسی اسلام در قرون وسطی

دیپلماسی مصر در قرون وسطی نقش بسیار مهمی در تاریخ ایفا کرده است. مصر، به واسطه موقعیت جغرافیایی استراتژیک خود، بارها به عنوان محور روابط بین شرق و غرب و نیز اسلام و مسیحیت عمل کرده است. سیاست خارجی مصر در آن دوران، تأثیری شگرف بر جریانات سیاسی جهانی گذاشته و مدیترانه به عنوان میدان اصلی نفوذ آن، شاهد این نقش‌آفرینی بوده است. مصر در آن زمان یکی از قدرتمندترین دولت‌های منطقه به شمار می‌آمد.
اگر امروزه موقعیت جغرافیایی مصر آن را به یکی از بازیگران کلیدی سیاست بین‌المللی بدل کرده است، در قرون وسطی این کشور با ترکیبی از برتری‌های نظامی و دریایی و نیز مزایای اقتصادی و تجاری، به ویژه به دلیل موقعیت جغرافیایی استثنایی‌اش، بر بسیاری از دولت‌های بزرگ غربی برتری داشت. مصر این جایگاه بین‌المللی را تنها از قرن چهارم هجری، یعنی قرن دهم میلادی، پس از فتح توسط خلیفه فاطمی و تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ در میان دولت‌های مدیترانه‌ای و به عنوان یک دارالخلافه اسلامی جدید با سیاست‌های مستقل دینی و سیاسی، به دست آورد. با این حال، پیش از آن، مصر به عنوان یکی از ایالت‌های خلافت اموی یا عباسی، سهم چندانی در سیاست‌های خلافت نداشت. اما، از نیمه قرن سوم هجری یا قرن نهم میلادی، با ظهور دولت طولونی، مصر توانست نوعی استقلال محلی کسب کند و با الحاق شام، به یک قدرت محسوب شود که در توازن سیاسی منطقه تأثیرگذار بود.
در زمان دولت طولونی، روابط دیپلماسی خاصی بین مصر و دولت بیزانس، همسایه جدید از جنوب، شکل گرفت. این روابط در دوران حکومت اخشیدی‌ها به اوج خود رسید. برای مثال، امپراطور رومانوس اول (ارمانوس) قیصر قسطنطنیه در سال‌های ۳۲۳ تا ۳۳۴ هجری قمری، سفیری را به فرمانروای مصر، اخشید، فرستاد و از او خواست تا ترتیبی برای آزادساختن اسیران و تسهیل معاملات تجاری و همچنین پیمان دوستی میان دو دولت را فراهم کند. این موقعیت جدید مصر به عنوان یک دولت مستقل که همچنان تحت لوای خلافت اسمی عمل می‌کرد، توجه دقیق دولت بیزانس را به خود جلب کرده بود.
آنچه در این سفارت تاریخی لازم به تذکر است اینست که امپراطور بر فرمانروای مصر منت می­گذارد که پاسخ نامه­ی او را داده، و او بر خود لازم شمرده است با کسی که از خلیفه پائین­تر است مکاتبه نکند. معهذا با اخشید به واسطه­ی مقام عالی و روش پسندیده­اش مکاتبه نموده است.
اخشید نیز پاسخ امپراطور را با نامه­ی تاریخی داد که صورت کامل آن به ما رسیده است. در آن نامه اخشید از رومانوس به خاطر ستایشی که از وی نموده تشکر کرده است. ومی­گوید: مقام پادشاه روم هرچه باشد، او اشکالی نمی­بیند که با وی مکاتبه نماید! قبلا نیز امپراطور با همقطاران او که به مقام او نرسیده بودند، مکاتبه کرده است.
قیصرها پیش از وی با خمارویه بن طولون و تکین حکمران خلیفه در مصر هم مکاتبه نموده­اند. اخشید در نامه‌ی خویش اهمیت مقام خود و عظمت دولتش، و موقعیتی را که مصر در گذشته داشته است، و اینکه وی بر شام و فلسطین هم حکم می­راند، یادآور شده است، و افزوده است که اگر امپراطور در نامه‌ی خود از راه جدل وارد نشده بود، او ناگزیر به جواب نمی­شد.
سپس از تقاضای امپراطور راجع به ترتیب آزادی و مبادله­ی اسیران و پیمان دوستی میان دولتین و تسهیل امر معاملات بازرگانی میان طرفین، استقبال نموده است.
نامه­ی اخشید با اسلوب سیاسی بدیعی که حزم و بزرگواری و نرمش مجامله را با هم جمع کرده، نوشته شده است. سبک و محتوای این نامه به میزان زیادی طبیعت روابط بین مصر اسلامی و دولت بیزانس را در اوائل قرن چهارم هجری (قرن دهم میلادی) روشن می­سازد.
در دوران حکومت فاطمیان، مصر وارد مرحله جدیدی از قدرت و نفوذ شد و به رقابت با خلافت عباسیان در بغداد پرداخت. حکومت فاطمی با قاطعیت تمامی شورش‌های داخلی را سرکوب کرد، دولت حمدانی که با آن‌ها در مخالفت بود را نابود ساخت و نفوذ خود را تا سرزمین‌های شام گسترش داد. در آن زمان، سیاست دولت بیزانس بر این اصل استوار بود که بین دو قدرت بزرگ اسلامی شرق که با یکدیگر در تضاد بودند، اختلاف بیندازد، گاهی اوقات به سمت خلافت عباسی و گاهی به سمت رقیب آن، یعنی دولت فاطمی مصر، متمایل می‌شد.
خلافت فاطمی در برخی مواقع سیاست‌های دینی خود را بر ملت‌های غربی اعمال می‌کرد، حتی بر جمعیت‌های غیر مسلمانی که تحت حکومتشان بودند. پس از مرگ خلیفه فاطمی الحاکم، سیاست‌های تحمیلی دینی که در دوره او اجرا می‌شد، کنار گذاشته شد و دربار فاطمی روابط دوستانه‌تری با دولت بیزانس برقرار کرد. خواهر الحاکم، در زمان برادرزاده‌اش «الظاهر لإعزاز دین الله»، سفیری به نام «نیقور» اسقف بیت المقدس را به «باسیل دوم» قیصر قسطنطنیه فرستاد تا پیمانی مبتنی بر دوستی و تفاهم بین دو دولت منعقد کند. این سفیر همچنین مأمور بود تا قیصر را از صدور دستوراتی برای آزادی مسیحیان و کاهش ظلم علیه آن‌ها و حمایت مالی و جانی از آنان و همچنین تجدید بنای کلیساها، به ویژه کلیسای قبر مقدس، آگاه سازد. با این حال، این مأموریت دیپلماتیک به ثمر ننشست، زیرا خواهر الحاکم قبل از آنکه اسقف بتواند در مأموریت خود موفق شود، درگذشت. پیمان صلح بین دو دولت چهار سال بعد در سال ۴۱۸ هجری قمری (۱۰۲۷ میلادی) منعقد شد و مسجد در قسطنطنیه به حالت اولیه خود بازگشت، همانطور که کلیسای قبر مقدس نیز به آزادی عمل دست یافت.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version