خود حضرت على نیز شخصاً براى تقویت میسره لشكر وارد میدان شد؛ قبیله ربیعه وقتى دیدند كه خود حضرت على دارد شمشیر مىزند، روحیهشان تقویت و بلند گشت. غلام ابوسفیان كه نامش احمر بود به طرف حضرت على حركت كرد، امّا كیسان غلام حضرت على جلوى او را گرفت. هر دو با هم درگیر شدند، سرانجام كیسان به دست احمر كشته شد، حضرت على (رضىاللهعنه) وقتى خادم خود را كشته شده مشاهده كرد ناراحت شده احمر را بلند كرده محكم بر زمین كوبید كه بر اثر آن احمر شدیداً مجروح شد، و آنگاه حضرت حسین و محمد بن حنیفیه او را كشتند.
لشكر شام بر حضرت على كرم اللّه وجه حمله كردند امّا قبیله ربیعه حمله آنها را دفع كردند. از آن طرف أشتر میمنه را تقویت كرد. بالاخره طرفین تا هنگام عصر بشدت جنگیدند، نزدیك عصر مالك اشتر میسره لشكر شام را به عقب راند ولى همراهان حضرت معاویه كه بر مرگ پیمان بسته بودند آن را تقویت كردند و میمنه لشكر حضرت على را وادار به عقب نشینى كردند.
از طرف حضرت على رضىاللهعنه عبداللّه بن ابى الحصین ازدى كه در گروه عمار بن یاسر بود رجز گویان به جلو رفت، از طرف مخالف، عقبه بن حدید نمیرى با او مقابله كرد، عقبه مقتول شد؛ با کشته شدن وى اهل شام حمله خود را تشدید كرده و به لشكر عراق تلفات سنگینى وارد كردند. حضرت على رضىاللهعنه براى تقویت میمنه لشكر شخصاً تشریف آورد؛ از آن طرف ذوالكلاع حمیرى و عبیداللّه بن عمربن خطاب بر میسره لشكر حضرت على حمله كردند. قبیله ربیعه نیز پا بر جا نماند. شمار كشتگان فوق العاده بالا رفت. وضعیت میسره وخیم شد، تا اینكه عبدالقیس جلو آمد و از پیشروى اهل شام جلوگیرى نمود.
در همین گیر و دار، ذوالكلاع حمیرى و عبیداللّه بن عمر كشته شدند. بدین طریق نبرد و پیكار میان میمنه و میسره از صبح تا شام ادامه داشت، “هنوز قلب لشكر سر جاى خود بودند.” كه حضرت عمار بن یاسر رضىاللهعنه با صداى بلند اعلام كرد: هر كسى خشنودى پروردگار را مىخواهد، و قصد ندارد به طرف خانوادهاش برگردد همراه من بیاید. در این هنگام عمر عمار بن یاسر از نود و چهار سال گذشته بود. و ایشان با روحیه قوی میجنگید و لشکر را به حرکت و هیجان در میآورد. اما از تجاوز بدور بود، چنانکه از همراهان خود شنید که گفت: اهل شام کافر شدند، عمار وی را نهی فرمود و گفت: آنها علیه ما بغاوت کردهاند، لذا ما بنابر بغاوتشان علیه آنها میجنگیم و الا رب ما یکی، پیامبر ما مشترک و قبله ما واحد است. او در همین حال وارد میدان شد و به زد و خورد مشغول گشت؛ هاشم بن عقبه كه پرچمدار حضرت على بود با عمار همراه شد؛ عمار بر قلب لشكر شام حمله كرد؛ شب آغاز شده بود. حملات عمار بهشدت ادامه داشت. از آن طرف عمروعاص به مشكل توانست جلوى حملات او را