نویسنده: ابورائف

تغییر روش زندگی اجتماعی مردم افغانستان

هر قوم و ملتی در جهان دارای یک فرهنگ و شکل مخصوصی از زندگی اجتماعی خود می‌باشد که شمایل مخصوص آن‌ها مظهر شناخت اجتماعی ایشان می‌باشد و ملت‌هایی که معتقد به ادیان باشند همیشه تلاش می‌ورزند تا تشخص ملّی ایشان نیز از دیگران مستقل باشد و در قوم یا ملّت دیگری منحل نگردد.
اگر مردم یک ملت لباس، فرهنگ، و دیگر مشخصات خاصه‌ی خود را از دست بدهند در این‌صورت، آن‌ها هرچند هوشیار، باسواد و از لحاظ مادی پیشرفته هم باشند بازهم آن‌ها به دیده‌ی یک ملت مستقل نگریسته نمی‌شوند.
فرهنگ، روش زندگی، لباس، عادات، رواج‌ها، جشن‌ها و تجلیل از روزهای خاص توسط هر قوم، به دین، اعتقادات، اخلاق، اصالت تاریخی و موقعیت جغرافیایی آن ملت بستگی دارد که ترک آن‌ها در حقیقت به‌معنای بیگانه‌شدن از خود و از ارزش‌های ملت خود می‌باشد.
مسلمانان نیز دارای دین و آیین و آموزه‌های خاص خود هستند و برای هر بخشی از زندگی فردی، اجتماعی و فرهنگی خود قوانین و دستورات خاص دارند. معیار درست یا غلط‌‌بودن افعال و اعمال در فرهنگ اسلامی همین آموزه‌ها و احکام شرعی هستند و به‌نوعی، فصل‌الخطاب و فیصله‌کننده‌ی امور در میان مسلمانان، نظرات شرعی و دستورات اسلامی هستند.
غربی‌ها نیز با درک این جامعیت احکام اسلامی و همه‌شمول‌بودن آن‌ها بر تمام زوایای زندگی اجتماعی مسلمانان، تلاش زائدالوصفی در جهت دورسازی مسلمانان از این آموزه‌ها داشته و دارند و هدف اساسی آن‌ها تغییر سبک زندگی اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی اسلامی است.
این هدف بزرگ آنان پیامدهای خطرناک و غیرقابل جبرانی برای ملت‌های استعمارشده دارد و در عین حال، برای خود آنان ثمربخش و مفید بوده است و توانسته است خواسته‌ها و پلان‌های آن‌ها را در جوامع استعمارشده تطبیق و اجرا کند.
داکتر «حبنکه المیدانی» در مورد روش استعمارکنندگان در تغییر زندگی اجتماعی مسلمانان می‌نویسد: «یکی از ابزار نبرد غیرمسلح، فاسدسازی اخلاقی جامعه‌ی اسلامی است که دشمنان جنگجو دو راه را برای فاسدکردن اخلاق ملت‌ها و پایین‌کشیدن آن‌ها از قله‌ی کمال انسانی به‌سوی گودال نقص و رذالت، کشف کرده‌اند:
1- بازیچه‌گرفتن مفاهیم و حقایق اخلاقی؛
2- تبلیغ و تعمیق مجامعی که دارای اخلاق فاسده هستند.
بازیچه‌گرفتن مفاهیم اخلاقی به این‌صورت آشکار شده است که اعتماد آن‌ها بر اساس تمجید لذت فردی و مباح‌ساختن هر آن‌چه که این مورد را محقق می‌سازد، استوار گردیده است، خواه این موارد به جسم و عقل فرد ضربه وارد کند و یا مخالف اوامر و فرامین الهی باشد.
گاهی نیز تبلیغ مجامع مبتلا به مفاسد اخلاقی و سلوکی از کارآمدترین ابزار افساد عملی بوده و به همین علت، لشکرهای جنگ فکری برای فاسدکردن اخلاق مسلمانان به این روش پناه می‌برند؛ چراکه آن‌چه مشخص و مجرب است این است که انسان ذاتاً قابل تغییر و تحول و اثرپذیری از ماحول و حالات اجتماعی است که در آن قرار دارد و مقداری اثرپذیری می‌بایست درمیان جامعه و فردی که در آن زندگی می‌کند، باشد. به همین علت اگر فرد پاک و پرهیزگار غیرمعصومی را در جامعه‌ا‌ی بگذاریم که اکثر مردم آن فاسد، تحلیل‌شده و مادی‌گرا باشند که در زندگی خود غیر از انحرافات اخلاقی و انواع سلوک فاسد چیز دیگری را نمی‌شناسند، آن‌چه برای این فرد پرهیزگار و پاک رخ می‌دهد، تغییر و تحولی تدریجی است که در چند مرحله حاصل می‌شود.»
بخش قبلی | بخش بعدی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version