در مقابل این همه تمایلات و غوطهور شدنها در میان جنبشهای کمونیسم و لاییک و رغبت به تمدن غربی و قدمگذاشتن بر ردپای جوامع غربی، فقط افغانستان به تنهایی مسئول نیست، بلکه تمام بلاد اسلامی مسئول این وضعیت هستند. همه میدانیم که منابع درآمدی افغانستان بسیار محدود است و جزو کشورهای سرمایهدار محسوب نمیشود. افغانستان از منابع و معادن طبیعی و طلای سیاه (نفت) محروم است و اصلاً بندر تجاری نیز ندارد. صادرات و واردات آن بسیار ضعیف است و تنها روزنۀ تجاری آن تولیدات اندکی است مانند بعضی از میوهجات خشک شده و پشم و پوست گوسفندان.
طبعاً این کشور جهت تأمین مایحتاج خود و برای اجرای طرحهای عمرانی، آموزشی، فرهنگی و تدافعی خود مجبور به طلب کمک و همکاری از کشورهای پیشرفته و توسعه یافته است.
اگر خداوند متعال حکومتهای بزرگ اسلامی را توفیق دهد تا دست همکاری و تعاون بهسوی افغانستان دراز کنند و در به تکمیل رساندن طرحها و اجرای برنامهها آن را کمک کنند، بدون شک این کشور از تقاضای کمک از سایر کشورهای بزرگ بینیاز خواهد شد. آنگاه میتواند از حمیت اسلامی خود محافظت نموده و آن را گسترش دهد و برای تمام عالم اسلامی سودمند واقع شود. این ملت مسلمان که دینداری در نژادشان ریشه دوانده است و دارای عواطف اسلامی و غیرت دینی هستند، از اینکه شکار مظاهر فریبندۀ تمدنها و عقاید باطله گردند، نجات مییابند.
متأسفانه، حکومتهای ثروتمند اسلامی همواره از کمک و توجه به کشورهای در حال توسعه غافل بودهاند و این امر زمینهای را فراهم ساخته است تا جمهوری شوروی و حکومت جمهوری خلق چین، قدم را پیش بگیرند و به کمک افغانستان بشتابند و کمکهای فراوانی برای تکمیل طرحها و پیشرفت آن و ایجاد رفاه و آسایش تقدیم کنند. طبیعی است که همراه با این کمکها جایگزینی نیز برای تحول فکری و فرهنگی مردم این کشور بر گزیدهاند و طمع استفادۀ همهجانبه را در تمام شئون زندگی از اینها داشتهاند.
افغانستان از نظر علمی و فرهنگی نیز از جهان اسلام بسیار عقب مانده است. همچنین، از منبع اصل فرهنگش، هند نیز به علت حائل شدن پاکستان دور بوده است و به همان میراث علمی قدیمی خود اکتفاء کرده و از فعالیتها و روند علمی و دینی باخبر نبوده است.
اگر مصر و دانشگاه بزرگ الازهر که جوانان افغانی همواره به آن پیوستهاند و از سرچشمههای دانش آن بهرهمند شدهاند و در مدت اقامتشان در مصر از مباحث جدید ادب اسلامی و فکر اسلامی اطلاع حاصل کردهاند، نبود، افغانستان بطور کلی از دایرۀ اتصال فرهنگی و حرکتهای اسلامی منقطع میشد و برای همیشه در بنای کج و پشت پردههای آهنین میماند. اکنون میبینیم که نخبگان و اهل کمال این مرز و بوم، اکثراً افرادی هستند که از «الازهر» و دانشکدههای آن فارغالتحصیل شدهاند و مدت طولانی در مصر مقیم بودهاند.
سخنرانی در مراسم ضیافت سعودی
شب یکشنبه ۹ ژوئن ۱۹۷۳ میلادی، جناب شیخ محمد احمد الشبیلی، سفیر محترم عربستان سعودی، مراسم و ضیافتی جهت اکرام گروه مهمان و نشستی بین بزرگان و رجال طراز اول کشور را تدارک دیده بود. در این محفل، اکثر سفیران کشورهای عربی، تعدادی از وزرای افغانستان، شهردار کابل، مجموعهای از سران قضایی، استادان دانشگاه، فرهنگیان، علما و تعدادی نیز از استادان عرب مسیحی که در بعضی از سفارتها مشغولیت داشتند، شرکت کرده بودند.
بسیار جلسۀ با شکوه و شامل جمع عظیمی از بزرگان علمی و دینی، سیاسیون و رجال حکومتی بود. جناب سفیر از من خواست تا خیر مقدمی خدمت مهمانان عرض کنم و لحظاتی هم مناسبت برگزاری این محفل و اهداف و رسالت گروه اعزامی را توضیح دهم.
سخن را به آنچه که خداوند برایم مقدر فرموده بود، آغاز کردم و سعی داشتم که صحبتهایم به تشکر محض و خیر مقدم تقلیدی منحصر نباشد. بلکه این فرصت را که کمتر دعوتگر و حامل رسالتی بدست میآورد، غنیمت بشمارم. سخنانم ترکیبی بود از اظهار عواطف و تعبیر اندیشهها، تشکر و خیر مقدم و آنچه که از این عرض شکر و خیر مقدم مهمتر بود، یعنی جملاتی که خیر و صلاح همگان را در بر داشت. متن کامل سخنان را از آنچه که به خاطر داشتم، نوشتهام و در چند صفحۀ بعدی خواهید خواند.
پس از من استاد احمد محمد جمال به ایراد سخن پرداخت و بسیار جملات شیوا و بلیغی را ارائه کرد. وی در سخنان خود از دولت و ملت افغانستان جهت استقبال و مهماننوازیشان از این گروه تشکر نمود و همچنین به مهمانانی که در این مجلس تشریف آورده بودند و به ندای میزبانان لبیک گفته بودند، عرض تشکر و امتنان نمود.
استاد احمد در قسمتی از سخنان خود به تبیین اهداف و مقاصد موسسۀ «رابطة العالم الاسلامی» پرداخت و از توجه و عنایت همه جانبۀ جناب ملک فیصل در زمینۀ ایجاد همبستگی اسلامی سخن به میان آورده و مسئولیت علما را در ادای رسالت و انجام تکلیف متذکره، بیان کرد.
حاضرین همه جهت صرف شام به سالن پذیرایی رفتند و پس از صرف شام با حالتی آکنده از سرور و شادمانی به منازلشان برگشتند. این آخرین نشست و دیدار بود و صبح روز بعد، ۱۱ ژوئن، کابل را به قصد تهران ترک نمودیم.
خوانندگان محترم میتوانند بعضی از سخنان و دیدارهایی که در سفر تهران صورت گرفته است را در (رسالۀ اسمعی یا ایران) دنبال کنند.