نویسنده: محمد ملازاده

هویت اسلامی محصول اعتدال اسلامی

دین اسلام، دین اعتدال و میانه‌روی، گذشت و تسامح، توازن و تعامل است نه دین افراط و تفریط، خشونت و استبداد.

مسلمانان شاگردان مدرسه قرآن هستند. تربیت‌یافته‌ی مكتب اسلام‌اند، مسلمانان در قرآن كریم به «امت وسط» توصیف شده‌اند و این وصف، آنها را از بقیه‌ی امم و ملل امتیاز می‌بخشد.

﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗا﴾ [البقرة: 143].

«همچنین شما را امتی وسط (معتدل) قرار دادیم تا بر دیگر مردمان شاهد باشید و رسول خدا  بر شما شاهد و گواه باشد».

دین اسلام میانه‌روی خود را از این نص قرآنی گرفته است و در سایه‌ی تعالیم آن است كه طرفداران فكر اسلامی از هر جهت متكی به اعتدال و میانه‌روی هستند. مرحوم انور الجندی بیانی جالب دارد و می‌گوید: «اگر چنین تصور شود كه اندیشه‌ی شرقی (بودائی – كونفوسیوسی و هندویی) فقط روی امور روحی صرف تكیه می‌ورزد و اندیشه‌ی غربی (مادیگرا و ماركسیستی و فلسفه‌ی) تنها به مادیات صرف توجه می‌كند وسطیت اسلامی میان روح و ماده توازن بوجود می‌آورد و بسیاری از تحلیل‌گران به این حقیقت پی برده‌اند و می‌گویند: اختلاف ایدئولوژیكی كه میان شرق و غرب وجود دارد تنها به واسطه‌ی فكر اسلامی حل می‌شود. زیرا در جائی كه اندیشه‌ی ماركسیستی جامعه را خدا قرار می‌دهد و اندیشه‌ی سرمایه‌داری فرد را، اسلام بر ایده‌ی فرد واقع در اجتماع تأكید می‌ورزد. و در آنجا كه غرب بر تمایلات آزادی‌خواهی تأكید می‌نماید و شرق بر حس عدالت‌خواهی، اسلام میان هر دو توازن بوجود می‌آورد…».

در اندیشه‌ی معتدل اسلامی توازن میان امور زیر مورد تأكید قرار گرفته است.

  1. توازن میان عقل و وحی

تاریخ گواهی می‌دهد كه سرمداران كلیسا و مبلغان آیین مسیحیت به بهانه‌ی اهتمام و توجه به مفاهیم و نصوص كتاب مقدس، عقل را نادیده می‌گرفتند و عقل‌گرایان را به شدت تحت تعقیب و اذیت و آزار قرار می‌دادند و در محكمه‌های انگزسیون به مرگ محكوم می‌كردند.

در دیگر طرف، عقل‌گرایان و طرفداران فلسفه به بهانه‌ی احترام برای عقل آن را تا حد خدایی رفعت می‌دادند و منكر وحی می‌شدند و بعد از رنسانس عقل‌گرایان بطور كلی با كلیسا و تعالیم آن وداع گفتند و آن را خرافات پنداشتند.

اما دین اسلام هیچیک از عقل و وحی را اهمال نمی‌كند و نادیده نمی‌گیرد بلكه به هر دو به عنوان مصدر معرفت و وسیله‌ی شناخت می‌نگرد و برای هر كدام جایگاه ویژه‌ای قائل می‌باشد كه هیچیک از دیگری استغنا پیدا نمی‌كند. علمای مسلمان همگی بر این قاعده‌ی طلایی به توافق رسیده‌اند كه: «عقل صحیح و نص صریح هرگز با هم تعارض و تضاد پیدا نخواهند كرد» و اگر در ظاهر تعارض میان آنها وجود داشته باشد ناشی از عدم صحت نظریه‌ی عقل، یا وحی نبودن امری است كه به نام وحی اشتهار پیدا كرده است».