بگیرد، بالاخره حضرت عمار در همین درگیرى به شهادت رسید. برخى از تاریخ نگاران شهادت حضرت عمار را به عهده لشكر شام قرار دادهاند حقیقت این است كه هم حضرت معاویه و هم حضرت عمرو بن عاص (رضىاللّهعنهما) از خبر «تقتلك الفئة الباغیة» آگاه بودند لذا همیشه مواظب بودند كه به حضرت عمار رضىاللهعنه دست تعرّض دراز نكنند، و بعید است كه لشكر اهل شام با این علم و اطلاع، حضرت عمار رضىاللهعنه را شهید نمایند؛ حتى وقتى به حضرت معاویه و شامیان خبر شهادت حضرت عمار داده شد آنان گفتند كسانى كه او را آوردهاند و در میان ما انداختهاند او را شهید كردهاند؛ پس شهادت حضرت عمار رضىاللهعنه توسط سپاهیانى صورت گرفته است كه خود را در دو لشكر جا زده بوده و همیشه به دنبال آشوب و جنگ بودند، تا از مسلمانان انتقام سختى بگیرند؛ و آنان بودند كه اهل شام را متهم به قتل حضرت عمار كردند، چنانكه علاّمه مهلب و ابن بطال و دیگر محققان مسلمان بر آن معتقدند. در ضمن نمىشود با این حدیث یاغى بودن تمام لشكر شام را ثابت كرد بلکه فقط گروه همدست قاتل كه همان سپاهیان باشند و مرتكب این عمل شنیع گردیدند شامل این حدیث مىشوند. براى تحقیق بیشتر این جریان به كتاب «پرده بردارى از صحنه قتلى مرموز» رجوع شود.
خبر كشته شدن عمار بن یاسر رضىاللهعنه وقتى به حضرت على رسید ایشان بسیار متأثر شدند، حضرت عمار با قیس بن عباد روبرو شده بود از حضرت عمار پرسید: به من بگویید كه شما با على همراه شدهاید و دارید به حمایت از وى مىجنگید، آیا نظر شخصى شما است؟ اگر نظر شخصى شما است پس مجتهد دچار اشتباه و صواب هر دو مىشود، یا اینكه رسولاللّه صلىاللهعلیهوسلم به شما سفارش كرده است؟ حضرت عمار فرمود: خیر، رأى شخصى ماست و رسولاللّه سفارشى در این مورد به ما ندارد كه آنرا عموم مردم ندانند. بعد از آن تمام قسمتهاى لشكر شام مشغول جنگ شدند. چكاچك شمشیرها و ضربات نیزهها و فریاد رجز خوانان و حماسه سرایان و تكبیر جنگجویان لحظات تمام شب را به خود اختصاص داده بود. این شب، شب جمعه بود كه به نام لیلةالهریر معروف است، زیرا در این شب هیچ كلامى و صدایى از دو لشكر شنیده نمىشد جز همهمه و نفس زدنهاى لشكریان بر اثر خستگى و اظهار شجاعت. در همین شب حضرت اویس قرنى رضىاللهعنه به شهادت رسید. این شب بدترین شب مسلمانان بود كه تمام نیزهها شكسته، و تیرها تمام شده، و مردم به شمشیر دست برده بودند نهایتاً آنها هم از بین رفتند و نوبت به پرتاب سنگ و خاك به سر و صورت یكدیگر رسید.
حضرت على گاهى در میمنه و گاهى در میسره دیده مىشد. عبداللّه بن عباس میسره را كنترل مىكرد، و مالك اشتر مسئولیت میمنه را بهعهده داشت. تمام شب در جنگ و پیكار سپرى شد. روز جمعه نیز شاهد جنگ بود.
