شخصیت انسان، تمام سرمایه و داشتههای او است که میباید آنرا حفظ کرد و از مواردی که به آن ضرر و نقص میرساند دوری باید نمود. انسانِ با شخصیت همیشه باپیراهن خود و با طبیعت فطری خود زندگی میکند و پیراهن شخصیتی دیگران را نمیپوشد ودر آن ذوب نمیگردد، پیراهن شخصیتی دیگران را پوشیدن و از ایشان تقلید نمودن در حقیقت عذاب همیشگی است. انسانهای زیادی را میبینم که خویشتن، روش، حرکات، سخنان، استعداد و شرایطشان را فراموش کرده و در شخصیت دیگران ذوب میشوند و همیشه در پی تقلید از ایشان است.
در این مورد یک نظر و فکری نماییم که خداوند متعال هر انسان را به بهترین طبیعت، روش و استعداد آفریده است؛ چنانکه از زمان آدم تا پایان خلقت دو نفر به یک شکل نبودهاند، پس چگونه میتوانند در استعدادها و اخلاق نظیر هم باشند؛ پس تو ای برادر! کاملاً متفاوت هستی و در تاریخ نظیر و مثال نداری و این را به یاد داشته باش که هممانند تو به دنیا کسی نخواهد آمد، پس از داشتهها و استعدادهای خود چنانکه شایستهات است، استفاده کن و خود را در سرداب تقلید و همانندسازی و ذوب شدن میانداز.
خداوند متعال میفرماید: «قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ» (هر گروهی جای نوشیدن خود را دانست)؛ پس عزیزم، تو نیز جای آبخوردن خود را بدان، در سرشت و طبیعت خود حرکت کن؛ اگر خواسته باشی آبرو، عزت، و شخصیتت برجا و برحال باقی بماند، هرگز از دیگران تقلید مکن؛ و همان طوریکه آفریده شدی زندگی کن!
چنانکه دکتر عایض قرنی از دانشمندان معاصر امت در کتاب زیبای خود «لاتحزن» مینویسد: «طبیعت مردم همچو دنیای درختان است. شیرین، ترش، بلند و کوتاه، باید چنین باشند؛ اگر موز بودی؛ خود را گلابی مکن، چون زیبایی و ارزشت این است که موز باشی.
اختلاف رنگها، زبانها، استعدادها و تواناییها نشانهای از نشانههای آفریدگار است، پس آیات و نشانههایش را انکار مکن. در این شکی نیست که تقلید کورکورانه از دیگران و عادتپرستی بر شخصیت، فکر و اندیشۀ انسان سخت صدمه و لطمه وارد میکند، و شکوفایی عقل و اندیشۀ آدمی را در تنگنای چارچوب فکری دیگران به بند میکشد و آنگاه انسان نمیتواند در افقهای تازه و روشن و دلخواه خود پرواز کند. بناءً انسان با شخصیت و با اندیشه ابتکار میکند، خلق مینماید و از عقل و ذهن و دانش خود استفاده میکند، و تقلید و ذوبشدن را کنار میگذارد.»