زمینۀ دیگری که سیکولاریزم اثر عمیقی بر آن گذاشت و به نوعی همۀ آموزههای دینی را در آن منزوی کرد، زاویۀ اقتصادی غرب بود. این درحالی بود که غرب در طول تاریخ خود همواره زندگی دنیوی را حقیر میپنداشت و حتی آنچه را خداوند حلال قرر داده بود نیز بیارزش جلوه میداد و همیشه فقر و سادهزیستی را ترجیح میداد و گرسنگی و فقر را مبارک و زیبا میدانست و آن را راهی برای نجات از «اشتباه اول» میدانست.
اما ناگهان این خصوصیت آنها منقلب شد و اروپا تبدیل به حیوانی درنده در زمینۀ اقتصاد و معیشت شد و با تمام توان بر کالای زودگذر دنیا حملهور شد و چشم به شهوات دوخت؛ بهگونهای که آخرت را فراموش کرده و در دنیا غرق شد و بردۀ واقعی و حقیقی مادیات و حکومتهای اقتصادی شد.
مذاهب اقتصادی در تاریخ اروپا
در طول تاریخ اروپا مذاهب اقتصادی مختلف عرض اندام کردهاند که از مهمترین آنها به موارد ذیل میتوان اشاره کرد:
1- نظریۀ کلیسا و نظام اربابرعیتی؛
گرچه کلیسا در تغییر زندگی مردم اروپا نقشی نداشت و در این راه تلاشی نیز نکرد، اما در زمینۀ اقتصادی قرون وسطی نظریه و اندیشۀ فعالی داشت، بهگونهای که این مرکز، نظام «اربابرعیتی» را تثبیت و تایید کرد و بهنوعی یکی از موسسات کلیسا قرار گرفته بود. کلیسا ظلمهایی را که این نوع نظام به فقرا و ناتوانها روا میداشت، تایید و اذعان میکرد، کلیسا در ابتدا ربا و سودخواری را ممنوع میدانست اما پس از قرن چهاردهم و ابتدای قرن پانزدهم میلادی این حکم نیز لغو شد و آرای کلیسا فقط در حد تئوری و بهصورت مهمل باقی ماند.
پس مشخص شد که کلیسا ربا را به این علت تحریم کرده بود تا نظریۀ سرمایهداری رشد نکند و ریشههای اربابرعیتی نخشکد و این تحریم بخاطر پاسداشتن اصول دینی نبوده است.
به همین علت، «جورج سول» مینویسد: «کلیسا و همپیمانان اربابرعیتی آن در قرون وسطی احساس کردند که با رشد نظام سرمایهداری، خطری متوجه سلطه و آرامش آنها خواهد شد؛ به همین علت، بدپنداشتن ربا از اهدافی بود که دلالت بر این داشت که ابزار جدیدی در جهت نقض پایههای نظام اربابرعیتی کار میکنند.»
خصوصیات نظام اربابرعیتی
نظام اربابرعیتی متشکل از چند فرد بود:
1- آقا و مالک که سیطرهکنندۀ اصلی و صاحب نفوذ قوی بود و دارای حقوقی غیرمنحصر و نامحدود بود. حتی میتوانست بردههای خود را گردن بزند و بالاتر از دولت مالیه بگیرد و… .
2- رجال دینی؛ مردان دینی نیز بخاطر سلطۀ روحانی خود جزو آقایان و بزرگان اربابرعیتی حساب میشدند.
3- غلامها و بردهها؛ اینها نیز افرادی بودند که دین مسیحیت را نپذیرفته بودند و با آنها مانند کالای تجاری و مالی برخورد میشد.
4- بردۀ زمین؛ این فرد نیز کشاورز یک قطعه از زمینهای اربابرعیتی بود و مالک آن زمین هرگاه میخواست میتوانست او را اخراج یا طرد کند و همۀ مسئولیتهای آن زمین بر عهدۀ او بود. در پایان نیز کشاورز بخش عمدهای از آن را باید به آقا و سید باز بگرداند.
آنچه سبب اثرگذاری نظام فئودالیسم، اربابرعیتی گردیده بود، دو چیز مهم بود:
1- ارتباط نظام اربابرعیتی با دین مسیحیت؛ 2- ثبات مطلق و عدم قبول هر نوع تغییرات در همۀ زوایا و زمینهها.