نویسنده: سید مصلح الدین

تأثیرات اندلس بر روابط بغداد و فرانسه

در این دوران، اطلاعات ما از اندلس نشان می‌دهد که با ظهور عبدالرحمن اموی (اول) در اسپانیا، آتش جنگ‌های خانوادگی که این جزیره را دچار آشوب کرده بود، فروکش کرد. عبدالرحمن با اراده‌ای قوی و سیاست‌های مدبرانه توانست دولت اموی جدیدی را در قرطبه بنیان‌گذاری کند. در همین حال، خلافت عباسی که هنوز بر ویرانه‌های دولت اموی در شام استوار نشده بود، با نگرانی و تردید به قیام این دولت انقلابی اموی می‌نگریست و از احتمال تهدید آن برای سیادت خود در غرب می‌ترسید. بنابراین، خلفای عباسی اولیه اندیشه خنثی‌سازی دولت اندلسی را در نظر داشتند و منصور، حاکم افریقا را برای مقابله به اندلس فرستاد که نهایتاً توسط عبدالرحمن شکست خورد و به قتل رسید. این پیروزی عبدالرحمن، منصور را به شدت مضطرب کرد.
همچنین، ظهور دولت اموی در اندلس نه تنها برای بنی‌عباس بلکه برای فرانسه نیز خطری محسوب می‌شد. خاطرات جنگ‌های اسلامی با فرانسه و نبردهای بزرگی که در کنار رود لوار رخ داده بود، همچنان در ذهن قبایل فرانک زنده بود و این نگرانی وجود داشت که با فرو نشستن جنگ‌های داخلی در اندلس، دولت اسلامی مجدداً به قدرتی یکپارچه و قدرتمند تبدیل شود. این امر می‌توانست دشمنی و رقابت بین فرانسه و دولت جوان قرطبه را شعله‌ور کند، به ویژه در برابر مسیحیتی که شارلمان پرچم پیروزی آن را برافراشته بود و اسلام که در نیم قرن گذشته به سمت فرانسه گسترش یافته بود. شارلمان به دنبال بهره‌برداری از هر فرصتی بود تا سیاست‌های جدش، شارل مارتل، را ادامه دهد و جنگ‌های خانوادگی در اسپانیا این فرصت را به او داد. عبدالرحمن (اول) موفق شد دشمنان خود را در جنوب شکست دهد، اما شمال همچنان با قیام‌های شورشیان مقابله می‌کرد که قدرتمندترین آن‌ها، سلیمان بن یقظان کلبی، حاکم برشلونه بود.
او با تنی چند از همکاران شورشی خود مانند حسین بن یحیی انصاری، والی «سرقسطه» و اولاد یوسف فهری آخرین فاتحان اندلس پیش از عبدالرحمن، در صدد برآمدند که از شارلمانی استمداد کنند! این عده سرانجام با شارلمانی در «پادربورن» واقع در شمال ایتالیا ملاقات نمودند، و او را به فتح ایالات شمالی اسپانیا فریفتند، و تعهد نمودند که سرقسطه و شهرهای دیگری را به او تسلیم نمایند. این دعوت در وقت مناسبی بود؛ زیرا شارلمانی از سرکوب قبایل بت­پرست ساکسون فراغت یافته بود. به همین­علت سپاه انبوهی گرد آورد و از سلسله جبال پیرنه گذشت.
در سیاست شارلمانی، توجه به اندلس اسلامی یک جزء حیاتی به شمار می‌رفت و به عنوان یکی از اصول سیاست عمومی فرانسه در آن دوران اهمیت داشت. با این حال، دوستی او با هارون الرشید، خلیفه عباسی، از این مسئله مستثنی نبود. نقش کلیسا در این سیاست بسیار محسوس است؛ زیرا گسترش اسلام در اسپانیا و نزدیک شدن به فرانسه در آن زمان، در نظر کلیسا به عنوان خطری بزرگ برای مسیحیت تلقی می‌شد. شارلمانی با کلیسا متحد شده بود و از نفوذ آن در جهت تحکیم قدرت خود و پیروزی‌هایش استفاده می‌کرد، در حالی که خلافت اسلامی در خاورمیانه بر میلیون‌ها مسیحی حکم‌رانی می‌کرد.
