نویسنده: استاد عبداللطیف نارویی 
اگر در یک گفتگوی بی‌حاصل ساعت‌ها وقت صرف می‌کنید و متوجه نیستید که باید به کارهای مهم‌تری برسید، پس شما بی‌اختیار زندگی می‌کنید.
اگر در بازار پروسوسه فضای مجازی وارد می‌شوید واز یک برنامه به برنامه‌ای دیگر می‌روید و این سلسله ادامه دارد و نمی‌دانید چقدر از عمر عزیز شما را می‌بلعد، پس شما بی‌اختیار زندگی می‌کنید.
اگر کارهای معمولی و سطحی، چنان شما را سرگرم می‌کنند که از برنامه‌های اصلی زندگی غافل می‌شوید یا فرایض و واجبات را هم فراموش می‌کنید، پس شما بی‌اختیار زندگی می‌کنید.
اگر با دوستانی بی‌هدف و فقط به‌منظور خوشگذرانی، روزها و ماهها وقت می‌گذرانید، بدون اینکه در دانش یا معنویت شما چیزی افزوده شود، پس شما بی‌اختیار زندگی می‌کنید.
اگر خواب بی‌رویه بر زندگی شما سایه افکنده و شما را از ارزش‌های دنیا و آخرت عقب می‌اندازد، پس شما بی‌اختیار زندگی می‌کنید.
کسی که دانسته چنین مسیر نادرستی را در پیش می‌گیرد، شاید بی‌اختیار نباشد، اما حتما بی‌اعتبار خواهد شد؛ زیرا راهی که به دهی نمی‌رساند، آدمی را به‌سوی سرگردانی و بی‌حاصلی می‌برد.
انسان بی‌اختیار، کارگری بی‌مزد است که عمر و زندگی را بدون هدف، سپری می‌کند و روزهای عمرش می‌گذرند و او با دستان خالی و مغزی تهی باقی می‌ماند. از زندگی غافل و از بندگی محروم می‌شود، نه به‌سوی کمال می‌رود و نه توشه‌ای برای آخرت فراهم می‌آورد.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version