کشورهای استعمارگر، چنان جنایات و جرایم هولناکی را در دوران استعمار خود مرتکب شدهاند که اوراق تاریخ از ذکر و بیان آنها شرمنده است. قتلهای زنجیرهای، تجاوزهای جنسی، بمبارانهای اجتماعات و اماکن عمومی، اعدامها، تبعیدها، جلاوطن کردنها، زنده به گورسازیها و… بخشهایی از ظلم آنان بوده است.
در این بخش بر آن شدیم تا بعضی از این موارد را ذکر کنیم.
جنایات فرانسه در الجزایر
فرانسه که امروزه خود را مهد تمدن، آزادیِ بیان و تفکر نوین میداند و همواره مسلمانان را به تروریسم و حمایت از آنان متهم میکند خود، بزرگترین جنایتکارِ استعماری و ناقض حقوق بشر است. بررسی تاریخِ نهچندان دورِ این کشور، نمایان میسازد که افسران و نظامیهای این کشور در دوران استعمار، بر کشورهایی مانند الجزایر، تونس و… جنایات هولناک و تکاندهندهای را مرتکب شدهاند؛ بهگونهای که به تصریح تاریخنویسان و خودِ نویسندگان فرانسوی، در طول ۱۳۲ سال استعمار این کشور بر الجزایر، بیش از ده میلیون نفر کشته شدند؛ و میلیونها نفر زخمی، جلاوطن و تبعید شدند.
جنایات انقلاب ۸ می ۱۹۴۵م.
یکی از جنایات بزرگ فرانسویها در دوران استعمار بر الجزایر، صحنههای هولناک در اثنای انقلاب مردمی و اعتراضات مسالمتآمیز ۸ می ۱۹۴۵م. بود. در این روز ۴۵ هزار نفر از مردم الجزایر که خواهان استقلال خود و رهاشدن از بند استعمار بودند، در مناطق «سطیف»، «قالمه» و «خراطه» بهدست ارتش فرانسه و از طریق زمین و هوا به قتل رسیدند.
این نسلکشی وحشتناک، لکة ننگینی بر پیشانی کشورهای استعمارگر، بهویژه فرانسه است و نشانۀ واضحی از تروریستیبودنِ تاریخ این کشور است.
داکتر «سعدی بزیان»، نویسنده و اندیشمند الجزایری، در کتاب «جرائم فرانسه في الجزائر» مینویسد: «آیا مردم الجزایر، حوادث ۸ می ۱۹۴۵م. را که در آن جرایمِ بسیار خطرناکی توسط نیروهای فرانسوی در حق ساکنان سطیف، خراطه و قالمه صورت گرفت را فراموش میکنند؟»
در جای دیگری مینویسد: «لیست جنایات فرانسه بیشمار است؛ اینجا جرایم این کشور در ۸ می ۱۹۴۵ را بررسی میکنیم که در این روز، استعمار فرانسه ۴۵ هزار انسان را شهید ساخت و جرقۀ انقلاب ۱۹۵۴م. از آن سرچشمه گرفت.»
همچنین، آنان در سالهای ۱۹۵۵م. ۱۲۰۰ نفر و در سال ۱۹۶۱م. ۳۰۰ نفر را که اجسادشان در دریا انداخته شد؛ و در سال ۱۸۳۲م. ۱۲۰۰ نفر را در منطقۀ «العوفیة» و در مسجد «الأربعة» ۴۰۰۰ نفر را به شهادت رساندند. کشتار «الأغواط» که به وسیلۀ بمباران و استفاده از گازِ خردل صورت گرفت که بیش از ۲۳۰۰ نفر زن، کودک و عموم مردم به شهادت رسیدند. این خود، بخش دیگری از جنایات فرانسه در الجزایر است.
فرانسویان به مدت ۱۳۲ سال، کشور الجزایر را در استعمار خود داشتند و بیش از ده میلیون انسان را به قتل رساندند و یا تبعید و جلاوطن ساختند، انواع بمبها را استفاده کردند و به نوعی نسلکشی و کشتارجمعی را مرتکب شدند. فرانسه ۱۷ بار بمبهای هستهای را بر مردم الجزایر آزمایش کرد که قربانیان آنها تا ۱۰۰ هزار نفر تخمین زده شده است.
فرانسه غیر از الجزایر، کشور تونس را به مدت ۷۵ سال، مراکش را ۴۴ سال و موریتانی را ۶۰ سال به استعمار خود درآورده بود و انواع جنایات و ظلمها را در این کشورها مرتکب شد و هزاران نفر را کشته یا مصدوم و یا جلاوطن ساخت.
