نویسنده: محمد الافغانی

گذشت

«انس بن مالك (رضی‌الله‌عنه) می‌گويد روزی با رسول خدا (صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم) در حالی كه عبای نجرانی با حاشيه‌ی درشت پوشيده بود از راهی می‌گذشتم، ناگهان مردی اطرافی آمد و از چادر پيامبر (صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم) گرفت و به شدت او را به سوی خود كشيد، به شانه‌ی آن حضرت (صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم) نگاه كردم ديدم اثر كشيده‌شدن كناره‌ی درشت چادر در شانه‌ی مبارك باقی مانده است؛ مرد غريبه گفت: ای محمد امر كن تا از مال خدا كه در نزد تو است [بيت المال] برايم  بدهند، رسول الله (صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم) به او نگاه كرده تبسم نمود و دستور داد تا به او چيزی داده شود»
گذشت و چشم‌پوشی از لغزش‌های ديگران به خصوص زمانی كه انسان قدرت انتقام‌گيری را داشته باشد، يكی از بزرگ‌ترين خصوصياتی است كه رسول اكرم (صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم) بر اساس آن صحابه (رضی‌الله‌عنه) را تربيت نموده بود. در واقع تربيت انسان بر اين كه بتواند از كوتاهی‌های ديگران بگذرد، يكی از ويژه‌گی‌های مهم تربيت اسلامی است كه كتاب خدا بر آن تأكيد می‌ورزد و سيرت رسول الله (صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم) مثال‌های جالب و به ياد ماندنی را از آن به نمايش می‌گذارد. از جمله خداوند متعال می‌فرمايد: «فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ». (زخرف89)
(از ايشان روى برتاب و بگو به سلامت؛ پس زودا كه بدانند)
برای درك حقيقت گذشت و دانستن جوانب مختلف اين ويژه‌گی بايد ابتدا به برخی از خصوصيات بينش اسلامی كه زاينده‌ی صفات خوب انسانی از جمله گذشت است اشاره‌يی داشته باشيم:
الف. جايگاه انسان در هستی
بسياری از مشكلاتی كه انسان‌های بيچاره را كلافه نموده و زنده‌گی موقت و چندروزه‌ی دنيا را بر آنان تلخ می‌نمايد عدم شناخت صحيح از جايگاه واقعی شان در دنيا است؛ بدبختانه اين پديده در عصر ما كه تصور می‌شود عصر شگوفايی دانش و استعداد بشر است به مراتب گمراه‌كننده‌تر و خطرناك‌تر شده است، زيرا وقتی انسان‌های ناآگاه دستاوردهای مادی بشر را می‌بينند گمان می‌كنند كه لزوماً بايد انسان قدرتمند امروز نسبت به انسان ديروز از خود شناخت دقيق‌تری دارد؛ در حالی كه تسلط بر جهان مادی چيزی است و معرفت واقعی از انسان چيزی ديگر. بر اين اساس انسان برای اين كه قدرت شناخت و معرفت پديده‌های مربوط به خود را پيدا كند، بايد اول خود را بشناسد و به درست بودن شناخت و معرفت خود يقين داشته باشد، چون خيلی از انسان‌های به ظاهر هوشيار و نابغه، خود را نمی‌شناسند و جايگاه واقعی خود را در دنيا نمی‌دانند؛ به همين خاطر نه می‌توانند از استعداد خود به خوبی استفاده كنند و نه می‌توانند از وسايل و دستاوردهای مادی خود به‌درستی بهره‌برداری نمايند.
رسول اكرم (صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم) در اين رابطه چهارده قرن قبل پيش‌گويی نموده فرمودند:‌
«…حَتَّى يُقَالَ لِلرَّجُلِ مَا أَجْلَدَهُ مَا أَظْرَفَهُ مَا أَعْقَلَهُ وَمَا فِى قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ إِيمَانٍ…»
([در آخرالزمان كار به جای می‌رسد] كه برای شخصی گفته می‌شود چقدر چالاك، با شخصيت و هوشيار است، در حالی كه به اندازه‌ی يكدانه اسپند از ايمان در قلبش وجود ندارد)
بنابراين، عقيده‌ی راسخ به تعاليم اسلامی و عدم تأويل ارشادات واضح قرآن و سنت در مورد انسان و جايگاه او در پهنه‌ی هستی بهترين و مطمئن‌ترين راه شناخت انسان و به تبع منطقی‌ترين روش معرفی صفات خوب و بد انسانی است.
حالا انسانی كه خود را از طريق تعليمات قرآن و رهنمايی‌های پيامبر (صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم) شناخته است، سعی می‌كند اعمال او نيز از محدوده‌ی قرآن و سنت تجاوز نكند به همين خاطر اصحاب پيامبر اسلام (صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم) كه خود را به خوبی شناخته بودند و ارزش ذاتی كارهای نيك را می‌دانستند، در صورت لزوم به سهولت از بزرگ‌ترين جفاهای كه در مورد شان صورت گرفته بود چشم‌پوشی می‌كردند.
ب. مسؤوليت انسان در زندگی
الله تعالی در آيه‌ای جامع و مانع مسؤوليت انسان را در دنيا منحصر می‌كند در عبادت و پرستش خود: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ». (ذاريات56)
(و جن و انس را نيافريدم جز براى آن كه مرا بپرستند)
زرق و برق دنيا به گونه‌يی انسان‌ها را به خود مشغول نموده كه بسياری از آنها مهم‌ترين وظيفه‌ی خود را فراموش نموده، همه‌ی انرژی‌ و استعداد خود را در راه رسيدن به چيزهای پيش‌پاافتاده و غيرضروری صرف می‌كنند؛ انتقام گيری نيز يكی از كارهای بيهوده‌يی است كه انسان را از مسؤوليت اصلی‌اش غافل نموده مقدار زيادی از وقت و توانايی‌هايش را از او می‌گيرد و برعكس گذشت و چشم‌پوشی زمينه را برای استفاده‌ی بهينه از وقت و امكانات برای انسان فراهم می‌آورد.
