در دعوت باید از حکمت عملی کار گرفته شود و با مردم، با توجه به فهم و درک آنها، مذاکره شود. فرد داعی باید شناخت کافی از افراد داشته باشد و با موقعیتهای فکری و شغلی مردم آشنا باشد. همچنین باید وقتشناس و روانشناس باشد و محل دعوت را بهخوبی در نظر بگیرد. اگر فرد داعی، حرکت بیجا داشته باشد و وقت و موقعیت افراد را کاملاً در نظر نگیرد و با زبان مردم با آنها سخن نگوید، این ممکن است اثر منفی داشته باشد. قرآنمجید میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ.»
اینکه پیامبران به زبان مردم با آنها سخن میگفتند، منظور از زبان فقط الفاظ و عبارات و کلمات نیستند؛ بلکه مراد اسلوب بیان، طرز خطاب گفتگو و شیوۀ تفهیم و ارشاد است که هنگام تبلیغ مدنظر آنها بوده است. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم وقتی معاذ بن جبل و ابوموسی اشعری رضیاللهعنهما را به یمن فرستاد، دستور داد که «یسرا و لا تعسّراً و بشرا و لا تنفِّرا»؛ ترجمه: «آسان بگیرید، سخت نگیرید، بشارت دهید مردم را متنفر نسازید.»
به همین منظور باید در دعوت بیشتر از فضایل سخن گفته شود و از ترغیب و تشویق کار گرفته شود که عموماً مزاج و سرشت بشر با آن خوگر است و بیشتر و زودتر با آن جذب میشود و بیان کردن وعید و انذار در مرحلۀ دوم قرار دارد.
یکی از صحرانشینان وارد مسجدالنبی شد و در گوشهای از مسجد ادرار کرد. اصحاب پیامبر برخواستند تا ممانعت کنند، ولی پیامبر صلیاللهعلیهوسلم فرمود: «دعوه و أریقوا على بوله سجلاً من ماء أو ذنوباً من ماء فانما بعثتم میسرین و لم تبعثوا معسرین»؛ ترجمه: «رهایش کنید تا ادرار کند، سپس سطل آبی بریزید و آنجا را نظیف کنید، حقاً خداوند متعال شما را برای آسانگیری فرستاده نه برای سختگیری.»
مسجد پیامبر صلیاللهعلیهوسلم با شن و سنگریزه فرش بود و آن فرد غالباً تازه مسلمان بود و با آداب اسلامی آشنایی نداشت و جا داشت که اصحاب رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم خشم بگیرند، چون اسائۀ ادب کرده بود؛ ولی پیامبر صلیاللهعلیهوسلم به اصحاب خود آموزش داد که با اینگونه افراد چگونه برخورد کنند و سپس به آن فرد روستایی با نرمی و لطافت فرمود: «ای برادر! مساجد به این منظور بنا نشدهاند، هدف از ساختن مساجد عبادت و کرنش ربالعالمین است.»
لذا به هر دو، نحوۀ برخورد را آموخت و به امت خود تعلیم داد تا در آینده اگر به مسایلی مشابه و نظیر آن مواجه شدند، چگونه رفتار کنند.
جوانی نزد پیامبر آمد و گفت: «دلم میخواهد مسلمان شوم؛ اما نمیتوانم دست از زنا بردارم! آیا اسلام من مورد قبول است یا خیر؟» رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرمود: «آیا مادر داری؟» گفت: «آری» فرمودند: «آیا دوست داری کسی با مادرت زنا کند؟» گفت: «خیر!» سپس پرسیدند: «آیا خواهر داری؟» گفت: «آری» فرمودند: «آیا دوست داری کسی با خواهرت زنا کند؟» گفت: «نه!» سپس رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرمودند: «دیگران هم دوست ندارند که با مادر و خواهر و ناموس آنها زنا شود.» سپس دست مبارک را بر سینۀ آن فرد کشیدند. آن جوان میگوید بعد از آن محبت و فکر زنا برای همیشه از ذهن من بیرون شد.
حضرت امام سید ابوالحسن على الحسنی الندوی رحمهالله میفرماید: نباید از یاد برد که این تساهل و رعایت حکمت و مصلحت و در نظر گرفتن صلاحیت و استعدادها، در مورد تعلیم و تربیت مسایل جزئی بوده است؛ اما انبیاء علیهمالسلام نسبت به مسایل عقیدتی و اموری که به اصول دین و حریم حق مربوط است، در هر مقطعی از زمان دربارۀ آنها از کوهها راسختر و از فولاد سختتر بودهاند و بههیچوجه نرمی و انعطاف را روا نداشتهاند.
دعوت به زندگی اخروی
مهمترین اصل دعوت این است که مردم را متوجه زندگی اخروی و تحصیل سعادتهای اخروی نمود و گاهی اوقات محور اساسی دعوت، ایجاد فکر آخرت است. زندگی آخرت باید نصبالعین دعوتگران قرار داشته باشد. البته انبیا علیهمالسلام، فکر آخرت را بهعنوان یک نیاز اخلاقی و یا عامل اصلاحی که بدون آن جامعۀ فاضله و ایدهآل بهوجود نمیآید، ندانستهاند؛ بلکه ایمان به آخرت را مترادف با یقین و کیفیت و جدایی و سوز و گدازی دانستهاند که بر اندیشه و احساسات درونی چیره میشود.
باید با ذوق و شوق و علاقهمندی خاصی از آخرت سخن گفت و مردم را با حماسه بهسوی آن فرا خواند. یکی از عواملی که رابطۀ مخلوق با خالق حسنه میشود و ارتباط برقرار میشود نیز همین انگیزه است. البته استناد به آیات قرآنی و احادیث پیامبر صلیاللهعلیهوسلم و استفاده از قصص قرآن و تمثیلات قرآن و حدیث میتواند، نقش مهمی در پیاده کردن روح دعوت به مخاطبین داشته باشد که کاملاً تمام شبهات را بر طرف کرده و مخاطب را قانع میکند و امید و اطمینان میبخشد.