در کشور تونس در چند نبرد مشهور به نامهای «معرکة الجلاء»، بمباران «قریۀ سیدی یوسف»، نبرد «جبل أقری»، «غار الجانی» و… بیش از دو هزار نفر را به قتل رساندند؛ بسیاری را زخمی و قطع عضو کردند و اجساد بیشماری را اعدام کردند و یا از دفن آنان جلوگیری نمودند.
نویسندگان و اندیشمندان تونسی مینویسند که در این نبردها، انواع بمبارانها، چپاولِ ذخایر و معادن طبیعی، تصرف اراضی کشاورزی، مالیاتهای سنگین و قساوت و برخوردهای ناشایستِ بیشماری با ملت تونس صورت گرفت.
جنایات انگلیس در هندوستان
انگلستان، بیش از یک و نیم قرن کشور هندوستان را تحت استعمار خود داشت. این استعمار از سال ۱۸۰۰م. تا ۱۹۴۷ ادامه داشت. در این مدت میلیونها انسان به صورت نظامی کشته شدند؛ افراد زیادی بر اثر گرسنگی و فقرِ برآمده از استعمار، مُردند و تلف شدند؛ و آیین و فرهنگ این کشور مورد تاختوتاز و تجاوز سربازان بریتانیایی قرار گرفت.
طبق جمعبندیهایی که شده است، بریتانیا بیش از ۸۰۸۰ موردِ حمله و تعرضِ تهاجمیِ منجر به قتل در کشور هندوستان انجام داده است که فقط از میان مسلمانان بیش از یک میلیون نفر قربانی آن شده است. هویت اسلامی در این کشور مورد تهاجم قرار گرفت و بسیاری از علما و اندیشمندان اسلامی و غیر اسلامی به قتل رسیدند. مسلمانان را از گرفتن پُستهای کلانِ دولتی محروم ساختند و اطفال مسلمان را در سن کودکی به کار میگرفتند و آنان را مورد شستشوی مغزی قرار میدادند.
قتل عام «امریتسار»
در روز سیزدهم آوریل ۱۹۱۹م. در حالیکه بیش از پنج هزار نفر از مردم هندوستان، اعم از مسلمان و غیرمسلمان بدون هیچگونه سلاحی در باغ «جالیپانوالا» در شهر «آمریتسار» ایالت پنجاب در گردهمایی آرام و مسالمتآمیز برای کسب استقلال جمع شده بودند، به دستور جنرال «رجینالد دایه» مورد حمله قرار گرفتند. با دستور این جنرال، که به «قصاب آمریتسار» معروف است، این مظاهره به خاک و خون کشیده شد و بیش از هزار و دویست نفر کشته و چهار هزار نفر زخمی شدند. این اتفاقِ شرمآور سرآغاز کمپینهای آزادیبخش و درنهایت، استقلال هندوستان شد.
خیزش ۱۸۵۷ میلادی و ناکامی آن
وقتی مردم هندوستان اعم از مسلمان و غیرمسلمان پس از سالها تجربۀ استعمار شوم، متوجه شدند که انگلیسیها غیر از به یغما بردنِ ثروتِ این کشور و ظلم و ستم بر اهل آن، وظیفة دیگری ندارند دست به قیام و خیزشی زدند که به خیزش ۱۸۵۷م. مشهور شد. در این خیزش بسیاری از علمای مسلمان نیز نقش داشتند. در واقع سهمِ بزرگ در این رویداد تاریخی و تشویق اهل هند برای بازپسگیری استقلال و حُرّیت خویش، به مسلمانان و به ویژه به علما و مشایخ بر میگردد. علمایی مانند «مولانا احمدالله»، «مولانا لیاقت علی»، «مولانا محمدقاسم نانوتوی»، «مولانا رشیداحمد گنگوهی» رحمهماللهتعالی و… در این خیزش، نقش مهم و اساسی داشتند.
متاسفانه این خیزش با شکست مواجه شد و انگلیسها دست به خطرناکترین جنایات زدند. «علامه سید ابوالحسن ندوی» نویسنده و اندیشمند جهان اسلام و اهل هندوستان مینویسد: «پس از شکست این خیزش، انگلیسها سختترین انتقام را گرفتند، بهگونهای که بازار قتل و چپاول در دهلی برپا شد؛ خونها ریخته شدند؛ گردنها زده شدند؛ تیرها بدون تشخیصِ هدف رها میشدند و منازل بهیغما میرفتند. هرکس توانایی نجات خود و خانواده و ناموس خود را داشت از شهر خارج شده بود، به گونهای که شهری که عروس شهرها و پایتخت هندوستان بود، به بیابانی وحشتناک تبدیل شده بود که غیر از خانههای خالی و خرابههای متراکم و اجساد بودار و لشکریانِ درّنده چیز دیگری نمانده بود.
