اهل سنّت و جماعت در این باره از آیات و احادیث زیادی استدلال نمودهاند که در ذیل برخی از آنان را یادآور میشویم:
الله تعالی میفرماید: «یا أیها الذین آمنوا توبوا إلی الله توبة نصوحا عسی ربکم أن یکفر عنکم سئیاتکم ویدخلکم جنات تجري من تحتها الأنهار»؛ (ای مؤمنان، به [درگاه] خداوند به توبۀ خالص توبه کنید. چه بسا پروردگارتان گناهتان را از شما بزداید و شما را به باغهایی در آورد که از فرودست آن جویباران روان است.)
علامه جوینی رحمهالله در رابطه با این آیۀ کریمه میفرماید: «تمام کسانیکه به تفاصیل تکالیف خطاب قرار میگیرند، تحت نام مؤمنان درج هستند و در واقع خداوند متعال در این آیه گناهکاران را مورد خطاب قرار داده و آنان را به توبه امر نموده است.»
در جایی دیگر خداوند متعال میفرماید: «ثم أورثنا الکتاب الذین اصطفينا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخيرات بإذن الله ذلك هو الفضل الكبير» (آن گاه کتاب [آسمانی] را به آنان به ارث دادیم که از [میان] بندگانمان برگزیدیم و [برخی] از آنان در حق خود ستمگر است و [برخی] از آنان میانهرو است و [برخی] از آنان به حکم خداوند در راه نیکیها پیشتازند، این است همان فضل بزرگ.)
امدی میگوید: «این آیه دلالت دارد که ظلم با انتخاب و اصطفا یکجا جمع میشود و این نیز نمایان است که فقط مؤمن میتواند برگزیده و منتخب شود.»
در پایان میتوان گفت که این همه آیاتیکه ذکر شد، ایمان را از مرتکب گناه کبیره نفی نکرده است؛ بلکه با وجود فسق حکم به ایمان او داده است. ایمان او کماکان سرجایش باقی است؛ پس او مؤمن گناهکار است.
احادیث پیامبر صلیاللهعلیهوسلم
از حضرت ابو هریره رضیاللهعنه روایت است که پیامبر صلیاللهعلیهوسلم فرمودند: «هر کسیکه شکایت برادرش به خاطر [بردن] آبرو و یا چیز دیگری بر او است، پس امروز از بردارش حلالیت بخواهد، قبل از اینکه روزی فرا برسد که آنجا نه دیناری باشد و نه هم درهمی، پس اگر آن فرد عمل صالح و نیکی داشته باشد به اندازۀ شکایت شاکی از اعمالش گرفته میشود و اگر آن فرد حسنات و نیکی نداشت از بدیها و سیئات شاکی بر دوش او نهاده میشود، سپس در آتش جهنم انداخته میشود.» با این حدیث ثابت شد که فرد ظالم دارای حسنات و نیکی است که حق مظلوم از آن تکمیل میگردد.»
از دلایلی که در بالا گذشت به وضوح به اثبات میرسد: اخراج فاسق از ایمان دیدگاه هیچ یکی از اهل سنت و جماعت نیست؛ بلکه همۀ آنان بر این امر متفق هستند که مرتکب گناه کبیره به شرطیکه آن را حلال نداند، مؤمن است؛ ولی در ایمان او نقص وجود دارد، او با ایمان خود مؤمن و با گناه کبیرهاش فاسق است و به او نام مؤمن کامل داده نمیشود.
دلیل عقلی
در جهت تأکید بر این که مرتکب گناه کبیره نزد اهل سنت و جماعت از دائرۀ ایمان خارج نمیشود، مناسب میدانیم چند دلیل دیگر را به عنوان تأکید بر این موضوع بیان کنیم و یکی از آنها دلیل عقلی است، این دلیل به این صورت است که کفر با ایمان یکجا جمع نمیشود. آمدی آن را چنین برای ما به تصویر میکشد: «مرتکب گناه کبیره مؤمن است و دلیل این که او مؤمن است این است که او به صفت ایمان متصف است و دلیل متصف بودن او به ایمان این است که او خداوند متعال را تصدیق میکند، اگر در ایمان تصدیق خداوند متعال نباشد، آن ایمان اصلا معنایی ندارد، وقتی مؤمن است پس کافر نیست؛ زیرا کفر ضد ایمان است و ضد ایمان با کفر یکجا جمع نمیشود.»
یادآوری
أولاً: علما مینویسند: «معتزله با رأی و نظر خود هدفی جز توسط و میانهروی در دین نداشتند؛ زیرا آنان نه جانب افراط را در نظر گرفتند و نه هم جانب تفریط و سهلانگاری را. اما در نهایت نتوانستند فکر و عقیدۀ خود را از انحراف و بیرون شدن از مسیر درست حفاظت نماید. پس این یک درس مهم برای هر مسلمانی است که با گروههای افراطی یکجا شده و بر ایمان، باور و اعتقاد نمیترسد؛ زیرا اعتقاد و باور خیلی زود تحت تأثیر ماحول و دورواطراف قرار میگیرد و انسان خیلی زود در دام افراط و تفریط گیر میافتد، پس لازم است در این راستا خیلی محتاطانه عمل کنیم و همواره مواظب باورها، اندیشهها و افکار خود باشیم.»
ثانیاً: تلاش کردیم تمام مباحث مربوط به اصل چهارم را در همین مقاله به پایان برسانیم؛ اما به خاطر کثرت مباحث و همچنان تعدد فروعات موفق نشدیم همهی مسائل مربوط به این بحث را در این مقاله بگنجانیم، انشاءالله باقیماندۀ مسائل مربوط به این اصل را در آغاز بحث جدید ذکر میکنیم که مهمترین آن مسئلهی «حکم مرتکب گناه کبیره در آخرت چه است؟» و «چه مسائلی بر این اصل تفریع میشوند؟»؛ چون مواردی که در این مقاله بیان شد، مربوط به احکام و مسائل دنیوی بودند، اما دیدگاه هر یکی دربارۀ حکم اخروی مرتکب گناه کبیره متفاوت است.