نویسنده: ابو جریر
«وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ.» [مائده: 48] (و این کتاب [قرآن‌] را به حق بر تو نازل کردیم، در حالی که کتب پیشین را تصدیق می‌کند، و حافظ و نگاهبان آنهاست.

مقدمه

     در این نوشتار قصد دارم در موضوع «اهمیت تاریخ در بیداری یک قوم» بنگارم. علت انتخاب این موضوع نقش عمده‌ی تاریخ در بیداری ملت‌ها می‌باشد. متأسفانه امروزه مسلمانان نسبت به فهم و مطالعه‌ی تاریخ بی‌اعتنا شده‌اند. و در نتیجه، انحطاط آن‌ها ادامه پیدا کرده است؛ زیرا به خاطر ندانستن تاریخِ گذشته و طلایی خود، هویت تاریخی، قدرت و سیادت خود را نشناخته و طی نسل‌ها آن را به باد فراموشی سپرده‌اند؛ در نتیجه، حاکمیت کفار را پذیرفته و با ذلت تحت پرچم آنان زندگی می‌کنند.
     در این مقاله بنده قصد دارم از: تعریف تاریخ، تقسیم‌بندی تاریخ از نظر نوعیت آن، اهمیت تاریخ در اسلام، اهمیت عملی تاریخ در معالجه‌ی مشکلات، تحریف تاریخ و در نهایت نتیجه‌ای که از مباحث فوق گرفتم، بحث کنم.

  تاریخ چیست؟

تاریخ امکان دارد دو معنای متفاوت داشته باشد: ۱. دانش تاریخ (نام یک علم)؛ ۲. وقایع گذشته‌ی انسان‌ها (که موضوع علم تاریخ است).
     بسیاری از دانشمندان به این تشابه اسمی پی برده و بر لزوم تفکیک آن، اذعان داشته‌اند؛ زیرا موضوع تاریخ و آگاهی داشتن از آن، با هم تفاوت زیادی دارند. به همین صورت، دانشِ تاریخ نیز عبارت است از خاطره‌ی تاریخی که انواع آن را بیان می‌کند نه خود تاریخ را.
     این نکته را باید دانست که تاریخ مرکب از چند چیز است که عبارتند از: چیزی که اتفاق می‌افتد؛ (موضوع تاریخ) و تصویری که از آن در ذهن می‌سازیم (دانش تاریخ).
دو تعریف دیگر از تاریخ:
     تاریخ عبارت است از مجموعه‌ای از رخدادها و واقعیت‌های عینی که در زمان و مکان معینی به وقوع پیوسته‌اند و ما بر آن‌ها باور داریم.
     تعریف دوم: تاریخ عبارت است از ذخیره، یادآوری، ابتکار و فهم آن حوادث و تأثیر آن‌ها بر شیوه‌ی برخورد ما با حوادث و واقعیت‌های کنونی.
بنابراین، با توجه به مطالب بالا، تاریخ را به صورت خلاصه می‌توان به سه شکل زیر تعریف کرد:
اول: علم به رخدادها و حوادث سپری شده و اوضاع و احوال گذشتگان؛ مواردی مانند زندگینامه‌ها، فتح‌نامه‌ها و سیرت‌ها، که در میان همه‌ی ملل تألیف شده و می‌شود، از این جمله هستند. از این تعریف چهار چیز فهمیده می‌شود:
۱. تاریخ، علم به جزئیات است نه کلیات؛ یعنی تاریخ به مطالعه‌ی امور شخصی و فردی اطلاق می‌شود نه به مطالعه‌ی روابط و قوانین میان ملل.
۲. تاریخ، علم نقلی است نه عقلی؛ یعنی تاریخ با نقل و تعریف گذشتگان فهمیده می‌شود، نه با تفکر و تعقل.
۳. تاریخ، علم به «بودن‌ها» است نه علم به «شدن‌ها»؛
۴. تاریخ، به گذشته تعلّق دارد نه به حال.
در اصطلاح به این نوع تاریخ، «تاریخ نقلی» گفته می‌شود.
دوم: دانستن قواعد و سنن حاکم بر زندگی‌ افراد در گذشته، که از مطالعه، بررسی و تحلیل حوادث و وقایع گذشته به دست می‌آید.
