نویسنده: شکران احمدی

اصول دعوت انبیا

در آخر لازم است تا اصولی را که انبیا علیهم‌السلام در دعوت خود به‌کاربرده‌اند، به‌طور اختصار بیان شود:
  1. اساس دعوت انبیا علیهم‌السلام بر این است که آن‌ها مزد کار خود را از مخلوق طلب نمی‌کردند و شعار آن‌ها این بود که: «وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ»؛ ترجمه: «ای مردم! من از شما مزدی در ازای دعوت خود نمی‌طلبم؛ همانا مزد این کار بر عهدۀ پروردگار جهانیان است.»
جذابیت و تأثیر دعوت آن‌ها مرهون دو نیرو بود: ۱. استغنا و بی‌نیازی از پاداش مخلوق؛ ۲. زندگانی پاکیزۀ آنان.
از این معلوم شد که سرچشمۀ تأثیر یک مبلّغ، همان پاکیزگی و استغنا از مخلوق، اخلاص و للّهیّت است.
  1. انگیزه و محرک دوم تبلیغ و دعوت انبیاء، ترحم و شفقت آن‌ها بر بندگان الهی و حس خیر‌خواهی آنان بود. وقتی حالت بد مردم را مشاهده می‌کردند، دل‌های‌شان به حال آن‌ها می‌سوخت. آرزوی آنان از صمیم قلب اصلاح بندگان الله بود. همان‌گونه که آرزوی قلبی یک پدر شفیق و مربی دل‌سوز این است که فرزندش هدایت شده به سعادت دنیا و آخرت نائل گردد.
چنان‌که دربارۀ حضرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم آمده است: «فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا»؛ ترجمه: «پس مگر تو کشنده‌ایی نفس خود را بر پی ایشان، اگر ایمان نیارند، به این سخن از جهت اندوه.»
و «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ»؛ ترجمه: «ای مسلمانان! آمده است به شما پیغمبری از قبیلۀ شما، دشوار است بر وی رنج شما، حریص است بر هدایت شما و بر مسلمانان بخشاینده و مهربان است.»
  1. داعی باید همیشه اصل «الأهم‌فالأهم» را مدنظر داشته باشد. رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در دعوت خود، نخست به توحید و رسالت تأکید می‌کرد. قریش می‌پرسیدند: «شما از ما چه می‌خواهید؟» و آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم جواب می‌دادند: «من از شما یک چیز می‌خواهم؛ آن این‌که اگر کلمۀ توحید را قبول کنید، عجم و عرب تابع فرمان شما خواهند شد.» در واقع، توحید و رسالت، بذر اصلی دعوت است. اگر این بذر درست کاشته شود، زمانی فرا می‌رسد که نهال دعوت سر بیرون می‌آورد و با برگ و با احکام مزین می‌گردد.
ترتیب نزول قرآن مجید، بهترین مثال و روش دعوت است. حضرت عائشۀ صدیقه رضی‌الله‌عنها می‌فرمایند: «در مرحلۀ اول، آیاتی از قرآن نازل می‌شد که با ذکر بهشت و دوزخ و ترغیب و ترهیب دل‌ها را نرم می‌کرد. سپس، وقتی مردم به اسلام تمایل پیدا کردند، آیه‌های مربوط به حلال و حرام نازل شدند.»
مسلم است که اگر در نخستین بار حکم تحریم خمر نازل می‌شد، ممکن بود کسی قبول نکند. از این حدیث معلوم می‌شود که در نزول آیات قرآن مصلحت دعوت و تبلیغ مراعات شده است. وقتی هیئتی به نمایندگی از مردم طایف به محضر رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم حضور یافت، پیشنهاد شد که نماز از آن‌ها برداشته شود. رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود: «لاخیر فی دین لا رکوع له»؛ ترجمه: دینی که در آن نماز و رکوع نباشد هیچ خیر و برکتی در آن وجود ندارد. آن‌ها گفتند: «از ما عشر و زکات گرفته نشود و افراد ما برای جنگ اعزام نشوند.» حضرت این دو شرط را قبول نمودند و فرمودند: «وقتی مسلمان شدند عشر و زکات هم می‌دهند و در جهاد هم شرکت خواهند کرد.»
محدثین می‌گویند: نماز فریضه‌ای است که فوراً واجب می‌گردد. به همین دلیل، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم دربارۀ آن هیچ نوع انعطافی نشان ندادند؛ اما جهاد فرض کفایه است که در اوقات مخصوص فرض می‌شود و عشر و زکات پس از یک سال واجب می‌شود و بعد از گذشت مدتی نیز ادای آن امکان‌پذیر است. به همین دلیل، در این مسئله انعطاف و نرمی نشان دادند.