پیروزی‌های کلیسا ممکن است شارلمانی را بر آن داشته باشد که از راه دوستی با خلیفه عباسی، به دنبال تسامح بیشتری از جانب هارون الرشید برای مسیحیان و احترام به قبر مقدس و زائران آن باشد. این احتمالاً یکی از دلایل تلاش خلافت عباسی برای ایجاد روابط دوستانه با پادشاه فرانسه و امپراطور دولت روم بوده است.
روابط بین شارلمانی و هارون الرشید در تاریخ فرانسه مورد توجه و بررسی محققان قرار گرفته است. برخی از محققان مانند خاورشناس معروف «رینو» این روابط را تأیید کرده‌اند، در حالی که دیگران مانند خاورشناسان روسی «بارتولد» و «فازیلف» آن را رد کرده‌اند. «بارتولد» در کتاب «Ostens Chtistlichen» به بررسی این موضوع پرداخته و انگیزه‌های احتمالی برای برقراری چنین روابطی و میزان صحت وقایع نقل شده توسط تواریخ فرانسوی را مورد سؤال قرار داده است.
بارتولد، احتمال می‌دهد که روابطی بین شارلمانی و پطرک بیت‌المقدس وجود داشته باشد و نمایندگانی بین آنها رد و بدل شده باشند، به ویژه برای مسائل دینی و تجاری که چنین ارتباطی را مستلزم می‌کرده است. با این حال، او تأکید می‌کند که این موضوع لزوماً به معنای وجود سفارت‌های مبادله شده بین هارون و شارلمانی نیست.
اما داستان فیل که از مشرق به دربار شارلمانی حمل شد بر فرض که آن را صحیح بدانیم، دلیلی نیست که از طرف خلیفه فرستاده شده باشد، یا فرستادن آن انگیزه­ی سیاسی داشته است. مبادله سفیر میان هارون و ایرینی ملکه­ی قسطنطنیه امر محققی است، ولی به طور کلی دلیلی در دست نیست که هارون از شارلمانی و مملکت او چیزی می­دانسته است.
فازیلف در بحث خود با بارتولد در انکار صحت روابط و سفارت­های متبادله اتفاق نظر دارد و می­گوید: «بهترین دلیل اینست که مصادر شرقی مطلقاً اشاره­ای به این موضوع نکرده­اند.»
ما با دیدگاه‌های «بارتولد» و «فازیلف» مخالفیم و معتقدیم که تواریخ فرانسوی صحیح هستند. این تواریخ توسط مورخان بزرگی چون «اینهارت»، مورخ شارلمانی، که در آن دوران زندگی می‌کرد، نگاشته شده‌اند. دقت تفصیلی در تعیین وقایع و شخصیت‌ها نشان‌دهنده همخوانی آنها با واقعیت‌های تاریخی است. همچنین، در آن زمان، مصالح سیاسی مهمی وجود داشت که سیاست‌های دولت عباسی و شارلمانی را با توجه به وضعیت اندلس به هم نزدیک می‌کرد، همان‌طور که پیش‌تر توضیح داده شد.
سکوت منابع عربی در مورد این روابط ممکن است به این دلیل باشد که این روابط و سفارت‌ها جزو اسرار دولتی و در نتیجه محرمانه بوده‌اند. تفاهم خلیفه عباسی با یک پادشاه مسیحی برای مقابله با دولت اسلامی اسپانیا موضوعی نبوده که به راحتی بتوان در مورد آن سخن گفت.
تاریخ اسلامی ممکن است از ذکر بسیاری از وقایع مهم در روابط بین اسلام و مسیحیت غافل مانده باشد، چه به دلیل نبود اطلاعات و چه به خاطر اهمیت ندادن به آن‌ها. با این حال، این نباید به عنوان دلیلی برای رد صحت این وقایع در نظر گرفته شود.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version