استشراق
نویسنده: ابو عائشه
در این بخش میخواهیم به برخی از شبهاتی بپردازیم که مستشرقین آن را ایجاد کردهاند و برای هر یکی پاسخ مناسب نیز ارائه بدهیم:
استشراق و اسلام
اسلام از دیدگاه منهج اسلامی، یک دین آسمانی است که با وحیای که وسیلۀ ارتباط بین حقیقت الهی و طبیعت بشری است، آغاز شد و «محمد بن عبدالله»، رسولِ الله است؛ قرآن توسط حضرت جبریل علیهالسلام بر ایشان نازل گردید. قرآن، کلام الله تعالی است که هیچ باطلی به آن راه ندارد و خداوند متعال خودش حفظ آن را به عهده گرفته است. اسلام دینی است که الله تعالی آن را برگزیده و بر سایر ادیان برتری و فضیلت عنایت کرده است. خداوند متعال در این باره میفرماید: «إِنَّ الدِّينَ عِندَاللهِ الْإِسْلَامُ» [آلعمران: ۱۹]؛ (بی گمان دین [حق] نزد خداوند، اسلام است.)
اسلام دینی است که خداوند خودش آن را به پایۀ تکمیل رسانده و تمام پایهها و فرامینش را توسط رسولش به جهانیان ابلاغ نموده است. الله متعال میفرماید: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا» [مائده: ۳]؛ (امروز دینتان را برای شما کامل کردم و نعمت خویش را بر شما تمام نمودم و اسلام را [به عنوان] دین برای شما پسندیدم.) اما از آنجایی که دشمنان این دینِ کامل همیشه در تلاش بودهاند تا نام زیبای آن را زشت جلوه بدهند و بر آن ایراد وارد کنند، اعتراضات و شبهات زیادی وارد نمودهاند که این شبهات در دورۀ مستشرقینِ معاند و مخالف اسلام افزایش یافت تا جایی که عدهای برعلیه اسلام کتاب نوشتند. در زیر میخواهیم به برخی از این شبهات پاسخ بدهیم:
شبهه
اولین شبههای که دشمنان اسلام (مستشرقین معاند) بیان میکنند این است که رسولالله صلیاللهعلیهوسلم با یهود و نصارا در ارتباط بوده و این دین را از آنان فراگرفته است؛ به عنوان مثال: پیامبر صلیاللهعلیهوسلم یک بار با عموی خود به سوی سوریه مسافرت کرد که در بصره با راهب نسطورا در معبد نصارا آشنا شد و علم تورات را یاد گرفت. در بعضی از کتابها آمده است که ایشان باورهای مربوط به آخرت را از منابع یهود فراگرفته است. و بعضی گفتهاند که ایشان علم را از ورقة بن نوفل یاد گرفته است.
پاسخ به این شبهه
اگر بخواهیم به طور گذرا به این شبهه پاسخ بدهیم باید گفت: اگر بحیرا و یا ورقة بن نوفل به رسول الله صلیاللهعلیهوسلم چیزی از باورهای نصرانیت میآموختند، هیچ فردی از قریش به ایشان ایمان نمیآورد؛ اما دربارۀ مسئلۀ بعثت و مواردی که بعد از هجرت رخ داد، عملکرد بحیرا نسبت به این حوادث، که قبل از بعثت وفات کرده بود، چه است؟ ورقة بن نوفل که دوازده سال قبل از هجرت وفات کرد با این مسائل چه مناسبتی داشت؟
با وجود این موارد، جای تعجب اینجاست که ما هیچ وجه اشتراکی بین آیینهای آسمانی نبینیم. موسی علیهالسلام بعد از حضرت ابراهیم علیهالسلام آمد ولی بر منهج ایشان حرکت کرد و ایشان را باور داشت و عیسی علیهالسلام بعد از حضرت ابراهیم و موسی علیهماالسلام مبعوث شد ولی به آن دو ایمان و باور داشت و حضرت محمد صلیاللهعلیهوسلم بعد از انبیای دیگر آمد و به همۀ آنها باور و ایمان داشت.