     بنابراین، طبق این تعریف، مورخ به دنبال کشف علت حوادث در گذشته‌ است تا به یک سری قوانین عمومی و قابل فهم در حوادث گذشته و حال، دست یابد. در اصطلاح به این نوع تاریخ، «تاریخ علمی» گفته می‌شود. این تعریف، تاریخ را بسیار مفید می‌گرداند و آن را به صورت یکی از منابع «معرفت» (شناخت) انسانی در می‌آورد و او را بر آینده‌اش مسلّط می‌نماید.
     تاریخ علمی، مانند تاریخ نقلی، به گذشته تعلّق دارد نه به حال؛ این تاریخ، علم به «بودن‌ها» است نه علم به «شدن‌ها»؛ همچنین این تاریخ، بر خلاف تاریخ نقلی، کلی است نه جزیی، و عقلی است نه نقلی محض. تاریخ علمی در حقیقت بخشی از جامعه شناسی است؛ یعنی جامعه شناسیِ جامعه‌های گذشته.
سوم: فلسفه‌ی تاریخ؛ یعنی علم به تحوّلات و تطوّرات جامعه‌ها از مرحله‌ای به مرحله دیگر و قوانین حاکم بر این تطوّرات و تحوّلات؛ به عبارت دیگر، علم به «شدن» جامعه‌ها نه «بودن» آن‌ها.
     تاریخ و تاریخ‌نگاری به عنوان یکی از ابعاد فرهنگ و تمدن، حائز اهمیت است؛ زیرا شناخت فرهنگ‌های مختلف و علومی که در آن فرهنگ و تمدن به تکامل رسیده‌اند، بدون دسترسی به تاریخ ممکن نخواهد بود.

اهمیت تاریخ از نگاه اسلام

     از آنجایی که اسلام، دین کامل، غنی و دارای فرهنگ و تمدن عالی است، توجّه بسیاری به تاریخ و تاریخ‌نگاری کرده است. با یک نگاه کلی به منابع اسلامی می‌توان به اهمیت تاریخ پی برد؛ قرآن کریم به عنوان اصلی‌ترین منبع مسلمانان، بخش بزرگی از آیات خود را به افکار، عادات، تقالید و مفاهیمی که گذشتگان به آن معتقد بوده و یا انجام می‌دادند، اختصاص داده است.
     البته هدف قرآن تنها تاریخ‌نگاری و ثبت وقایع نیست، بلکه هر داستان و حادثه‌ای را با هدفی خاص که نیاز همیشگی جامعه است، مطرح کرده است، و در قالب آن داستان، افکار و مفاهیمی را بیان می‌دارد که با زندگی امروزی ما ارتباط دارند. «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ.» [آل عمران: 137] (پیش از شما، سنّت‌هایی وجود داشت؛ (و هر قوم، طبق اعمال و صفات خود، سرنوشت‌هایی داشتند؛ که شما نیز، همانند آن را دارید.) پس در روی زمین، گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیب‌کنندگان (آیات خدا) چگونه بود؟)
     مسئله‌ی خصومت و دشمنی آشتی‌ناپذیر شیطان با انسان، مسئله‌ی خودپسندی و خودخواهی، مستیِ قدرت و به کثرت مغرور شدن افراد جامعه، حسادت، بیماری روانی قرن‌ها و نسل‌ها، مسئله‌ی نقش علم و معرفت، استفاده از عقل جهت تعالی و نهضت امت‌ها، نقش صداقت، امانت و عفت در پیشرفت انسان‌ها، استقامت در راه حق، پایداری در هدف و پایمردی در زندگی، ضعف قدرت‌ها، شیطنت‌ها، مکرها، تباهی‌ها در برابر مشیت خدا، حاکمیت اراده‌ی خداوند بر تمام پدیده‌های آفرینش، سرانجام شوم هواپرستان، حسادت‌ورزان، شهوت‌رانان، مکّاران و رهروان راه شیطان و هوای نفس و جبّاران و همچنین فلاح و عاقبت خوشِ محسنین، مخلصین، صادقین و علیم‌ها و امین‌ها و… .
