نویسنده: محمد الافغانی

ايثار و فداكاری

خداوند متعال در مورد انصار مدينه و فداكاری كه در مقابل مهاجران مكه داشتند می‌فرمايد:
«وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ»(حشر9)
(و هر چند در خودشان احتياجى [مبرم] باشد آنها را بر خودشان مقدم مى‏دارند و هر كس از خست‌نفس خود مصون ماند ايشانند كه رستگارانند)
رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) مردمی را تربيت كرد كه در وقت گرفتن امتيازات مادی سعی می‌كردند برادران خود را جلو اندازند ولی در هنگام بروز مشكلات و خطرات هر يك سعی می‌كرد خود را برای برادرش سپر قرار دهد. چنان چه پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) در شأن انصار فرمودند:
«إنكم لتقلون عند الطمع وتكثرون عند الفزع»
(شما كسانی هستيد كه در وقت امتياز گرفتن اندك و در هنگام سختی‌ها و مصيبت‌ها زياد می‌شويد)
اگر ما با ديدی عميق تاريخ ملل گذشته و جريان‌های معاصر را نگاه كنيم و اُفت و خيزهای هريك را مورد بررسی قرار دهيم بدون شك رَدّ پای اوج و تعالی هر جريان را در ايثار و از خودگذری محدود كسانی می‌يابيم كه به خاطر دست يافتن به اهداف خود از همه چيز حتی هستی خود گذشتند. ما در پشت هر جريان موفق دنيا به شخصيت‌های بر می‌خوريم كه در راه رسيدن به اهداف ترسيم شده‌ی خود حاضر بودند وقت، مال و جان خود و فرزندان خود را در طبق اخلاص بگذارند و در جريان كار و تلاش زندان، شكنجه، تبعيد، سرزنش، تحقير و توهين ديگران را تحمل كنند و بالآخره به پيروزی برسند.
رسول معظم اسلام كه به حيث آخرين پيام‌آور الهی آمد تا انسان‌ را از اسارت انسان‌‌ و بندهای مختلف توهمات و خيال‌پردازی‌ها نجات دهد، پيروان خود را به گونه‌يی تربيت می‌كرد كه همه‌ی صفات خوب انسانی در وجود شان عمق می‌يافت، به نحوی كه نه نيروهای خارجی توان بيرون كشيدن آن را از وجود شان داشت و نه وساوس درونی و داخلی.
در فرهنگ دينی ما ايثار مفهومی ويژه و منحصر به فرد خود را دارد؛ خودگذری كه اسلام از آن سخن می‌گويد و محمد (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) ياران خود را بر اساس آن تربيت می‌نمود از حيث درونمايه با از خودگذری گاندی و كاسترو فرق اساسی داشت؛ انگيزه‌ی فداكاری كاسترو و گاندی هر چه بوده باشد محدود و متعلق به دنيا است؛ اما فداكاری و ايثاری كه خدا آن را می‌ستايد و جزيی از برنامه‌ی تربيتی پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) می‌شود انگيزه‌يی اخروی دارد و شخص مسلمان به اين باور می‌رسيد كه ثمره‌ی ايثارگری و فداكاری خود را در جهان ‌ديگر و به گونه غير محدود از الله متعال می‌گيرد.
ايثار به اين معنا جزيی از پيام اسلام می‌شود؛ به عبارت ديگر فداكاری و از خودگذری صفت هميشه‌گی انسان مسلمان می‌گردد؛ يعنی اگر انسان مسلمان جرأت از خودگذشته‌گی را نداشت و در موارد ضروری نمی‌توانست خود و منافع شخصی خود را فدای هدايت، آسايش و آرامش ديگران كند، بايد عقيده‌ی خود را مورد تفحص قرار دهد و به يقين بداند كه در اسلام او نقصی موجود است.
اگر مسلمان بخواهد كه مزد هر عمل او نقد و در همين دنيا و توسط انسان‌ها برايش داده شود، آنگاه ايمان به آخرت كه همان باور به پاداش عمل در جهان بعدی است مفهوم خود را از دست می‌دهد.
از اين جا است كه به علت تأكيد زياد قرآن روی مسايل عقيده‌تی به خصوص ايمان به (الله و روز آخرت) پی می‌بريم، چون تا زمانی كه عقيده به يگانه‌گی الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) و روز قيامت قوی نباشد، پايبندی به اعمال و اخلاق اسلامی دشوار و در مواردی ناممكن است.