مستشرقین با این شبهات میخواهند انکار کنند که اسلام یک دین آسمانی و نازل شده از جانب خداوند متعال است و میپندارند که اسلام دینی برگرفته از دو دین سابق، یعنی یهودیت و نصرانیت است.
شبهۀ دیگری که مستشرقین مطرح میکنند این است که اسلام با علم و فلسفه مخالف است. یکی از مستشرقین به نام ارنست رینان مینویسد: «اسلام با علم و فلسفه به نبرد پرداخته است»، دیگری مینویسد: «هرگاه قرآن و شهر مکه از کشورهای عربی مخفی گشت، در آن صورت عربها میتوانند در مسیر تمدنی گام بردارند که محمد صلیاللهعلیهوسلم و کتابش آنان را از آن دور کردهاند».
واقعا جای بسی تعجب است که مستشرقین متعصب میخواهند با این سخنان خود چه چیزی را ثابت کنند؟ البته باید متوجه بود که این متعصبین هرچند بخواهند با اسلام دشمنی کنند و صورتش را زشت جلوه بدهند و تلاش کنند تا به آن تهمت بزنند، ما نباید دچار وسواس و شبهه شویم؛ زیرا اولین خشتی که در بنای اسلام نهاده شد با کلمۀ «اقرأ: بخوان» آغاز گردید، بعداً علما، پژوهشگران و محققین در بخشهای متعددی سعی و تلاش نمودند و این چیزی بود که خود رب العالمین بندگان خود را به تأمل، تدبر و فکرکردن در آن تشویق نموده بود. آنجا که میفرماید: «قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ۚ ثُمَّ اللهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ ۚ إِنَّ اللهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» [عنكبوت: ۲۰]؛ (بگو گردش کنید در زمین و بينيد چگونه آغاز کرد آفرینش را، سپس الله تعالی پدید میآورد آفرینش [جهان] بازپسین را؛ همانا الله بر هر چیزی تواناست.)
پیامبر اسلام، حضرت محمد صلیاللهعلیهوسلم طلب علم را بر هر مسلمان فرض قرار داده و هر مسلمان را ملزم نموده تا عالم باشد و یا متعلم؛ همچنان وقتی تاریخ اسلامی را میخوانیم به خوبی درمییابیم که در کمترین مدت، علم گسترش یافت و به اطراف و اکناف رسید.
این گسترش سریع علم، تمدن و فرهنگ در جهان آن روز، به برکت چراغی بود که اسلام آن را روشن کرد. افرادی تربیت نمود که تا ابد نامشان در لابهلای صفحات تاریخ میدرخشند و تمام جهان را انگشت به دهن ساخته بودند. نه تنها در علوم شرعی، بلکه در همۀ بخشها تا جایی که غربیهای بیطرف و منصف، خودشان به این امر معترف هستند و در این باره کتاب نوشتهاند.
استشراق و قرآن کریم
موضع استشراق و مستشرقین در برابر قرآن بسیار واضح و روشن است؛ زیرا این گروه از همان ابتدا در برابر قرآن کریم موضع خصومت و انکار را اتخاذ نمودند و این موضوع برای پیشبردن اهداف استشراق یک قضیۀ طبیعی است، به همین خاطر، تمام تلاش مخالفان اسلام، اعم از قدیم و جدید، این بوده تا اعتقاد و باور به صحت قرآن و مصدر آن را متزلزل نمایند، قبل از آنان نیز گروه اول جاهلیت (بتپرستان و مشرکین) در برابر این که قرآن وحی از جانب الله متعال است مقاومت کردند و پنداشتند که «إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ» [فرقان: ۴]؛ (دروغی [که] افترا زده است آن را، و کمک کرده است او را بر آن گروهی دیگر.)
در جایی دیگر چنین گفتند: «أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَىٰ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا» [فرقان: ۴]؛ (و گفتند: «[قرآن] افسانههای پیشینیان است [که] نوشته است آنها را، و آن خوانده میشود بر وی صبح و شام.)
در جایی دیگر میگفتند که این قرآن را بشری به حضرت محمد صلیاللهعلیهوسلم تعلیم داده است: «يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» [نحل: ۱۰۳]؛ (میآموزد او را بشری.)