     قرآن مجید با بیان داستان‌های تاریخی می‌خواهد علل انحطاط‌ها، صعودها و سقوط‌ها و همچنین بیان سنت الهیِ حاکم بر جامعه و تاریخ، که اصلی‌ترین عامل محرک تاریخ، جامعه و تمدن‌ها محسوب می‌شود، را بیان کند.
     تاریخ اسلامی، منشأ اصلی و حقیقی مؤرخان تاریخ‌نگار بوده است؛ زیرا اسلام، از شعور نیرومند تاریخی برخوردار است. تاریخ، ارزنده‌ترین، گویاترین و انکار ناپذیرترین سند رخداد وقایع و حوادث جوامع بشری می‌باشد. بنابراین، هر آنچه که در گذشته‌های دور و نزدیک، فرد و جامعه از سر گذرانده با جزئیات آن، در تاریخ موجوداند. حتی تمدن زاییده‌ی تاریخ است.
     در جهان کنونی، هر چیزی ارزش و قیمتی دارد، ارزش تاریخ به اندازه‌ی ارزش زندگی آدمی است. به همین خاطر نباید از اهمیت تاریخ غافل بود. تاریخ آیینه‌ی تمام عیار چگونگی تشکیل ساختار اجتماعی امروزی ماست. بدون گذشته، حال موجودیت عینی نمی‌تواند داشته باشد، و بدون حال، آینده‌ای وجود نخواهد داشت. انسان و جامعه، بدون تاریخ و تجارب تاریخی، به قرن حجر باز خواهند گشت و در ورطه‌ی بربریت و توحش سقوط خواهند کرد.
     یکی از مواردی که اسلام روی آن به شدت تأکید کرده است، اهمیت تاریخ در پند، عبرت و درس گرفتن از حوادثی است که بر گذشتگان آمده است. یک محقق زمانی که به قرآن نگاه می‌کند به وضوح می‌بیند که این کتابِ روح بخش، روی همین نکته، یعنی اهمیت پند و عبرت تاریخ، بیشتر تمرکز نموده و در جاهای مختلف، با بیانات گوناگون، به این مسئله اشاراتی نموده است. مخصوصاً اشارات الله سبحانه و تعالی در پایان هر داستان تاریخی که تأکید می‌کند که متوجه باشید این داستان‌ها فقط برای این است که شما پند بگیرید و در زندگی روزمره‌ی خود از آن استفاده نمائید تا مبادا اشتباهات و جرایمی را که آن‌ها مرتکب شدند، شما نیز مرتکب شوید. زیرا داستان های تاریخی قرآن – طوری که در بالا ذکر شد – افکاری را با خود دارند که با رفتار و اعمال انسان‌ها در تمام زمانه‌ها و مکان‌ها تطبیق می‌یابد. البته بهره بردن از این داستان‌ها ممکن نیست مگر اینکه از نگاه قرآنی به آن‌ها نگاه شود نه دید محض و مطلق داستانی.
     گرچه نصوصی که گویای اهمیت پند و موعظه در قرآن با الفاظ عبرة، امثال ، نبأ و نکال، زیاد بوده، ولی فقط به ذکر تعداد معدود و اندکی اکتفا می‌کنیم که به ترتیب ذیل نقل می‌شوند.
     عبرة یعنی: عبور از یک حادثه به حادثه‌ای دیگر. این بدان معناست که زمانیکه حوادث رخ می‌دهند، پیامدهای آن را طوری تحلیل کرد تا از آن به یک نتیجة خوب فکری دست یافت که باعث اصلاح شخصیت و اعمال گردد.
     پس از بیان کامل داستان‌های موسی علیه‌السلام و فرعون، الله سبحانه وتعالی می‌فرماید: «إِنَّ فِي ذلِکَ لَعِبْرَةً لِمَن يَخْشَى‏» [نازعات: 26] (در این [داستان] عبرت بزرگی است برای کسی‌که بترسد.)
     و می‌فرماید: «فَجَعَلْنَاهَا نَکَالاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ» [بقره: 66] (ما این کیفر را درس عبرتی برای مردم آن زمان و نسل‌های بعد از آنان، و پند و اندرزی برای پرهیزکاران قرار دادیم.)
