نویسنده: محمد­عاصم اسماعیل‌زهی
  1. گوش دادن به سخنان و خوش­بینی به مؤمنان

پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم علاوه بر اینکه ارزش‌های اخلاقی را بسیار ارج می‌نهاد، خود در سیرۀ عملی‌اش، مجسمۀ فضایل اخلاقی و ارزش‌های والای انسانی بود. او در همۀ ابعاد زندگی با چهره‌ای شادان و کلامی دلاویز با حوادث برخورد می‌کرد. خداوند متعال فرموده است: «وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ»؛ «و از ایشان کسانی هستند که پیامبر را می‌آزارند و می‌گویند او زودباور است. بگو به سود شماست که زودباور باشد، که به خداوند و مؤمنان ایمان دارد و رحمت الهی برای کسانی از شما است که ایمان آورده‌اند و برای کسانی که پیامبر خدا را می‌آزارند، عذاب دردناکی است.»
در این آیه سخن از فرد یا افرادی است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم را با گفته‌های خود آزار می‌دادند و می‌گفتند: «او انسان خوش‌باور و دهن‌بینی است.» واژۀ «اُذُن» در اصل به معنی گوش است، ولی به اشخاصی که زیاد حرف مردم را گوش می‌دهند نیز این کلمه اطلاق می‌شود. آن‌ها در حقیقت یکی از نقاط قوت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم را که وجود آن در یک رهبر کاملاً لازم است به‌عنوان نقطۀ‌ضعفی تلقی می‌کردند و از این واقعیت غافل بودند که یک رهبر محبوب باید نهایت لطف و محبت را نشان دهد و حتی‌الامکان عذرهای مردم را بپذیرد و در مورد عیوب آن‌ها پرده‌دری نکند (مگر در آنجا که این کار موجب سوء استفاده شود)؛ و تا آنجا که ممکن است درِ خانه را به‌سوی مردم بگشاید، سخنان آنان را بشنود و در برآوردن نیازها و دستیابی به مصلحت مردم بکوشد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم یگانه رهبری بود که در این عرصه از همگان سبقت گرفته و از دیدگاه قرآن الگویی جاویدان برای جهانیان شد.
ازاین‌رو، قرآن بلافاصله اضافه می‌کند که: «و به آن‌ها بگو اگر پیامبر گوش به سخنان شما فرا می‌دهد و عذرتان را می‌پذیرد و به گمان شما زودباور است، این به نفع شماست»؛ زیرا از این طریق آبروی شما را حفظ کرده و شخصیت‌تان را خرد نمی‌کند؛ عواطف شما را جریحه‌دار نمی‌سازد و برای حفظ محبت و اتحاد و وحدت شما از این طریق کوشش می‌کند، درحالی‌که اگر او فوراً پرده‌ها را بالا می‌زد و دروغ‌گویان را رسوا می‌کرد، دردسر فراوانی برای شما فراهم می‌آمد. علاوه بر این، آبروی عده‌ای می‌رفت، راه بازگشت و توبه نیز بر آن‌ها بسته می‌شد و افراد آلوده‌ای که قابل هدایت بودند در صف بدکاران جایی می‌گرفتند و از اطراف پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم پراکنده می‌شدند.
یک رهبر مهربان و دل‌سوز و درعین‌حال پخته و دانا باید همۀ نارسایی‌ها را بفهمد ولی باید بسیاری از آن‌ها را به روی خود نیاورد تا آنان که شایستۀ تربیت‌اند، تربیت شوند و از مکتب او فرار نکنند و اسرار مردم از پرده بیرون نیفتد. این معانی در خود آیه نیز وجود دارد که خداوند در پاسخ عیب‌جویان می‌گوید: چنان نیست که او گوش به همۀ سخنان فرا دهد، بلکه او گوش به سخنانی می‌دهد که به سود شما و نفع شماست؛ یعنی وحی الهی را می‌شنود، پیشنهاد مفید را استماع می‌کند و عذرخواهی افراد را در مواردی که به نفع آن‌ها و جامعه است می‌پذیرد.
سپس برای اینکه عیب‌جویان از این سخن سوء استفاده نکنند و آن را دستاویز قرار ندهند، چنین اضافه می‌کند: «او به خدا و فرمان‌های او ایمان دارد، به سخنان مؤمنان راستین گوش فرا می‌دهد و آن را می‌پذیرد و به آن ترتیب اثر می‌دهد»؛ یعنی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم در واقع دو گونه برنامه دارد: یک برنامه برای حفظ ظاهر و جلوگیری از پرده‌دری و دیگری در مرحلۀ عمل کاربرد دارد. در مرحلۀ اول به سخنان همه گوش فرا می‌دهد و ظاهراً انکار نمی‌کند و در واقع اوج مردم‌دوستی و مردم‌داری را می‌نمایاند. ولی در مقام عمل تنها توجه او به فرمان‌های خدا و پیشنهادها و سخنان مؤمنان راستین است. یک رهبر واقع‌بین باید چنین باشد و این بهترین راه تأمین منافع جامعه است. ازاین‌رو، می‌فرماید او رحمت برای مؤمنان شماست.
  1. دل‌سوزی فوق‌العاده برای اُمت

خداوند متعال فرموده است: «فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُواْ بِهذاالْحَدِيثِ أَسَفاً»؛ «و چه بسا تو جان خود را در کاروبار ایشان، از شدت تأسف می‌فرسایی که چرا به این سخن ایمان نمی‌آورند.»
در مورد این آیه به چند نکته باید توجه کرد:
الف) «باخع» از مادۀ «بخع» (بر وزن فعل) به معنی هلاک کردن خویشتن از شدت غم و اندوه و به تعبیر دیگر «دق مرگ شدن» است.
ب) کلمۀ «اسفا»، شدت غم و اندوه را می‌رساند، تأکیدی است بر این موضوع.
ج) «آثار» جمع اثر در اصل به معنی جای پا است، ولی به هر علامتی که از چیزی باقی می‌ماند، اثر گفته می‌شود.
د) انتخاب این تعبیر در آیات فوق، اشاره به نکتۀ لطیفی دارد و آن این است که گاهی انسان از جایی می‌رود و چون ماجرا تازه است، آثار او باقی می‌ماند؛ ولی هنگامی که مدت طولانی می‌گذرد، آثار محو می‌شود؛ یعنی تو آن‌قدر از عدم ایمان آن‌ها ناراحتی که حتی پیش از محو شدن آثار آن‌ها، می‌خواهی خود را از غصه هلاک کنی. این احتمال نیز وجود دارد که منظور از آثار، اعمال و رفتار آن‌ها باشد.
هـ) تعبیر به «حدیث» در مورد قرآن اشاره به نوآوری این کتاب بزرگ آسمانی است؛ یعنی حداقل مقداری زحمت به خود نمی‌دادند که این کتاب تازه را با محتوای جدیدی که داشت، مورد بررسی قرار دهند؛ و این دلیل بر بی‌نهایت بی‌خبری است که انسان از کنار چنین موضوع مهم تازه‌ای بی‌تفاوت بگذرد.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version