  1. توازن میان وحی و طبیعت

اگر در ادیان تحریف‌شده‌ی وحیانی [یهودیت و مسیحیت] و ادیان عقلانی شاهد نوعی تعارض و تضاد میان وحی و قوانین حاكم بر هستی و طبیعت هستیم ناشی از این است كه آنچه هم‌اكنون در میان طرفداران این ادیان به نام وحی وجود دارد، وحی نیست. چون امكان ندارد وحی و سنن حاكم بر هستی كه هر دو از یک سرچشمه نشأت گرفته‌اند متعارض و متضاد باشند.

در تعالیم اسلامی میان وحی و سنن حاكم بر هستی (قوانین طبیعی) همخوانی و توافق كامل وجود دارد و هیچ تعارضی دیده نمی‌شود و اگر در صورتی كه تعارضی مشاهده گردد ناشی از عدم فهم صحیح وحی و یا عدم درک و شناخت سنت و قانون حاكم بر طبیعت و هستی است.

  1. توازن میان دنیا و آخرت

دنیا و آخرت در اندیشه‌ی اسلامی از هم جدا نیستند بلكه متمم و مكمل همدیگرند. دنیا مزرعه‌ی آخرت تلقی می‌شود و آخرت منزل ابدی و دار ثواب و عقاب است و انسان در آنجا ثمره‌ی اعمال خود را بدون كم و كاست می‌بیند و طبق اعمالی كه در این جهان انجام داده پاداش می‌گیرد یا مجازات می‌شود.

ولی در برخی از مكاتب فكری [از جمله‌ی اندیشه‌ی ماتریالیستی] حیات منحصر به این جهان است و آخرتی وجود ندارد. لذا بر انسان است هرچه بیشتر از لذات این جهان تمتع و بهره بگیرد و فرصت را از دست ندهد. اخلاق ماكیاولی و فلسفه‌ی ماركسیستی، و اقتصاد سرمایه‌داری و سیاست جهان‌خوارانه‌ی جهانی‌سازی كنونی امریكا، همگی از این اندیشه نشأت گرفته‌اند كه زندگی منحصر به حیات این جهان است و آخرتی وجود ندارد.

  1. انسان و هستی

در اندیشه‌ی اسلامی، انسان ضد و دشمن هستی تلقی نمی‌شود تا با تمام توان در جهت تخریب آن تلاش بورزد و از خیرات آن در راستای مقاصد شخصی و نابودی دیگران استفاده ببرد. بلكه وظیفه‌ی او تعمیر و آبادانی این كره‌ی خاكی است تا آن را صحیح و سالم و آباد تحویل نسلهای آینده بدهد.

﴿هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱسۡتَعۡمَرَكُمۡ فِيهَا﴾ [هود: 61].

«او (خدا) شما را از این زمین پدید آورد و از شما می‌خواهد به عمران و آبادانی آن برخیزید».

مسلمانان مانند فرصت‌طلبان مادیگرا عمل نمی‌كنند كه در زمان اقامت در این كره‌ی خاكی در راستای نابودی و تخریب آن از هیچ تلاشی دریغ نمی‌ورزند.

  1. توازن میان جبر و اختیار

انسان در اسلام نه مختار مطلق است و نه مجبور مطلق. بلكه در وسط این دو قرار دارد. در برخی موارد هیچ اختیاری ندارد كه در این موارد محل تكلیف واقع نمی‌شود و در برخی موارد از اختیار و انتخاب مطلق برخوردار است كه مناط و محل تكلیف هستند.. موضوع جبر و اختیار یكی از اسباب نزاع میان پیروان فرق اسلامی بوده و دامنه‌ی نزاع تا به امروز كشیده شده است. برخی قائل به اختیار مطلق شده و برخی قائل به جبر مطلق، و برخی راه بینابین در پیش گرفته‌اند. دو دسته‌ی اول و دوم راه افراط و تفریط در پیش گرفته‌اند و دسته‌ی سوم بر وسطیت و اعتدال اسلامی باقی مانده‌اند.