     و می‌فرماید: «أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِيمَ وَأَصْحَابِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِکَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلکِن کَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» [توبه: 70] (آیا [این گروه منافقان از سرگذشت دیگران عبرت نمی‌گیرند؟ مگر] خبر [تاریخ] قوم نوح، عاد، ثمود، ابراهیم، شعیب، و لوط بدیشان نرسیده است‌؟ پیغمبران‌شان همراه با دلائل روشن به‌سوی‌شان آمدند [و به رهنمودشان پرداختند و آنان تکذیب و تکفیرشان کردند و به اندرزهای‌شان گوش ندادند و به روشنگری‌های‌شان ارزش و ارجی ننهادند و لذا به عذاب خدا گرفتار آمدند و نابود شدند] و خدا بدیشان ظلم و ستم نکرد، بلکه آنان خودشان به خویشتن ظلم و ستم کردند.)
     و می‌فرماید: «وَيَاقَوْمِ لاَ يَجْرِمَنَّکُمْ شِقَاقِي أَن يُصِيبَکُم مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنکُم بِبَعِيدٍ» [هود: 89] (ای قومِ من! مخالفت (موجود میان شما و) من، شما را بر آن ندارد که بر عناد با حق و اصرار بر کفر خود بیافزایید و سبب شود که همان بلائی به شما برسد که (در تاریخ) به قوم نوح یا قوم هود و یا قوم صالح رسید، و (مکان و زمان وقوع هلاک) قوم لوط از شما چندان دور نیست (و دست‌کم از ایشان عبرت بگیرید و خود را پاک کنید).
     و می‌فرماید: «إِنَّ فِي ذلِکَ لَآيَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ ذلِکَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَذلِکَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ» [هود: 103] (به حقیقت در این (تاریخ مردمان گذشته) عبرت بزرگی است برای کسی که از عذاب آخرت بترسد. آن روزی که مردمان را در آن (برای حساب و کتاب) گِرد می‌آورند، و روزی است که (از سوی مردمان و فرشتگان و پریان) مشاهده می‌گردد (و همگان آن را خواهند دید و ناظر صحنه‌هایش خواهند شد).
     و می‌فرماید: «وَسَكَنْتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ وَضَرَبْنَا لَكُمُ الْأَمْثَالَ» [ابراهیم: 45] (و در سرزمین و دیار مردمان ظالمی (همچون عاد و ثمود) سکونت گزیدید و (عبرت نگرفتید، هرچند که) برای‌تان روشن بود که در حق آنان چگونه رفتار کردیم (و بر سر ایشان چه آوردیم،) و مثال‌ها برای‌تان آوردیم (مبنی بر این که در تاریخ بعضی اقوام چی گذشته است و چه دیدند، امّا پند نگرفتید و امروز گرفتار شدید.)
     و می‌فرماید: «أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاکِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِکَ لَآيَاتٍ لَأُوْلِي النُّهَي» [طه: 128] (آیا آنان پی نبرده‌اند که پیش از ایشان بسیاری از مردمان (اعصار و ادوار مختلف) را نابود کرده‌ایم (و هم‌اینک ایشان برجای آنان نشسته‌اند) و در امکنه و منازل‌شان گام برمی‌دارند؟ (مگر شما باقی مانده‌های سرنوشتی جز سرنوشت گذشتگان دارید؟!) به حقیقت در این (صحنه‌های عبرت‌انگیز تاریخ بشریت) نشانه‌هایی برای (اندرز گرفتن و بیدار شدن) خردمندان است.)
     با رجوع به نصوص قرآنی، در مورد تاریخ و اهمیت پند، تذکر و عبرت، نکات ریز زیادی پیرامون تاریخ مشخص می‌شود. مثلاً: افتخار نکردن و عدم تفاضل به دلیل قدرت و تمدن گذشتگان و همچنین عدم یأس و نگرانی در مورد اعمال گذشتگان، در این مورد به ذکر یک آیه اکتفا می‌کنم: «تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُم مَا کَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْئَلُونَ عَمَّا کَانُوا يَعْمَلُونَ» [بقره: 134] (ایشان قومی بودند که مُردند و راه خود را گرفتند. آنچه به دست آوردند متعلّق به خودشان است (و شما در مورد آنان مواخذه نمی‌شوید) و آنچه شما به دست آورده‌اید، از شما است، و دربارة آنچه می‌کرده‌اند از شما پرسیده نمی‌شود (هیچ کس مسئول اعمال دیگری نیست و کسی را به گناه دیگری نمی‌گیرند).