سپس مرحلة اعدام و خفه نمودنِ مسلمانان رسید و چوبههای دار بر سر راهها و سرکهای عمومی نصب شدند و محل تفریحگاههای مردم قرار گرفتند و در مدت هفت روز، بیست و هفت هزار مسلمان اعدام شدند و بدین صورت یکی از تلخترین اتفاقات تاریخِ استعمار رقم خورد.»
انواع استعمار و نمونههای آن
استعمار در طول تاریخ انواع و نمونههای مختلفی داشته و کشورهای استعمارگر روشهای گوناگونی را برای استعمار کشورهای دیگر به کار گرفتهاند؛ مهمترین انواع استعمار به شرح ذیلاند:
1-استعمار توأم با اشغال سرزمین (شهرکنشینی)؛
این نمونه از استعمار به این روش است که کشور استعمارگر، ملت خود را تشویق میکند تا به سرزمین استعمارشده کوچ کنند و از ثروتهای آن کشور بهره بُرده و زمینهای آن را اشغال کنند. این استعمار بهگونهای خطرناک است که آن مهمان ناخوانده اقدام به ازدیاد نسل، تملک و بهرهگیری از منافع و سرمایههای آن سرزمین و چه بسا، گاهی ساکنان اصلی آن سرزمین را به قتل رسانده و یا آنان را از شهر اخراج میکند؛ مانند آنچه در فلسطین رخ داده و هر روز اتفاق میافتد. دولت غاصب اسرائیل روزبه روز اقدام به غصب بیشتر، گسترش شهرکسازی و قتل و کشتار ساکنان اصلی این سرزمین میکند و منافع و سرمایههای سرزمین فلسطین را تحت تصرف خود در میآورد.
۲-استعمار نظامی؛
این نوع استعمار عبارت از آن است که: یک دولت و ملت قوی و دارای نیروی نظامی، ناگهان بر یک دولت و ملت ضعیف که سلاح قوی و ملت نیرومند و توان دفاعی ندارد، حمله کند و مشغولِ ربودن ثروت و منابع طبیعی و ذخایر مادی آنها شود؛ مانند آن چه فرانسه در اشغال الجزایر و تونس مرتکب شد. (بحث آن در قسمت جرایم و جنایات استعمارگران، آورده شد. )
۳-استعمار حمایوی؛
این نوع استعمار به این روش است که: کشور استعمارگر، کشور استعمار شده را مجبور میکند تا معاهدهای را بدین مضمون امضا کند که کشور مستعمره در حمایت کشور استعمارگر میباشد. با این روش، کشور استعمارگر خود را خیرخواه و حامی ملت استعمارشده نشان میدهد و هر وقت که بخواهد بدون درخواست کشور استعمار شده میتواند در سرزمین آنها دخالت کند و با این روش به تدریج بر تمامِ سرزمین و در همة امور، اعم از امورِ اقتصادی، نظامی و سیاسی دخالت کند. این روش را کشور انگلیس هنگامی که بر خلیج عربی سیطره داشت، اجرا کرد. همچنین این روش را کشور فرانسه در زمان استعمار بر کشور تونس انجام داد. به مبنای معاهدهای که بین این دو کشور در سال1881م. بسته شد و سپس در سال 1883م. تجدید شد، تمام اختیارات خارجی و دیپلوماسیِ بیرونی از کشور تونس سلب شد.
۴-استعمار قیمومتی؛
این نوع استعمار به نام استعمار «وکالتی» و «قیمومتی» معروف است و در زبان عربی به آن «انتداب» گفته میشود. این استعمار بدین صورت است که: کشور استعمارگر در مقابل بخشی از ثروتِ کشور استعمار شده، از آن حفاظت میکند و بهتدریج ثروت و منافع آن را به یغما میبرد و به مرور زمان صاحب آن سرزمین میگردد.
در تاریخ استعمار، دورانِ قیمومت به عنوان دورانی که کشورهای استعمار کننده خود را وکیل، نماینده و همه کارة کشورهای استعمار شده میدانستهاند، معروف و مشهور است.
۵-استعمار وصیتی؛
این نوع استعمار نیز شباهت بسیار زیادی با «استعمار وکالتی» دارد، با این تفاوت که در این نوع استعمار، سازمان ملل بر کشور استعمارشده سلطه دارد و اموال، دارایی و اختیارات آن را به دست خود میگیرد و به هر صورت که بخواهد و تشخیص بدهد میتواند از آن استفاده کند.
این نوع استعمار نیز در واقع باعث سلب آزادی، استقلال و توانمندی و محدودیت اختیارات آن کشور میشود و هیچ نوع نتیجهی مثبت و فرایند اثر بخشی برای آن کشور ندارد.
مواردی که ذکر شد مشهورترین نمونههای استعمار بودند و هرکدام از آنها توسط کشورهای استعمارگر اروپایی بر کشورهای ضعیف خاورمیانه یا آفریقایی مورد استفاده قرار گرفته است.