نویسنده: م. فراهی توجگی

بررسی حاکمیت مردم در نظام دموکراسی و موانع آن

در نوشتۀ قبل به شماری از موانع حاکمیت مردم در نظام دموکراسی اشاره شد، در اینجا به ادامۀ این بحث می‌پردازیم:
۳. تأمین هزینه‌های تبلیغات انتخاباتی
برای داشتن تصویری درست از این موضوع به ذکر یک مثال می‌پردازیم: در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۵۲ آمریکا هر دو حزب اصلی چیزی نزدیک به صد میلیون دلار هزینه کردند و در سال ١٩٦٠ این هزینه‌ها به ١٦۰ میلیون دلار رسید.
در حال حاضر هر یک از کاندیداها برای شروع تبلیغات باید بیست میلیون دلار جمع‌آوری کند. همین ضرورت مبلغ گزاف سبب می‌شود که کاندیداهای دیگر یا کسانی که در اندیشۀ کاندیداتوری‌ هستند به ناچار عقب‌نشینی کنند؛ زیرا نمی‌توانند هزینۀ مورد نیاز را تأمین کنند. افراد واجد شرایط کاندیداشدن قبل از هر کاری، برای جلب رضایت حزب و تبدیل‌شدن به یکی از کاندیداهای حزب باید پول هنگفتی تهیه کنند و از این طریق بتوانند کمک‌های حکومت را که نزدیک به ٦٠ میلیون دلار است، به دست آورند.
هزینۀ انتخابات ایالات و شهرها نیز به همین منوال بسیار هنگفت است؛ به‌عنوان نمونه: در سال ۱۹۲۹، هزینۀ انتخابات شهر نیویورک بیش از دو میلیون دلار بوده است، یعنی هر رأی دو دلار و ٢٦ سنت هزینه داشته است. کمترین میزان مصرف هزینه در شهر سولت لیک بود که برای هر رأى ۱۰ سنت هزینه شده بود.
در بریتانیای دهۀ پنجاه در قرن معاصر هر کاندیدا می‌بایست مبلغ ۱۵۰ پوند تحویل می‌داد و اگر ۸/۱ تمام آرا را به دست نمی‌آورد، تمام پولش به هدر رفته بود.
در آن سال‌ها برای به‌دست‌آوردن این مقدار پول لازم بود یک کارگر ۵ یا ٦ ماه کار کند. این‌گونه بود که اشخاص کم‌درآمد توان کاندیداشدن را نداشتند و در مخیله‌‌شان هم نمی‌گنجید که روزی بتوانند در این پروسه نقش ایفا کنند. اما اگر این مقدار پول هم فراهم می‌شد، باز دو سد و مانع بزرگ پیش‌روی‌شان وجود داشت:
الف: پیروزشدن یک کاندیدای بابرنامه در یک منطقه مهم نبود، بلکه این حزب باید در سراسر کشور کاندیداهایی می‌داشت تا می‌توانست تعداد زیادی از کاندیداهایش را به پارلمان بفرستد، یعنی در ازای هر کاندیدا باید ۱۵۰ پوند پرداخت می‌نمود؛ به‌همین‌خاطر، احزاب کوچک‌تر نمی‌توانند برای تمام مناطق کاندیدا معرفی کنند یا دل به پیروزی و نقش مؤثر بدهند.
ب: حتی اگر این پول برای تمامی کاندیداها هم فراهم می‌شد، هزینۀ تبلیغات باید تأمین می‌شد که بیشتر از هزینۀ کاندیداتوری است و کیسۀ پول را سوراخ می‌کند و همه را به یغما می‌برد.
امروزه چون تئوری دیگری اجرا شده و تمام شهروندان می‌توانند در انتخابات شرکت کنند و ضرورت همین است که همگانِ واجد شرایط رأی بدهند؛ ازهمین‌رو، می‌بایست تبلیغات وسیع همراه با صرف هزینه‌های هنگفت برگزار کنند. به سخنی دیگر، برای اینکه مردم به‌راستی حکومت کنند، لازم است دایرۀ رأی‌دادن وسیع‌تر شود، اما این روند پردامنه سبب افزایش هزینه‌های انتخاباتی شده است و ارتفاع دیوار مشارکت در انتخابات را چندبرابر کرده است. این شکلِ برگزاری انتخابات یکی از عوامل اساسی عدم حضور و مشارکت وسیع مردم در اصل حکومت و زمام‌داری است. این شکلی بود که رأی‌دادن و به پای صندوق رأی رفتن آن رورزنۀ امید و آرزویی نبود که مردم آینده‌شان را از داخل آن بنگرند و خوش‌بین باشند.