 اهمیت عملی تاریخ در حل مشکلات امروزی چیست؟

     در اینجا به شکل بسیار مختصر مثال‌هایی را می‌آورم که نشان می‌دهد پند و اندرز از احوال گذشتگان و تاریخ چگونه گرفته می‌شود و چطور می‌توانیم مشاکل کنونی را با آن حل کرد و در آینده با مدنظر قرار دادن آن حوادث، عمل کرد‌.
•      نخستین مسئله در اینجا ارتباط میان فکر و واقعیت می‌باشد که بدون درنظر گرفتن تاریخ اصلاً ممکن نیست. مثلاً ما ادعا داریم که کفار علیه امت اسلامی پابرهنه از خانه خارج شده و سرزمین‌های ما را مورد استعمار قرار داده، مردمان ما را به قتل رسانده و عزت و عظمت ما درهم کوبیده است. حال برای اثبات این، چاره‌ای جز رجوع به واقعیت کنونی و تاریخ گذشته نیست، و با انداختن نگاه کوتاه به تاریخ، حملات مختلف کفار را می‌بینیم که در مقاطع مختلف زمانی بر امت اسلامی صورت گرفته و تلاش شده تا امت، تکه تکه و حتی از صحنه‌ی وجود محو شود.
     گرچه بیان همه‌ی این تهاجمات دور از ظرفیت این نوشته است، فقط به ذکر جنگ زمان اخیر عثمانیان بسنده می‌کنیم: اروپائیان صلیبی همواره در تلاش سقوط مجد، عزت و عظمت مسلمانان بوده‌اند و بالاخره بعد از دو تا سه قرن تلاش، توانستند خلافت عثمانی را که نماینده و مجری اسلام بود، به ضعیف‌ترین حالت برسانند و در نهایت، پس از راه اندازی جنگ‌های متعدد، توانستند خلافت عثمانی را در سال 1924 سقوط دهند.
•      از تاریخ رومی‌ها می‌توانیم پند بگیریم که درصورت خلط و یا تقسیم قدرت میان حکام و رجال دینی مسیحیت – با درنظرداشت این که چنین عملی در اسلام امکان ندارد چون اسلام، خود دین سیاسی است – باعث ایجاد نوعی نزاع، کشمکش و رقابت میان نیروهای متنفذ در جامعه می‌شود که سبب کشتار، خون‌ریزی و فاجعه می‌گردد و دولت را از تمرکز روی مشاکل اساسی مردم باز می‌دارد.
•      اروپای قرون وسطی و حتی مقداری پس از آن، که کلیسا در آن بدون درنظرداشتن مشاکل عملی مردم، به قانون‌گذاری، فروش بهشت و جهنم و درنتیجه روا داشتن ظلم بی‌پایان که عکس‌العمل شدیدی را طی مدت مدید از بطن جامعه در پی داشت، مشغول شد. یعنی رفتار خشن و شدید می‌تواند عکس‌العمل مردمی را به دنبال داشته باشد.
•      محکم گرفتن برخی افکار و گمان‌ها، مخصوصاً در عقاید، سبب انشعاب در جامعة مسیحی گردیده و این امر امکان نزاع، جنگ و قتل و خونریزی فراوانی را مساعد ساخت. مثال این مورد، جنگ‌های مذهبی اروپا می‌باشد. پس برای جلوگیری از این که جامعه در ورطه‌ی بدبختی و جنگ داخلی نیافتد، لازم است که ما با پند گرفتن از گذشته، ارزش‌های اساسی و قطعی یک جامعه را به شکل واحد حفظ کنیم تا مبادا در اثر تغییر آن، مردم به شاخه‌های متعدد تقسیم شده و بر علیه یک دیگر بتازند.