به همين ترتيب رسول الله (صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم) توانسته بود با متوجه ساختن ذهن و فكر اصحاب به مسؤوليت انسانی شان آنان را از درافتادن در منجلاب كارهای نامربوط و بی‌فايده محفوظ نگهدارد.
امام بخاري حديثی را به اين شرح نقل كرده است كه:‌ «عَنْ عُقْبَةَ بْنِ الْحَارِثِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: صَلَّيْتُ مَعَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْعَصْرَ فَلَمَّا سَلَّمَ قَامَ سَرِيعًا دَخَلَ عَلَى بَعْضِ نِسَائِهِ ثُمَّ خَرَجَ وَرَأَى مَا فِي وُجُوهِ الْقَوْمِ مِنْ تَعَجُّبِهِمْ لِسُرْعَتِهِ فَقَالَ ذَكَرْتُ وَأَنَا فِي الصَّلَاةِ تِبْرًا عِنْدَنَا فَكَرِهْتُ أَنْ يُمْسِيَ أَوْ يَبِيتَ عِنْدَنَا فَأَمَرْتُ بِقِسْمَتِهِ»
(عقبه پسر حارث (رضی‌الله‌عنه) می‌گويد روزب در مدينه نماز عصر را با رسول الله‌ (صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم) ادا می‌كردم، وقتی پيامبر (صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم) سلام گردانيد با عجله و در حالی كه از روی شانه‌های مردم رد می‌شد به خانه‌ی يكی از همسرانش داخل گرديد، مردم از عجله‌ی پيامبر (صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم) هراسان شدند [چند دقيقه بعد] آن حضرت از خانه بيرون شده نزد آنان برگشت و آنها را شگفت‌زده ديده فرمود: پارچه‌يی از طلا يا نقره را كه در خانه‌ام بود به ياد آوردم، بد می‌پندارم كه باز هم مانع [توجه و اقبالم  به الله تعالی] گردد، بنابراين امر كردم تا آن را تقسيم كنند [صدقه دهند])
تربيت رسول الله (صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم)، از اصحاب شخصيت‌هايی ساخته بود كه حتی توجه و اعتنا به كارهای مباح را نمی‌پسنديدند و از اين كه چيزی از دنيا آنها را برای لحظاتی از توجه و اقبال به عبادت الله (جل‌جلاله) و آخرت باز دارد ناراحت می‌شدند و آن را نوعی دوری از اسلام تصور می‌كردند. در صحيح مسلم از حنظله (رضی‌الله‌عنه) حديثی روايت شده است كه باری با ابوبكر صديق (رضی‌الله‌عنه) روبه‌رو شده برايش گفت حنظله منافق شده است، ابوبكر (رضی‌الله‌عنه) گفت سبحان الله چه می‌گويی! حنظله گفت وقتی در مجلس رسول الله (صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم) نشسته‌ايم و آن حضرت از دوزخ و بهشت ياد می‌كند، [چنان متأثر می‌شويم] كه گويا به چشم خود آن را می‌بينيم، اما وقتی از مجلس پيامبر بيرون می‌آييم و با زن و فرزند و مال و متاع دنيا مشغول می‌شويم بسياری چيزها را فراموش می‌كنيم؛ ابوبكر (رضی‌الله‌عنه) می‌گويد قسم به خدا كه ما نيز چنين هستيم؛ سپس می‌گويد من و ابوبكر هر دو نزد پيامبر آمديم و من گفتم يا رسول الله حنظله منافق شده است، پيامبر گفتند چگونه؟ براي‌شان توضيح دادم آنگاه فرمودند:‌
«وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ إِنْ لَوْ تَدُومُونَ عَلَى مَا تَكُونُونَ عِنْدِى وَفِى الذِّكْرِ لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلاَئِكَةُ عَلَى فُرُشِكُمْ وَفِى طُرُقِكُمْ وَلَكِنْ يَا حَنْظَلَةُ سَاعَةً وَسَاعَةً»
(قسم به ذاتی كه جانم در يد اوست اگر شما زنده‌گی را آن گونه كه در نزد من هستيد و به ياد خدا مشغوليد ادامه دهيد، هرآيينه ملايكه با شما در خانه‌ها و كوچه‌ها مصافحه می‌كنند؛ اما ای حنظله هر كار از خود وقت و زمانی دارد)
پس اندوختن توشه‌ی آخرت هدف نهايی زنده‌گی انسان است و هرچه جز آن در حيات ما انسان‌ها پيدا می‌شود و ما به حكم طبيعت خود مجبور به تعامل با آن می‌باشيم حيثيت عارضی دارد كه بايد ما را از هدف اصلی حيات‌مان غافل نكند و توجه ما را از جهان ديگر منصرف ننمايد.
در آخر تذكر اين نكته ضروری است كه آن چه از مسلمان واقعی انتظار می‌رود گذشت و چشم‌پوشی به عنوان وسيله‌ی تقرب به خداست نه قبول ذلت و خواری به حيث اسباب دست‌يابی به مال و متاع دنيا و نه سكوت و تسليم در برابر ظلم و استبداد قوت‌های زورگو و شيطانی از ترس ملامت و سرزنش و يا به زندان افتادن و مردن و…
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version