یكى از رویدادهاى قابل ذكر لیلةالهریر این است كه یكبار حضرت على كرّماللّهوجهه همراه دوازده هزار نفر از سواران چیره دست با سرعت و نیرو به لشكر حضرت معاویه حمله كرده تا نزدیك خیمه او پیش رفتند. حضرت على كرّماللّهوجهه از بیرون خیمه حضرت معاویه رضىاللهعنه را به مبارزه طلبید و با صداى بلند فرمود: «بهقتل رساندن مسلمانان هیچ فایدهاى در بر ندارد، خود شما بیایید تا با هم مقابله كنیم، هر كسى بر دیگرى غلبه حاصل كرد همان شخص خلیفه خواهد شد» عمرو بن عاص با شنیدن صداى حضرت على به امیر معاویه گفت: این سخن معقول و منطقى است شما باید براى مقابله بیرون بروید. امیر معاویه گفت: چرا خود شما به این پیشنهاد عمل نمىكنید اى عمرو مگر نمىدانید كه هر كسى در مقابل على به میدان برود، جان سالم در نمىبرد؟! سپس با حالت خنده گفت: مثل اینكه شما مىخواهید من در مقابله با على كشته شوم و شما بعد از من بر سرزمین شام حكومت نمایید. بالاخره از طرف امیر معاویه رضىاللهعنه هیچ پاسخى به حضرت على داده نشد، ایشان دوباره به سوى لشكرش برگشت.
روز جمعه جنگ تا ظهر ادامه داشت. در این مدت جنگ در صفّین در طول هفتاد و هفت روز اقامت در آنجا 90 حمله صورت گرفت و جمعا حدود هفتاد هزار نفر از طرفین 45 هزار از لشكر معاویه و 25 هزار از لشكر على كشته شدند، زهرى مىگوید: در یك قبر پنجاه نفر دفن مىشد. در واقع تضییع چنین نیروى بزرگى از مسلمانان بزرگترین فاجعه بود. مسلمانان مىتوانستند با تقدیم این تعداد از جنگجویان دلاور تمام جهان آن روز را فتح و تسخیر نمایند.
هنگام بعد از ظهر، مالك اشتر مسئولیت لشكر خود را به حیان بن هوذه نخعى سپرد و خودش با گروهى از سواران به یك طرف رفت و از آنها عهد و پیمان گرفت كه تا پاى جان ایستادگى كنند و بدون فتح برنگردند. آنگاه با گروه سواران بر لشكر شام تهاجم آورد، تا بعد از ظهر پنج شنبه لشكر شام غالب بهنظر مىرسید به طورى كه احتمال مىرفت شكست متوجّه لشكر حضرت على بشود، امّا شب جمعه خسارات زیادى بر لشكر شام وارد آمد، تا ظهر جمعه بیش از نصف لشكر كشته شدند، از میان هشتاد هزار فقط 35 هزار نفر باقى مانده بود. از میان لشكر حضرت على كرّماللّهوجهه 25 هزار نفر كشته شد و تعداد شصت هزار نفر باقى ماند.
این موقعیت براى لشكر حضرت على كرّماللّهوجهه خیلى مساعد بود. به همین دلیل اشتر با گروه سواران از موقعیت استفاده كرده دست به حمله شدیدى زد. علّت انتخاب سواران هم این بود كه رزمندگان پیاده بر اثر طول جنگ خسته و ضعیف شده بودند.
اشتر با حملات برق آساى خود تا قلب لشكر شام پیش رفت، حضرت على كرّماللّهوجهه وقتى پیشروىهاى اشتر را دید كمكهاى تازه دم را به سوى وى مرتباً ارسال كرد. پرچم دار لشكر شام توسط اشتر كشته شد، درگیرى و خونریزى جلوى قرار گاه حضرت معاویه و عمرو بن عاص بشدت جریان داشت، این درگیرى طورى بود كه تمام یگانهاى لشكر را به خود مشغول ساخته بود. موجبات شكست لشكر شام فراهم شده بود. حملات و پیشروىهاى طرف مقابل و قتل پرچمدار، فرماندهان و سرداران لشكر شام را مات و مبهوت كرده بود، و راهى براى دفاع وجود نداشت. قبلاً احتمال شكست لشكر شام نمىرفت امّا اكنون لحظاتى بیشتر باقى نمانده بود كه شكست نصیب آنها بشود، لیكن در همین حال اشاره انگشت و تدبیر عمرو بن عاص ورق را برگرداند.