•      عقیده‌ی مخلوق بودن قرآن توسط خلیفه مأمون الرشید، معتصم بالله و الواثق و… سبب بروز فتنه‌ی بزرگی در میان امت اسلامی گردید که باعث قتل ده‌ها تن از علمای خوب و زندانی شدن صدها تن دیگر، از جمله امام احمد بن حنبل گردید و ضربة محکمی را بر نیروی فکری امت وارد کرد. از این حادثه می‌توان این پند را گرفت که خلیفه یا رئیس دولت مسلمین نباید بر مسائل عبادی و عقیدتی و همچنین مسائلی که سبب اختلاف امت می‌گردد، تبنی نماید و دستور قطعی در مورد آن صادر کند که سبب تقسیم انرژی امت گردیده و امت را بین یکدیگر درگیر کند.
•      یکی از عواملی که سبب ضعف و بالاخره سقوط دولت عثمانی گردید، تسلط نظامیان بر امور حکومت‌داری بود. زیرا سیاست، که عبارت است از تنظیم امور داخلی و خارجی ملت، توسط دولت و رعیت به پیش برده می‌شود و کار کسانی است که به واقعیت کنونیِ امت، تاریخ، مفاهیم سیاسی و غم‌خواری امت آشنایی داشته باشند و همچنین جهان را از دیدگاه کنونی و گذشته به صورت دقیق بشناسند و پس از آن وارد میدان سیاست شده و امور مسلمانان را مطابق عقیده‌ی اسلامی تنظیم کنند. نقش نظامیان و یا افرادی که جنگ می‌کنند، فقط اینست که طبق دستور حکام و متفکرین سیاسیِ نظام اسلامی، امور جنگی خود را به پیش ببرند؛ بنابراین، با درنظرداشتن تاریخ دولت عثمانی، این پند را می‌گیریم که اگر نظامیان بر امور سیاسی حاکم شوند؛ بدون شک دولت از عمق سیاسی بودن و بصیر بودن خارج شده و سبب ضعف شدید شده و در دراز مدت، سبب انحلال دولت می‌گردد. این واقعیت را امروزه نیز می‌توان در مصر دید که پس از انقلاب مردمی، شورای عالی نظامی در مصر نتوانست قناعت مردم را فراهم کند که این امر باعث شد تا مردم دوباره به میدان تحریر یا آزادی تجمع نمایند.
•      حوادث سیاسی مانند عدم تمرکز دولت بر ولایت، در اواخر قرن 11 میلادی. در این دوره، مهمترین چیزی که به آن اهمیت داده می‌شد، خوانده شدن خطبه و ضرب شدن سکه به نام امیر بود! در نتیجه‌ی این انزواگرایی، صلیبیان بر دولت اسلامی حمله نموده و آن را شکست دادند.
     از زمانی که پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم دولت اسلامی را در مدینة منوره (624 میلادی) تأسیس نمودند تا اواخر قرن 11 میلادی، روزبه‌روز درحال گسترش بود و حاکمیت اسلام بیشتر و گسترده‌تر می‌شد، اما با غفلت مسلمانان در اوایل قرن 12 و عدم تمرکز دولت اسلامی بر ولایات، صلیبی‌ها متوجه ضعف مسلمانان شدند و حملات خود را آغاز کردند و مسلمانان را شکست دادند که در نتیجه، مسلمانان بسیاری از مناطق خود مانند: شام که شامل فلسطین، سوریه، لبنان و… بود، را از دست دادند. بعد از صلیبیان مغول‌ها بر سرزمین اسلامی و مسلمانان حمله کردند و مرکز دولت اسلامی را اشغال نمودند و تقریباً یک میلیون مسلمان را قتل عام کردند.
     اما مسلمانان همیشه مانند خاکستر زیر آتش بوده و هر وقت که به خود می‌آیند مانند مشت گِره خورده بر دهان کفار می‌کوبند، همانطوری که در اواخر قرن 13 میلادی، فتوحات آنان آغاز شد و قلمرو اسلامی روزبه‌روز گسترش پیدا کرد و دولت اسلامی در صدر قدرت‌های جهانی قرار گرفت و تا قرن 18 میلادی ابرقدرت جهان بود. اما متأسفانه زمانیکه مسلمانان دوباره به خواب غفلت فرو رفتند، کفارِ در کمین نشسته، دسایس و پلان‌های شوم خود را از سر گرفتند و با افکار و مفاهیم مختلفِ کفری مانند: نشنلیزم، زبانگرایی و… جمعیت مسلمانان را متفرق ساخته و یک دولت و یک امت را به دولت‌ها و ملت‌ها تقسیم کردند. که درنتیجه، امروزه ما تحت نظام کفری آن‌ها به ذلت شب و روز را سپری می‌کنیم.