قرآن کریم تمام این ادعاها را رد نموده و در جواب افترای اول و دوم چنین فرمود: «قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا» [فرقان: ۶]؛ (بگو: فرود آورده آن را کسی که میداند رازهای نهان را در آسمانها و زمین، همانا اوست آمرزنده مهربان.)
و افترای سوم را چنین پاسخ داد: «لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَـٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ» [نحل: ۱۰۳]؛ (زبان کسی که نسبت میدهند به او، عجمی است در حالی که این [قرآن، به] زبان عربی روشنی است.)
وقتی کتابهایی را که مستشرقین به طور عموم نوشتهاند، مراجعه میکنیم درمییابیم که مقاومت و ایستادگی در برابر قرآن و انکار مصدریت ربانی آن، موقف و موضع متفق علیه آنان بوده و بر این باور هستند که قرآن از سوی خود محمد صلیاللهعلیهوسلم است و این نظر به خاطر تعصب و ضدیت با قرآن و خود رسول الله صلیاللهعلیهوسلم به وجود آمده است.
مستشرقین تلاش کردند تا در دو بخش قرآن شک و تردید ایجاد نمایند: اول: جانب الهی در قرآن؛ دوم: ایجاد شک و تردید در روایتهای مربوط به جمعآوری قرآن، نسخههای آن و قراءاتش.
از بارزترین افرادی که در تلاش بوده تا در نص قرآن شک و تردید ایجاد کند مستشرق، «جولد لتسهیر» است که در کتابش «مذاهب تفسیر اسلامی» نص قرآنی را مضطرب و بیثبات میداند و ادعا میکند که درعبارتهای آن طرفداری و تعصب واضح و روشن است. او در کتابش مینویسد: «هیچ کتاب تشریعیای وجود ندارد که یک گروه دینی به صورت دستهجمعی به آن اعتراف کرده باشند که آن کتاب نص مُنزل و یا وحی است و بعداً در آن این قدر اضطراب و ناموزونی وجود داشته باشد مثل اضطراب و ناهماهنگیای که در قرآن مشاهده میشود.»
جواب شبهه
«جولد لتسهیر» معتقد است که در نص قرآنی اضطراب وجود دارد، این سخن او با واقعیت منافات دارد؛ زیرا نص قرآنی از قویترین نصوص، از لحاظ دقت و بالاترین آن، از لحاظ صحت است. هیچ نصی از نصوص کتابهای قدیمی یا جدید نتوانسته خدمتی را که نص قرآنی انجام داده است را انجام دهد. هیچ نصی از لحاظ ثبوت، به قطعیت و یقینی که نص قرآنی بدان دست یافته نرسیده است. شاید منظور «جولد لتسهیر» از این اختلاف، تعدد قراءات باشد، ولی قراءات همانگونه که معروف است حروف سبعه نیستند و اختلاف قراءات، اختلاف در نص شمرده نمیشود، بلکه عبارت از کیفیت ادا است و در معنا خللی ایجاد نمیکند و از مقتضای رسم قرآنی خارج نیست.
شبهه
مستشرقان معتقدند که معارف قرآن از تورات و انجیل اقتباس شده است. «رژی بلاشر» فرانسوی میگوید: «تشابهی که در قصص قرآنی با قصص یهودی و مسیحی وجود دارد، نمایانگر این است که قرآن، کتاب ساختهی دست بشری و متأثر از عوامل خارجی میباشد؛ به ویژه در سورههای مکی کاملاً واضح است که از معارف مسیحیت متأثر شده است».