  1. یکی از اصول دعوت و تبلیغ، عرضه کردن و شناساندن اسلام است. حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وسلم منتظر نمی‌ماند که مردم به خدمت وی بیایند؛ بلکه او و اصحابش خودشان نزد مردم می‌رفتند و آن‌ها را به‌سوی حق فرامی‌خواندند. از مکه به طایف مسافرت می‌نمودند و به خانه‌های رؤسای آنجا تشریف می‌بردند و آن‌ها را دعوت می‌کردند. در ایام حج، به‌پیش قبیله‌ها می‌رفتند و پیام حق را به آن‌ها ابلاغ می‌فرمودند و به برخوردهای تندوتیزشان اعتنا نمی‌کردند.
بعد از صلح حدیبیه، وقتی امنیت در جزیرةالعرب استقرار یافت، سفیران و فرستادگان اسلامی به کشورهای مصر، ایران، حبشه، بحرین و شام رهسپار شدند و رسالت اسلام را ابلاغ نموده و به دعوت و تبلیغ پرداختند. صحابۀ رسول صلی‌الله‌علیه‌وسلم همیشه به مناطق می‌رفتند. حضرت مصعب بن عمیر رضی‌الله‌عنه به مدینه، حضرت علی و حضرت معاذ رضی‌الله‌عنهما به یمن جهت دعوت تبلیغ تشریف بردند.
در زمان مبارک رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم حلقۀ تعلیم و تعلم اصحاب صفه زیر سایه‌بان مسجد نبوی تشکیل می‌شد. آن‌ها برای امرار معاش، روزها هیزم جمع می‌کردند و شب‌ها از فرصت استفاده کرده علم دین می‌آموختند و از مجالس آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم کسب فیض نموده و حسب نیاز به مناطق دیگر برای دعوت و تبلیغ اعزام می‌شدند.
اسلام، دین حرکت و پویایی است. بااین‌حال، واقعیت زندگی کنونی مسلمانان به‌گونه‌ای گشته که از شکوفایی و بالندگی مسلمانانِ گذشته و سلف صالح خبری نیست و مسلمانان در نظام پرهیاهوی جهان نوین، دست‌وپا گم‌کرده‌اند. روزگاری که امّت اسلام در مسیر دعوت حرکت می‌کرد، طلایی‌ترین دوران مسلمانان شکل گرفت و آن هنگام که امّت از دعوت و حرکت بازایستاد، جمود فکری و انحطاط عملی دامن‌گیر مسلمانان شد و گذشتۀ پرافتخار به رؤیایی دست‌نیافتنی مبدل گردید که فقط در صفحات تاریخ دیده می‌شد.
این، بدان معنا نیست که دیگر امّت اسلام راه به‌پیش نخواهد برد؛ بلکه اینک که راز پس‌ماندگی و انحطاط امّت، بازشناخته شده و همه دانسته‌اند که دوری از منابع زلال دین و هم‌چنین ایستادگی و بی‌تحرّکی دعوت اجتماعی امّت، عامل اصلی عقب‌ماندگی است. می‌توان به آیندۀ درخشانِ نه‌چندان‌دورِ این امّت دل بست؛ چرا که اکنون فعّالیت‌ها و کوشش‌های خجستۀ داعیان راه حق، نوید آینده را به مسلمانان می‌دهد که آینده از آنِ اسلام و مسلمانان است.
قطعاً چاره‌ای جز برعهده‌گرفتن امانت دعوت و تبلیغ و رسالت نیست. بایستی این مسئولیت و رسالت را بر عهده گیریم و به کسانی معرّفی و عرضه کنیم که خود را به اسلام منتسب می‌دانند، درحالی‌که از اسلام، جز نام و رسمی نمی‌شناسند. آری، این رسالت را به کسانی می‌رسانیم که دعوت اسلام به‌صورت ناب و پیراسته به آنان نرسیده است. در این رهگذر، چاره‌ای جز دوری از اوضاع واژگون و ناهنجار کنونی مسلمانان نیست که از باورهای اصیل تهی و دور شده‌اند؛ بلکه باید حق و حقیقت را برای مردم روشن سازیم و این رسالت و مسئولیت بزرگ را بر عهده گیریم تا به آن جایگاه والایی که خداوند متعال از آن به خیر امّت (بهترین امّت) تعبیر فرموده، مفتخر و شرفیاب گردیم. خداوند متعال می‌فرماید: «کنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَتُؤْمِنُونَ بالله»؛ ترجمه: «شما، بهترین امّتی هستید که به سود انسان‌ها آفریده شده‌اید؛ امر به معروف می‌کنید و از منکر بازمی‌دارید و به خداوند ایمان دارید.»
