آنان با استناد به آیه «فمن یؤمن بربه فلا یخاف بخسا ولا رهقا»؛ «و هر کس به پروردگارش ایمان بیاورد، نه از نقصان میترسد و نه از ظلم». دلیل برای این مدعای خود داشتند که به صرف دوری از عمل، نمیتوان دیگران را کافر دانست و آنان را جهنمی فرض نمود.
دلیل گرفتن از حدیث پیامبر صلیاللهعلیهوسلم: عن عبادة بن صامت رضیاللهعنه قال سمعت رسولالله صلیاللهعلیهوسلم یقول: «من شهد أن لا إله إلا الله، وأن محمدا رسول الله، حرم علیه النار»؛ «از حضرت عباده بن صامت رضیاللهعنه روایت است، گفت: شنیدم از پیامبر خدا صلیاللهعلیهوسلم که میفرمودند: هر کس که گواهی بدهد اینکه معبودی جز الله تعالی نیست و اینکه محمد رسول و فرستادۀ الله متعال است، بر او آتش جهنم حرام میشود.»
بناءً واضح گشت که مرجئه میپندارند که ایمان عبارت از معرفت و تصدیق قلبی، یا نطق به زبان با رعایت اعمال اعضا و جوارح؛ بر همین اساس، باور دارند که معصیت به مؤمن ضرری نمیرساند و اطاعت به کافر نفعی نمیرساند.
ثابت قطنه، شاعر معروف مرجئه، در اشعار خود این موضوع را ذکر میکند و میگوید:
ولا أری ان ذنبا بالغ احدا الناس شرکا إذا ما وحدوا الصمد
(ما هیچ گناهی را نمیبینیم که احدی را به سرحد شرک برساند، مادامی که آنان خدا را به توحید پذیرفته باشند.)
الراجحی در این باره مینویسد: «والمرجئة المحضة عقیدتهم فِي الإیمان أنه معرفة، أي: مجرد معرفة الرب بالقلب، فمن عرف ربه بقلبه فهو مؤمن، ولا یکون الکفر إلا إذا جهل ربه بقلبه، و بهذا ألزمهم العلماء بأن إبلیس مؤمن؛ لأنه یعرف ربه. قال الله تعالی عن إبلیس: «قال رب فأنظرني إلی یوم یبعثون»؛ ویکون فرعون أیضا مؤمن لأنه یعرف ربه بقلبه»؛ (در واقع، مرجئه ایمان را معرفت محض میدانستند به اینکه پروردگار را با قلب قلب بشناسند؛ پس هر کس پروردگار خود را با قلب بشناسد، او مؤمن است و کفر، چیزی جز جهل به پروردگار نیست؛ ازاینرو، علما اذعان دارند که چون ابلیس، پروردگار خود را میشناخته است؛ پس او مؤمن بوده است و از خداوند خواسته تا روز معین او را فرصت دهد و همچنین فرعون نیز به دلیل اینکه پروردگار خود را میشناخته، مؤمن شناخته میشود.)
بنابراین، در نقد اندیشۀ مرجئه باید گفت: ایمان بدون عمل در حکم اسلام است و آیۀ کریمه این ادعا را تائید میکند و در توبیخ کسانیکه ایمان را فقط اقرار با زبان میدانند گوشزد میکند، آنان اسلام آوردهاند نه ایمان، میفرماید: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ»؛ (برخی از بادیهنشینان گفتند: ایمان آوردیم بگو ایمان نیاوردهاید، لیکن بگویید اسلام آوردهایم و هنوز در دلهای شما ایمان داخل نشده است.)