  1. توازن میان خواسته‌های جسم و روح

دین اسلام و اندیشه‌ی اسلامی به نسبتی كه به تهذیب روح و تصفیه‌ی درون و طهارت قلب اهتمام می‌دهد و این عمل را سرچشمه‌ی نیكی و سعادت می‌داند به همان نسبت برای نظافت و پاكی جسم و رعایت سلامتی و بهداشت محیط زیست و … اهمیت قائل می‌شود. اسلام به خواسته‌های روح و جسم مثل هم می‌نگرد و برای هر دو تلاش می‌كند و یكی را بر دیگری مقدم نمی‌شمارد.

اسلام برای روح و جسم فرد و جامعه، حكام و رعایا، و … شرایع و قوانینی دارد كه در صورت التزام به آنها و عملی كردنشان، جوامع انسانی در آرامش و خوشبختی بسر خواهند برد و انسانها به سعادت و اطمینان دست می‌یابند و از دغدغه و هراس و اضطراب نجات پیدا می‌كنند. این سخن یک ادعای بی‌اساس نیست بلكه تا زمانی كه شریعت اسلام بر جوامع اسلامی و بر روح و مشاعر مسلمانان حكومت می‌كرد مسلمین اسوه و الگوی بشریت و انسان كامل و نمونه بودند و این واقعیتی است كه حتی دشمنان سرسخت اسلام هم بدان اعتراف نموده‌اند.

جوانان و بحران هويت

در ابتدای این مقاله اشاره كردیم كه بحران هویت [در هر دو بعد دینی و ملی] به بزرگ‌ترین مشكل و معضل جوانان ما تبدیل شده است. زیرا آنها تحت فشار فرهنگ مادی غربی به سرعت از ارزشهای ایمانی، اخلاقی و ملی خودی دور می‌شوند و عرف و عادات و اندیشه و مدل غربی را در همه چیز الگوی مطلوب و مورد نظر خود قرار می‌دهند.

دنیای سكولار غربی از طریق استفاده از وسایل اطلاع‌رسانی مدرن و سایر وسایل مروج فرهنگ به شدت درصدد است تا فرهنگ و مدل زندگی و اندیشه‌ی خود را بر ممالک جهان سوم بویژه كشورهای مسلمان‌نشین تحمیل كند و در یک روش منافقانه و مكارانه از فاكتورهایی چون جهانی‌سازی [بویژه در بعد اقتصادی]، حقوق بشر، دمكراسی، و تصویب قطعنامه بوسیله‌ی شورای امنیت و … استفاده می‌كند و حركت استعماری جدیدی را علیه مسلمانان به راه انداخته است اما آن را تحت نام ارمغان و هدیه‌ی دمكراسی و آزادی برای ملت‌ها برخلاف واقع جلوه می‌دهد.

چه بحرانی خطرناك‌تر و بزرگتر از این می‌تواند باشد كه جوانان تحت تأثیر تعالیم وسایل اطلاع‌رسانی مدرن غربی دارند در نحوه‌ی اندیشیدن و شیوه‌ی تعامل با عقیده و دین به روش غربیها عمل می‌كنند و حاضرند در راستای همسوئی با غربیها یک شبه با تمامی آداب، رسوم، فرهنگ، عقیده و مقدسات و ارزشهای اصیل دینی و ملی وداع كنند. و بدبختی اصلی اینجاست كه تمامی این اعمال را پیشرفت و تمدن قلمداد می‌كنند.

شیوه‌ی آرایش و طرز پوشش و پیرایش و چگونگی روابط و تعارفات و رفت و آمدها و … تغییر كرده و مدل غربی آن بر ملت ما تحمیل می‌شود بعضی از كسانی كه لاف روشنفكری و پیشكسوتی می‌زنند، می‌پندارند در صورت وداع با فرهنگ و اعتقاد خودی می‌توانند همچون مردم مغرب زمین، مخترع، خلاق و پیشرفته باشند. حال آنكه دسترسی غرب به قله‌های رفیع علم و تكنولوژی مادی محصول تلاش خستگی‌ناپذیر آنها در راه كسب دانش است نه وداع با دین و فرهنگ و سنت‌های اصیل و اخلاق فاضله و …

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version