نویسنده: محمدعاصم اسماعیل‌زهی

صفت صوفی

ذوالنون مصری رحمه‌الله چنین فرموده: «صفت صوفی آن است که با زبان و کلامش حقایق را بازگو کند و در سکوت او، اعضا و جوارحش بیان کننده‌ی حقایق باشند «در عمل و در سخن مرد حق باشد».
حضرت جنید رحمه‌الله فرموده است: «تصوف همان صفتِ والای درونی است که دارنده‌ی آن با ظاهر و باطن خود در راه حق قیام کند و میل باطنی نیز با عمل همراه باشد.»
حضرت ابوالحسن نوری رحمه‌الله نیز فرموده است: «صوفی ترک کننده‌ی همه‌ی لذت­ها و خواهش‌های نفسانی است.»
ابو عمرو دمشقی رحمه‌الله در این مورد می‌فرماید: «صوفی آن است که در ضمن توحید، دو عالم را ناقص می­بیند.»
حضرمی رحمه‌الله می‌گوید: «صوفی آن است که باطن خود را از کدورات غيرالله پاک و صاف کند و از اشیای مخالف شرع بپرهیزد.»
امام محمد باقر رحمه‌الله می‌فرماید: «صوفی دارای اخلاق نیک است؛ هر کس خوی و منش پسندیده‌تری دارد، در تصوف پیشروتر است.»
ابو محمد مرتعش رحمه‌الله می‌گوید: «صوفی آن است که جَذَبَات، احساسات، رجحانات و عواطف او هم همراه او باشند و از او سبقت نگیرند.»
شیخ شبلی رحمه‌الله اذعان داشته است که «صوفی حقیقی آن است که تمام توجه خود را به الله معطوف دارد و از میل به غیر الله بپرهیزد و در دو جهان هیچ‌چیز به جز خدای نبیند».
جنید رحمه‌الله فرموده است: «صوفى آن است که در او هشت خصلت باشد: ۱. سخاوت؛ ۲. رضا؛ ۳. صبر؛ ۴. اشاره؛ ۵. غربت؛ ۶. پوشیدن پشمینه؛ ۷. سیاحت؛ ۸. فقر؛ و… .»

خلاصه‌ی تصوف

سخن مختصر و خلاصه­ی تصوف این است: صوفی آن‌ است که اگر در طاعت و عبادتش ضعف و سستی راه یابد، بدون توقف جهت رفع سستی اقدام می‌کند و با هوشیاری و توجه کامل عبادت را انجام می‌دهد؛ اگر نفس به سوی لذت و عملی مخالف شرع تمایل پیدا کند، برای مبارزه با نفس، خود را آماده کرده و از این نافرمانی حق می‌پرهیزد. اگر بر نفس خود غلبه کرد، دیگر نیاز به چیزی نیست، چرا که همین عمل خود، علامت و نشانه‌ای از ارتباط با خدا و قرب الی الله است.

مقام منکرین تصوف

گروهی تصوّف را نوآوری در دین گفته‌اند. پس باید دانست که منکرینِ تصوّف هر چه هستند نه در مقامی هستند که لیاقت اجتهاد کردن را داشته باشند تا رد و انکار آن‌ها برای کسی دلیل و برهان باشد، نه جزو عالمان حقیقی هستند که بدون تعصب حقایق را بیان می‌کنند، نه از صوفیان واقعی‌ هستند که حرفِ آن‌ها با دلیل و قابل قبول باشد. بلکه به قول مولانا احمدعلی لاهورى رحمه‌الله منکرین تصوف به منزله‌ی دزد و راهزن هستند که می‌خواهند جزء بزرگی را از دین خارج کنند که در واقع متعلق به دین است.
انکارِ تصوّف به خاطر نبود علم کافی و جانب‌داریِ نادرست و نرسیدن به این مقام، درست نیست؛ زیرا که فرموده‌اند: «الناسُ اعْدَاء لما جَهِلُوا»؛ مردم دشمن آن چیزی‌اند که نمی‌دانند.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version