قرآن کریم طی آیات داستانی خود نمونههایی از جنگهای روانی تبلیغی را میآورد. در برخوردهایی که صاحبان زر و زور در برابر پیامبران داشتند و تبلیغاتی که علیه آنان میکردند و دشنامهایی که میدادند و آنان را ساحر و کذاب میدانستند و تهمتهای ناروایی که بر مؤمنان میزدند و بر سر زبانهای مردم میانداختند و با چنین تهاجمی درصدد شکست جبههی توحید بودند، همهی اینها شیوههای جنگ روانی بوده است.
در این پیکار تبلیغی نیز جبههی حق طرح و استراتژی و تاکتیکهای خاص خودش را دارد و تیرهای حملهی دشمن را از همانجا که آمده بهسوی وی باز میگرداند. قانون «مقابله به مثل» تنها در عملیات نظامی نیست، بلکه در پاسخگویی به حملات تبلیغی نیز کاربرد ملموس دارد. اگر فرعون موسی را «مفسد» میخواند، قرآن با سلاح «إنه کان من المفسدین» وی را پاسخ میدهد و با بینه و برهان فساد او را ثابت میکند. بهکارگیری ابزارهای تحقیر، تهمت، ناسزا و مفسدخواندن تمسخر و استهزا نسبتبه طلایهداران توحید و پیروانشان از مقولههای جنگ روانی است. جالب اینکه قرآن با استفاده از همین سلاح که دشمن در دست گرفته، او را تحقیر میکند و او را سفیه میخواند و مفسد مینامد؛ بهطور مثال به آیات ذیل توجه کنید:
خداست كه آنها را استهزا مىكند و وامىگذاردشان تا همچنان در طغيان خويش سرگردان بمانند.
خداوند متعال به همه مؤمنان در آیات قرآن هشدار میدهد در مقابل جنگ روانی دشمنان که با حربهی تهمت، استهزا، ناسزاگویی، شایعهپراکنی و ایجاد تفرقه و خوف و تهاجم فرهنگی قصد ضربهزدن به اعتقادات و فرهنگ اسلامی را دارد و هدفی جزء نابودی اسلام و مسلمین ندارد، باید هوشیارانه ایستادگی کرد.
ب. شيوههای تبليغی و جنگ روانی ويژهی منافقان و کافران
۱. ظاهرسازی و نفاق؛ منافقان بر باطل خود تأكيد میكنند و آن را حق جلوه میدهند. به خدا و قيامت ايمان ندارند، ولی میگويند ايمان داريم. فساد میكنند، ولی میگويند فقط ما اصلاحگرانيم. خود را عاقل و مؤمنان را سفيه میدانند. قرآن میفرمايد: «آگاه باشيد، اينها همان مفسدانند.» (بقره، آيات: ۱۲ و ۱۱.) مؤمنان امر به معروف و نهی از منكر میكنند، ولی منافقان به نام امر به معروف، امر به منكر میكنند و به نام نهی از منكر، نهی از معروف میكنند. (توبه، آيه: ۶۷.) البته فرياد نمیزنند كه ای مردم، كار بد بكنيد، بلكه كار بد را خوب جلوه میدهند و آنگاه میگويند انجام دهيد؛ چنانكه كار خوب را بد جلوه میدهند و از آن نهی میكنند. مسجد میسازند، اما قصدشان نه عبادت، بلكه تفرقهافكنی است و «قسم میخورند كه جز خدمت و نيكی، قصدی نداشتهايم» (توبه، آيات: ۱۱۰ ـ ۱۰۷.)
۲. ايجاد تزلزل در باورها و ايمان مردم؛ يهوديان مدينه برای متزلزلكردن ايمان مسلمانان از هر وسيلهای استفاده میكردند. يكی از راههای ايجاد ترديد در مؤمنان اين بود كه عدهای از آنان در آغاز روز به ظاهر ايمان میآوردند و در پايان آن روز از ايمان خود برمیگشتند تا بدينوسيله در ايمان ديگران ترديد افكنند و مؤمنان را دلسرد نمايند. (آلعمران، آيه: ۷۲.)
۳. شايعهپراكنی؛ افراد منافق يا ضعيفالإيمان هرگاه خبری از پيروزی يا شكست مسلمانان به آنان رسد، آن را بدون تحقيق شايع میسازند؛ درحالیكه اگر آن را به پيامبر و پيشوايان خود كه قدرت تشخيص كافی دارند، ارجاع دهند، آنان را از ريشههای آن مسائل آگاه خواهند كرد. (نساء، آيه: ۸۳.)
تهمتی كه به يكی از زنان پيامبر زده شد، نيز در قالب شايعه بود. خداوند عدهای را سرزنش میكند به اينكه چرا وقتی آن را شنيديد، نگفتيد ما حق نداريم آن را به زبان آوريم… . خداوند شما را اندرز میدهد كه هرگز چنين كاری را تكرار نكنيد. (نور، آيات: ۱۷ و ۱۶.)
برای اينكه شايعه مؤثر واقع نشود، مسلمانان بايد به گونهای تربيت شوند كه تنها به مطالب قطعی ترتيب اثر دهند و بدانند كه از تمام اعضای انسان، از جمله چشم و گوش و دل، سؤال خواهد شد. (إسراء، آيه: ۳۶.) قرآن میفرمايد: اگر شخص فاسقی برای شما خبری آورد، دربارهی آن تحقيق كنيد، مبادا از سرِ نادانی و تحت تأثير آن خبر، به گروهی آسيب برسانيد و از كردهی خود پشيمان شويد. (حجرات، آيه: ۶.)
۴. تهمت و افترا؛ در زمان پيامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم شخص بیگناهی را به عمل منافی عفت متهم كردند. (نور، آيه: ۱۱.
) از قراين به دست میآيد كه او در جامعهی آن روز شخص مهمی به شمار میآمد. گروهی از منافقان و بهظاهر مسلمانان میخواستند از اين حادثه به نفع خويش و به زيان جامعهی اسلامی بهرهبرداری بكنند. آنگاه آياتی نازل شد و با قاطعيت زنها و مردهای مؤمن را سرزنش كرد كه چرا هنگام شنيدن اين تهمت نسبت به خود (و كسانی كه مثل خود شمايند) گمان خير نبرديد؟ چرا نگفتيد اين يک دروغ بزرگ و آشكار است؟ چرا چهار شاهد بر آن نياوردند؟ اكنون كه چنين شاهدانی نياوردهاند، از دروغگويانند. (نور، آيه: ۱۲.)
۵. ايجاد تفرقه در میان مؤمنان؛ مشركان از اتحاد مسلمانان و از ازبينرفتن نزاعهای قبل از اسلام خشمگين بودند. يكی از يهوديان به نام شاسبن قيس كه پيرمردی تاريکدل بود، زمانی كه طايفهی اوس و خزرج را در دوستی ديد، تصميم گرفت دوباره آنان را به جنگ وادارد؛ بههمینخاطر، جنگها و خونريزیها و اختلافات گذشته را برای آنان يادآوری كرد. اتفاقاً اين نقشه كارساز شد و آنان دوباره باهم اختلاف كردند و نزديک بود با يكديگر بجنگند كه خبر به پيامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم رسيد و آياتی نازل شد و به مسلمانان هشدار داد كه اگر از اهل كتاب اطاعت كنيد، شما را دوباره به كفر باز میگردانند. (آلعمران، آيه: ۱۰۰.)