نویسنده: محمدعاصم اسماعیلزهی
طبقات عرفا و متصوفه از قرن دوم تا قرن دهم ه.ق
قرن سوم
-
بایزید بسطامی (طیفور بن عیسی): از اکابر عرفا و اصلاً اهل بسطام است. میگویند اولین کسی است که صریحاً از «فنا فی الله و بقا بالله» سخن گفته است. بایزید گفته است: «از بایزیدی خارج شدم مانند مار از پوست». او در سال (۲۶۱ هجری) در گذشته است.
-
بشر حافی: او اهل بغداد و از مشاهیر عرفاست، نیاکانش اهل مرو بودهاند؛ او نیز در ابتدا اهل فسق و فجور بوده و بعد توبه کرده است. او در حالی مشرف به توبه شد که «حافی پا برهنه» بود و به بشر حافی معروف شد، بعضیها علت «حافی» نامیدن او را چیز دیگری گفتهاند. او در بازۀ زمانی (۲۲۶-۲۲۷ هجری) درگذشته است.
-
سری سقطی: او اهل بغداد و از دوستان و همراهان بشر حافی بوده است. او اهل شفقت به خلق خدا و ایثار بوده است. ابنخلکان در وفیاتالاعیان نوشته است که سری گفت: «۳۰ سال است که از جاری شدن یک جملۀ «الحمدلله» بر زبانم، استغفار میکنم.» گفتند: «چگونه؟» گفت: «شبی بازار آتش گرفت و من بیرون آمدم تا ببینم که آتش به دکان من رسیده است یا نه. به من گفته شد: «به دکانت آسیب نرسیده است». گفتم: «الحمدلله.» ناگه متوجه شدم که گیرم دکان من آسیبی ندیده باشد، آیا نمیبایست من در اندیشۀ مسلمین باشم؟»
سعدی به همین داستان با اندکی تفاوت اشاره میکند، آنجا که میگوید:
شبـــــی دود خلق آتشـــی برفـروخت شنیدم که بغداد نیمی بسوخت
یکی شکر گفت اندر آن خاک و دود که دکــــان مـــــا را گــزندی نبود
جهــــــاندیدهای گفـتش ای بوالهوس تو را خود غم خویشتن بود و بس
پسندی که شـــــهری بسوزد به نـــار اگــــــر خود سرایت بود بر کنار
سری شاگرد و مرید معروف کرخی و استاد و دایی جنید بغدادی است. سخنان زیادی در توحید و عشق الهی و غیره دارد و هم اوست که میگوید: «عارف مانند آفتاب بر همۀ عالم میتابد و مانند زمین بار نیک و بد را به دوش میکشد و مانند آب، مایۀ زندگی همۀ دلهاست و مانند آتش به همه پرتو افشانی میکند.» سری در بازۀ زمانی (۲۴۵-۲۵۰ هجری) در سن نود و شش سالگی درگذشته است.
-
حارث محاسبی: بصریالاصل و از دوستان و مصاحبان جنید بوده است؛ از آن جهت او را «محاسبی» خواندهاند که به امر مراقبه و محاسبه اهتمام تام داشت، او همعصر احمد بن حنبل است و چون احمد حنبل دشمن علم کلام بود، او را به واسطۀ ورودش در علم کلام طرد کرد و همین سبب اعراض مردم از او شد. حارث در سال (۲۴۳ هجری) درگذشته است.
-
جنید بغدادی: عرفا و متصوفه او را «سید الطائفه» میخوانند، جنید یک عارف معتدل به شمار میرود؛ او حتی لباس اهل تصوف به تن نمیکرد، به او گفتند: «به خاطر یاران هم که شده «خرقه» (لباس اهل تصوف) بپوش.» گفت: «اگر میدانستم که از لباس کاری ساخته است، از آهن گداخته جامه میساختم، اما ندای حقیقت این است که: «لیس الاعتبار بالخرقة، انما الاعتبار بالحرقة»؛ یعنی از خرقه کاری ساخته نیست، حرقه (آتش دل) لازم است.» جنید خواهرزاده و مرید و شاگرد سری سقطی و هم شاگرد حارث محاسبی بوده است. گویند در سال (۲۹۷ هجری) در نود سالگی درگذشته است.
-
ذوالنون مصری: وی اهل مصر است و در فقه شاگرد مالک بن انس، فقیه معروف بوده است. جامی او را رئیس صوفیان خوانده و او نیز اولین کسی است که رمز به کار برد و مسائل عرفانی را با اصطلاحات رمزی بیان کرد. این روش تدریجاً معمول شد. ذوالنون در فاصلۀ سالهای (۲۴۰-۲۵۰ هجری) درگذشته است.
-
سهل بن عبدالله تستری: از اکابر عرفا و صوفیه و اهل شوشتر است. فرقهای از عرفا که اصل را بر مجاهدۀ نفس میدانند، به نام او «سهلیه» خوانده میشوند. در مکۀ معظمه با ذوالنون مصری نیز ملاقات داشته است. وی بین سالهای (۲۸۳-۲۹۳ هجری) درگذشته است.
-
حسین بن منصور حلاج: او اصلاً اهل بیضاء از توابع شیراز است، ولی در عراق رشد و نما یافته است؛ حلاج از جنجالیترین عرفای دورۀ اسلامی است، به کفر و ارتداد و ادعای خدایی متهم شده و فقها تکفیرش کردهاند و در زمان اقتدار عباسی به دار آویخته شد. خود عرفا نیز او را به افشای اسرار متهم میکنند، چنانچه حافظ میگوید:
گفت آن یار کزو گشت سردار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
بعضی او را مردی شعبدهباز میدانند اما برخی عرفا او را تبرئه میکنند و میگویند سخنان او و بایزید که بوی کفر میدهد، در حال بیخودی بوده است. عرفا از او به عنوان «شهید» یاد میکنند. حلاج در سال (۳۰۶ یا ۳۰۹) به دار آویخته شد.
ادامه دارد…