تبلیغ دین، یکى از مکلفیت‌هاى فرد فرد جامعۀ اسلامى بوده که قرآن آن را امتیاز امت مسلمه معرفى می‌نماید که «کنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ»؛ یعنى، بهترین این امت همین است که رسالت بزرگ سلسلۀ پیامبران، مسئولیت این امت معرفى گردیده، و گذشته از آن، دعوت اسلامى مبنا و اساس تشکیل هویت و بزرگ‌ترین وسیلۀ حفظ حیات جامعۀ اسلامى را تشکیل می‌دهد.
دعوت اسلامی در قرآن با تعبیرهای مختلف از عرصه‌های گوناگون چون دعوت، نصیحت، امر به معروف و نهی از منکر، تذکیر و… بارها ذکر گردیده و به‌عنوان یک فریضه‌ای از زندگی هر مسلمان معرفی می‌گردد. پیامبر بزرگوار صلی‌الله‌علیه‌وسلم در سلسلۀ ارشاداتش، کیان جامعۀ اسلامی را به کشتی دوطبقه‌ای تشبیه می‌کند که اگر مردمان طبقۀ پایین بخاطر آسانی کار و رفع مزاحمت از طبقۀ بالا فیصله نمایند تا سوراخی در طبقۀ پایین ایجاد کنند و آب مورد نیازشان را نزدیک‌تر به دست آورند و مردمان طبقۀ بالا آن‌ها را منع ننمایند، زندگی هر دو طبقه مردم در معرض غرق شدن قرار خواهد گرفت.
پس دعوت اسلامى ضامن حفاظت کیان جامعۀ مسلمان بوده و سکوت از دعوت را آغشته شدن به فتنه‌ای معرفى می‌نماید که هیچ فردى از افراد جامعه، از آن در امان نخواهد بود: «وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً» در هیچ صورتى بازماندن از تکلفیت دعوت، عذر نبوده و بازمانده را با خطر مواجه می‌سازد. آن‌هم خطر تعمیم فتنه‌ها که هریک از افراد جامعه را شامل خواهد شد.
با تأسف، عدم رسیدگى به دعوت و فریضۀ دعوت اسلامى، سبب شده که اساس جامعه‌هاى اسلامى را از دست دهیم. هجوم فکرى-فرهنگى دشمن و دعوت مشمول باطل و فساد باتمام ذرایع و وسایل مادى‌شان چنان سقوط ناآگاهانۀ ملت‌هاى مسلمان را در بدبختى‌هاى باطل فراهم نموده که گمان می‌رود سالیان متمادى ضرورت است تا همۀ توانمندى‌هاى مسلمانان، اعم از زنان و مردان مسلمان، بکار بُرده شود تا جلوی این فساد لجام‌گسیخته در اجتماعات مسلمانان گرفته شود. وگرنه، نتایج بس‌خطرناکى بار خواهد آورد.
نظربه توضیحات بالا، امروزه نیاز به دعوت از هر عصری بیش‌تر است و دعوت آنگاه اثر مثبت می‌گذارد که با رعایت اصول و شرایط زمان و مکان انجام گیرد؛ در واقع یکی از تکالیف مهم مسلمانان دعوت بیان شده است. امیداوریم که هر فرد مسلمان به وظیفۀ خود آگاه و دعوت را در رأس امور خود قرار داده و داعی و داعی‌ساز بشود.

منابع:

  1. ابن کثیر، محمد بن کثیر، البدایة والنهایة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان.
  2. بخاری، محمد بن محمد، الجامع الصحیح، دار الکتب العلمیة.
  3. بن حنبل، احمد بن حنبل، مسند احمد، دار الفکر، بیروت، لبنان.
  4. الترمذی، عبدالحکیم، الدرر، در الکتب العلمیة، بیروت.
  5. طبرانی، المعجم الأوسط، مکتبة المعارف.
  6. عثمانی، محمد شفیع عثمانی، معارف القرآن، انتشارات شیخ الاسلام احمدجام.
  7. عثمانی، محمدتقی، روش دعوت و تبلیغ، نشر احسان.
  8. کاندهلوى، علّامه شیخ محمّد یوسف، حیاة الصحابة، چاپ لاهور.
  9. ندوی، ابوالحسن علی الحسنی، النبوة والأنبیاء فی ضوء القرآن، دار القلم.
  10. هیثمی، علی بن أبی بکر بن سلیمان الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، دار الکتاب العربی.
بخش قبلی | پایان
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version