جواب شبهه
مقایسۀ غلط بین قرآن و سایر کتب: در نظریههایی که برخی مستشرقان، قرآن را با کتب عهدین مقایسه میکنند و قائل به تحریف میشوند، این نظریات نشان دهندۀ این است که آنها پذیرفتهاند که تورات و انجیل الفاظ بشری هستند، اما پذیرش این امر، مستلزم آن نیست که کتب مقدس همۀ ادیان، الفاظ بشری باشند. به عبارت دیگر، وجود چند کتاب مقدس مانند تورات و انجیل که الفاظ بشری هستند، موجب آن نیست که با تعمیم نابهجا و مغالطهآمیز، هر کتاب آسمانی را الفاظ بشری دانست؛ درحقیقت، خود تورات و انجیل از طریق وحی نازل شده اما بعداً این کتب و شریعتشان مورد تحریف واقع گردید؛ بنابراین، وجود تحریف در دین مسیحیت و نیز اعتراف اکثریت متفکران مسیحی و حتی اعتراف خود کتاب مقدس به این امر، که این کتب بعد از ظهور حضرت عیسی علیهالسلام توسط انسانها تحریف شده، امری مسلم و پذیرفته شده است.
قرآن کریم دارای این امتیاز یگانه و منحصربهفرد است که در مدت ۱۴ قرن، بدون هیچگونه تحریف و تغییری، دستبهدست شده و از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته؛ ولی چنین حالت و امتیازی در مورد عهد قدیمِ تورات به هیچ وجه وجود ندارد؛ چون مفسرانِ معاصر و شارحان جدید، به صحت و اصالت هیچ یک از کتب تورات، به جز ارمیاء، اعتراف نکردهاند. عهد جدیدِ انجیل نیز وضعی بهتر از تورات ندارد؛ زیرا بسیاری از اخبار آن در«مجمع اسقفهای نیقیه» مورد حذف قرار گرفت و باقیماندۀ روایات موجود، در اناجیل سهگانه «متی، مرقس و لوقا» نیز همچنان در هالهای از شک و تردید قرار دارند.
استشراق و سیرت رسولالله صلیاللهعلیهوسلم
بسیاری از مستشرقین مدعی هستند که زندگی رسولالله صلیاللهعلیهوسلم دارای ابهام و پوشیدگی است و آنان میگویند به جز چند روایت، دلیل دیگری بر بیان سیرت و زندگینامۀ ایشان وجود ندارد. در پاسخ باید گفت: «این گروه چگونه به خود اجازۀ چنین سخنی دادهاند درحالی که زندگینامه و سیرت رسولالله صلیاللهعلیهوسلم خیلی واضح و روشن است. اگر انسان، اندکی فرهنگ و ثفاقت داشته و با تاریخ آشنا باشد، به درستی میداند که سیرتِ چنین شخصیتی که از مشهورترین قبیلۀ قریش و نامدارترین خانواده بود، هیچ موقع پوشیده نخواهد بود. کسانی که از ایشان خیلی پایین بودند همانند یک شاعر، سخنران و یا سردار قبیله، چیزهای زیادی در مورد زندگی آنها روایت شده است؛ چه رسد به سرور جهانیان و محبوب رب العالمین؛ محمد رسولالله صلیاللهعلیهوسلم. این گروه به خاطر کینهای که نسبت به رسولالله صلیاللهعلیهوسلم و دین مبین اسلام دارند، میخواهند مردم را نسبت به سیرت و زندگانی ایشان بدبین نمایند و یا در بخشی از زندگی ایشان شبهه ایجاد نمایند؛ درحالی که نویسندگان و مستشرقین منصف و واقعی دربارۀ رسولالله صلیاللهعلیهوسلم کتاب نوشتهاند و به حقیقتِ آن اعتراف دارند.
با تحقیق و پژوهش در کتابهای استشراق و مستشرقین، مشخص میشود که شبهات این گروه خیلی زیاد هستند و برای پاسخ به آنها یک و یا چندین مقاله کافی نیست؛ اما از آنجایی که علمای کرام و پژوهشگران مسلمان، تلاش کردهاند تا این شبهات را پاسخ بدهند؛ مناسب است چند کتاب مهم و خواندنی در این مورد، معرفی کنیم:
- السنة النبویة ومکانتها في التشریع الإسلامي للدکتور مصطفی السباعی.
- الحاد نوین باتلاق رنگین در چهار جلد اثر مراد یوسفی.
- الإسقاط في مناهج المستشرقین والمبشرین للدکتور شوقي أبوخلیل.
ادامه دارد….