در زمان رسول اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) ما به سه نوع از مردم برمی‌خوريم، مسلمانان مخلص، منافقانی كه به ظاهر كلمه می‌گفتند اما قلباً باور به خدا و روزآخرت نداشتند و كافرانی كه در ظاهر و باطن با پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) و برنامه‌ی او دشمنی می‌كردند، مسلمانان دارای ويژ‌گی‌های بودند كه می‌توان گفت ايثار و از خودگذری يكی از برجسته‌ترين آنها بود؛ منافقان نيز صفاتی داشتند كه احياناً قرآن به برخی از آنها اشاراتی دارد از جمله:
«إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا» (نساء142)
(منافقان با خدا نيرنگ مى‏كنند و حال آن كه او با آنان نيرنگ خواهد كرد و چون به نماز ايستند با كسالت برخيزند با مردم ريا مى‏كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى‏كنند)
و در جای ديگر از قرآن می‌خوانيم:
«وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ» (آل عمران167)
(همچنين كسانى را كه دو رويى نمودند [نيز] معلوم بدارد و به ايشان گفته شد بياييد در راه خدا بجنگيد يا دفاع كنيد گفتند اگر جنگيدن مى‏دانستيم مسلماً از شما پيروى مى‏كرديم آن روز آنان به كفر نزديك‌تر بودند تا به ايمان به زبان خويش چيزى مى‏گفتند كه در دل‌هايشان نبود و خدا به آن چه مى‏نهفتند داناتر است)
بلی منافقان نه می‌توانستند در اعمال عبادی مانند نماز پايبندی نشان دهند و نه قادر بودند به خاطر دفاع از مقدسات دينی و رساندن پيام الله (جل‌جلاله) به ديگران -و در واقع به خاطر راهيابی ديگران- زند‌گی خود را به مخاطره اندازند؛ جهاد چيزی جز ايثار نيست، مجاهد سلاح خود را بر می‌دارد، به صحنه‌ی جنگ می‌رود و می‌ميرد تا مسلمانان آسوده‌ زند‌گی كنند و كافرانی كه به خاطر نرسيدن پيام دين در لبه‌ی پرتگاه دوزخ قرار دارند هدايت يابند و مستحق رفتن به جنت شوند؛ يا به تعبيری مسلمان مخلص مانند شمع ذوب می‌شود و هستی خود را از دست می‌دهد تا ديگران در روشنی آن پيش‌پای خود را ببينند. مسلمان واقعی معتقد است كه اگر كشته شود چيزی را كه از دست داده در مقابل آن چه به دست می‌آورد به مثابه‌ی قطره‌يی در مقابل دريا هم به حساب نمی‌آيد؛ او يقين دارد كه با اين كار خود اولاً خالق و مالك خود را خوشنود كرده و ثانياً زند‌گی ابدی خود را اعمار نموده است. اما منافق چه فكر می‌كند؟ او می‌داند كه از رفتن به ميدان جنگ زندگی اين جهانی او به مخاطره می‌افتد و در عوض آن هيچ چيزی به دست نمی‌آورد، چون به آخرت ايمان ندارد؛ به همين خاطر است كه منافقان در جنگی كه احتمال زنده‌ ماندن و به دست آوردن غنيمت زياد ‌بود با پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) شركت می‌كردند؛ ولی در نبردی كه احتمال كشته‌شدن بود خود را به عقب می‌كشيدند، چنان چه وقتی از رفتن به غزوه‌ی تبوك كه نبردی خطرناك بود امتناع ورزيدند و پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) را با مسلمانان مخلص تنها گذاشتند، پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) در وقت برگشت از تبوك اين آيه‌ی مباركه را دريافت نمودند:
«فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلَى طَائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِي أَبَدًا وَلَنْ تُقَاتِلُوا مَعِي عَدُوًّا إِنَّكُمْ رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخَالِفِينَ» (توبه83)
(و اگر خدا تو را به سوى طايفه‏يى از آنان بازگردانيد و آنان براى بيرون آمدن [به جنگ ديگرى] از تو اجازه خواستند بگو شما هرگز با من خارج نخواهيد شد و هرگز همراه من با هيچ دشمنى نبرد نخواهيد كرد زيرا شما نخستين‏ بار به نشستن تن درداديد پس [اكنون هم] با خانه‏نشينان بنشينيد).
ادامه ادارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version