نویسنده: ام عائشه

دیدگاه اهل سنّت دربارۀ ایمان

جمهور محققین معتقدند [از جمله، امام ابوحنیفه رحمه‌الله] ایمان عبارت از تصدیق قلب است و اقرار شرط است برای اجراء احکام در دنیا، برای این‌که تصدیق با قلب یک امر پوشیده است برای آن نشانه‌ای لازم است؛ پس اگر کسی با قلبش تصدیق کرد؛ ولی اقرار با زبان نکرد؛ پس آن شخص نزد الله متعال مؤمن است و در احکام دنیوی مؤمن نمی‌باشد و اگر کسی با زبان اقرار کرد؛ ولی با قلبش تصدیق نکرد، مانند منافق است، برعکس، مؤمن نزد مردم و کافر نزد الله است و این تعریف را نیز شیخ ابومنصور هم اختیار کرده است.
علامه صدرالدین دمشقی در کتاب «شرح العقیدة الطحاویة» دربارۀ مفهوم ایمان، چنین می‌نویسد: «علما در مفهوم و معنای ایمان اختلاف زیادی دارند: امام مالک و امام شافعی و امام احمد و امام اوزاعی و اسحاق بن راهویه و سایر اهل حدیث و اهل مدینه رحمهم‌الله و فرقۀ ظاهریه و جماعتی از متکلمان بر این باورند که ایمان عبارت از تصدیق با قلب و اقرار با زبان و عمل با جوارح است».
بسیاری از اصحاب ما بر اساس آنچه که امام طحاوی رحمه‌الله ذکر کرده، معتقدند که ایمان به معنای اقرار به زبان و تصدیق با قلب است.
برخی از آنان می‌گویند: اقرار با زبان، رکنی اضافی است و رکن اصلی ایمان نیست، ابومنصور ماتریدی رحمه‌الله این رأی را دارد و این رأی از امام ابوحنیفه رحمه‌الله هم نقل شده است.
علامه ابن‌قیم رحمه‌الله در مورد حقیقت ایمان از دیدگاه شرع می‌فرماید: «ایمان، ترکیبی از قول و عمل است، قول هم دو بخش است: قول قلب که همان اعتقاد است و قول زبان که تلفظ به شهادتین است، عمل هم دو بخش است: عمل قلب که منظور همان نیت و اخلاص آن است و عمل جوارح (اعضای بدن)، اگر این چهار بخش از بین برود، ایمان به کاملی از بین می‌رود، اگر تصدیق قلبی در شخص وجود نداشته باشد بقیۀ بخش‌ها سودی نمی‌رساند؛ چرا که تصدیق قلب، شرطی برای اعتقاد داشتن آن و سودمند بودنش است و اگر عمل قلب با وجود تصدیق درونی، از بین رود، این‌جاست که بین مرجئه و «اهل سنت» نزاع و اختلاف وجود دارد، اهل سنت متفق‌القول‌اند که ایمان به کلی از بین می‌رود و تصدیق با انتفای عمل قلب فایده‌ای ندارد و منظور از عمل قلب، محبت و انقیاد آن است. همان‌گونه که اعتقاد به صدق پیامبران سودی به ابلیس، فرعون و قومش، یهود و مشرکین زمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم نرساند، مشرکانی که در آشکار و پنهان به این باور درونی اقرار می‌کردند که او دروغ‌گو نیست؛ ولی پیروش نمی‌شویم و به او ایمان نمی‌آوریم».
اختلافی که میان امام ابوحنیفه رحمه‌الله و سایر ائمه و امامان اهل سنت بر سر مفهوم و معنای ایمان است، اختلاف صوری و ظاهری می‌باشد؛ چون اعمال جوارح، لازمه و آثار ایمان قلب یا جزئی از آن است و همه اتفاق نظر دارند بر این‌که مرتکب گناه کبیره از دایرۀ ایمان خارج نمی‌شود؛ بلکه او در مشیت و خواست خداست، اگر خواست او را عذاب می‌دهد و اگر خواست از او گذشت می‌نماید، این اختلاف، اختلاف لفظی است و فساد اعتقاد بر آن مترتب نمی‌شود، قائلین به تکفیر تارک الصلاة به این اصل، ادلۀ دیگری اضافه کرده‌اند، وگرنه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم ایمان را از زناکار و دزد و شراب‌خوار و غارت‌گر نفی کرده و بنا به اتفاق همۀ علما این امر موجب زوال اسم ایمان از این افراد به‌طور کلی نشده است.
میان اهل سنت اختلافی نیست در این‌که خداوند متعال از بندگان، قول و عمل را خواسته است و منظور از قول، تصدیق با قلب و اقرار با زبان است.

دلایل جمهور محققینِ اهل سنت

خداوند متعال می­فرماید: «أولئک کتب في قلوبهم الإیمان»؛ «این گروه کسانی هستند که الله تعالی در دل­های‌شان ایمان را نگاشته است». «وقلبه مطمئن بالإیمان»؛ «و قلبش، به ایمان آرام و مطمئن باشد.» «ولما یدخل الإیمان في قلوبکم»؛ «هنوز ایمان وارد دل‌های‌تان نشده است.»
و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌فرماید: «اللهم ثبت قلبي علی دینک»؛ (بارالها قلبم را بر دینت ثابت نگهدار.) «قال النبي صلی‌الله‌علیه‌وسلم: لأسامة رضی‌الله‌عنه حین قتل من قال: لا إله إلا الله: هلا شققت قلبه؟»؛ (پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم به اسامه رضی‌الله‌عنه وقتی کسی را که کلمۀ لا إله الا الله را بر زبان آورده بود، قتل کرد چنین فرمود: چرا قلبش را نشکافتی؟).
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version