۴. تبلیغات و کمپاین انتخاباتی
پس از تعیین کاندیداتورها، روند تبلیغات انتخاباتی آغاز می‌شود. این تبلیغات بیشتر از قبل باعث سردرگمی و حیرانی شهروندان می‌شد و  كذب و صدق را درهم‌ می‌آمیخت؛ زیرا وعده‌های فراوانی به مردم داده می‌شد، اما در مقابل به پاره‌ای از آن‌ها جامۀ عمل پوشانده می‌شد نه بیشتر آن که در تاریکی وعده‌خلافی محکوم به فنا بود و بی‌سرانجام در طاقچۀ بی‌عدالتی خاک می‌خورد.
کاندیداها از چیزهایی سخن می‌گویند که خوراک ذهنی مردم و جالب توجه است و از مسائلی که عکس‌العمل‌های خوبی به دنبال نخواهد داشت، دوری می‌جویند؛ به‌عنوان نمونه: مدت‌ها بود که کاندیداها از چاره‌جویی بودجه سخن می‌گفتند، اما در انتخابات ۱۹۹٦ چون مردم از این مسئله بیزار شده بودند، کاندیداها از نزدیک‌شدن به این موضوع خودداری می‌کردند؛ درحالی‌که مسئلۀ بودجه بزرگ‌ترین مسئلۀ اقتصادی آمریکاست.
بحث و سخن از مسائل مورد علاقه و باب میل مردم باید نشانۀ توجه به ارادۀ عمومی یا نشانۀ سروری و سیادت مردم باشد؛ زیرا حاکمیت و سیادت مردم این نیست که آرزوهای‌شان بازیچۀ دست سیاست‌مداران قرار بگیرد و برای اهداف سیاسی استفاده شود.
سیاسیون هر اندازه خواسته‌های مردم را هم مدنظر قرار بدهند، بازهم زمانی فرامی‌رسد که پس از پیروزی، این خواسته‌ها را عملی نکنند و پشت گوش بیندازند… . هم‌چنین با توجه ‌به اینکه مردم دسته‌دسته و گروه‌گروه هستند و خواسته‌های اعضای جامعه یکی و یک‌رنگ نیست، مواردی که به نام خواسته‌های آنان عنوان می‌شود، چند مورد معدود است که تعامل‌کردن و پیش‌گرفتن راه دزد ‌و کلک‌بازی با آن‌ها زیاد سخت نیست.
بسیار طبیعی است که کاندیداها پس از پیروزی در انتخابات وعده‌های خودشان را تغییر بدهند؛ شبیه کاری که تونی بلر، رهبر حزب کارگر بریتانیا انجام داد. زمانی که حزب متبوع او در حاکمیت قرار نداشت و دستش از اجراآت دولتی کوتاه بود، دربارۀ قانون سندیکاها که حکومت تصویب کرده بود، گفته بود که این قانون باعث آبروریزی و غیر دمکراتیک است و هم‌چنین با منافع کارگران در تضاد قرار دارد. اما وقتی خودشان سکان حاکمیت را در دست گرفتند، در پاسخ این پرسش که آیا این قانون همان‌گونه باقی خواهد ماند؟ گفتند: بدون شک… این یک مسئلۀ منطقی است.
نمونۀ دیگر از تغییر رأی به‌خاطر منافع است… . در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۱۹۷۰، که در آن ریچارد نیکسون در انتخابات مقدماتی برای اینکه به‌عنوان کاندیدای حزب جمهوری‌خواه برگزیده شود، جزو راست‌گراها بود، اما در انتخابات عمومی به‌سوی چپ‌گراها گرایش پیدا کرد. در سال ۱۹۸۸، سناتور «جاک کیمپ» از حزب جمهوری‌خواه رقیب خود یعنی سناتور باب دول از همان حزب را مورد تمسخر قرار داد و گفت: وقتی «دول» از آینده سخن می‌گوید، مواظب کیف پولت باش تا مبادا آن را بدزدد. وقتی هم کتابخانۀ «دول» آتش گرفت و سوخت، همان دو کتابی را که در کتابخانه داشت، از دست داد… . هنوز کتاب دوم را هم رنگ نکرده بود، اما وقتی در سال ١٩٦٦، دول كاندیدای حزب جمهوری‌خواه برای پست ریاست جمهوری و کیمپ کاندیدای پست جانشین رئیس جمهور بود، گفت: «این بزرگ‌ترین افتخار زندگی‌ام است که از من خواسته شود با این قهرمانِ مهم آمریکایی مشارکت و همکاری داشته باشم.»
نتیجۀ مسایل ذکرشده این است که سرانجام در پایان تبلیغات انتخاباتی، شهروندان در رأی‌گیری شرکت می‌کنند.
تأمین هزینه‌های هنگفت، نامحدود و گستردۀ تبلیغات انتخاباتی ثابت می‌کند که مردم نمی‌توانند در حاکمیت سهم مستقیم داشته باشند و بالفعل در گودی حاکمیت قرار بگیرند و سکان‌دار بلامنازع آن باشند.
ادامه دارد …
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version