     بنابراین، ما باید از گذشته‌ی خود درس عبرت گرفته و آن را با وضعیت کنونی خود تطبیق بدهیم تا به‌سوی آینده‌ای بهتر، گام برداریم.

تحریف تاریخ

     جامعه‌ای که تاریخ و هویت تاریخی خویش را به باد فراموشی سپرده باشد، مغلوب و از هم گسیخته گردیده است. این فراموشی، یا توسط تاراج، تعرض و جبر مهاجمان صورت پذیرفته و تحمیل شده، و یا هم موریانه‌ی تنبلی و تن‌پروری، جامعه‌ای را از درون به پوسیدن می‌گیرد. تحریف تاریخ، یکی از شالوده‌های اساسی بنیاد و فرهنگ اشغال بوده است. بر همین ایده و اساس، بعد از هر لشکرکشی بزرگ و بعد از کشتن و کله‌منار ساختن‌ها، کتاب‌سوزی و فرهنگ‌شویی‌های بزرگ و ویران کننده‌ای را تاریخ شاهد و ناظر بوده است؛ زیرا با پروسه‌ی کشتن و سلاخی، روند اشغال و فتح اشغال‌گری تکمیل نگردیده است. بلکه در طول تاریخ، هویت‌کُشی و فرهنگ‌سوزی، بقا و تداوم اشغال و استبداد را تضمین و تثبیت کرده است. تاریخ و فرهنگ اجزای جدایی‌ناپذیر یکدیگر برای شکل بخشیدن به ساختار اجتماعی اقوام و جوامع می‌باشند. و همچنین، تاریخ و فرهنگ تضمین کننده‌ی تداوم، بقا و حیات اجتماعی در آینده‌ خواهد بود. به همین خاطر، همیشه تاریخ و فرهنگ مورد خشم قدرت‌های اشغالگر بوده است.
     تحریف تاریخ در واقع عملیات خنثی سازی و نابود کردن غرور قومیِ شخص و جامعه می‌باشد. جامعه‌ی شکست خورده، که از درودیوار حیات اجتماعی آن‌ استبداد و مصیبت می‌بارد، اگر از واقعیت‌های اقتدار و عزتِ موجود در گذشته‌ی خویش مطلع شود، بدون شک حقارت، ذلت و زبونیِ تحمیل شده را هرگز نخواهند پذیرفت. به همین دلیل است که استبداد، بعد از سیطره و اشغال، به تحریف تاریخ و هویت اقدام می‌نماید، تا روح اشخاص و جامعه را برای اِعمال قدرت و حاکمیت خویش مهیا نماید. بدون تحریفِ تاریخ و هویت، هیچ‌گاه اِعمال قدرتِ غیر و بیگانه ممکن نخواهد بود؛ آن‌ هم اِعمال قدرت بر جوامعی که از اقتدار و شکوه عظیمی در گذشته برخوردار بوده‌اند.
     در گستره‌ی تاریخ، درباره‌ی پیامدهای تحریف تاریخ و هویت، چه سند و مدرک زنده و معتبرتری از دولت عثمانی را می‌توان یافت؟
     بنابراین، اگر تمام افراد ساکن در بلاد اسلامی، به اقتدار و عزت نیاکان گذشته‌ی خویش آگاهی حاصل کنند و اصالت گذشته‌ی خود را باز یابند، بدون شک لکه‌ی ننگ کنونی یعنی: حاکمیتِ انفجار، ترور، مواد مخدر و توحش را به زباله‌دان تاریخ خواهند سپرد. تکرار تاریخ فقط زمانی ممکن نخواهد بود، که تاریخ تحریف شود و وارونه جلوه داده شود؛ زیرا امکان ندارد که انسانی با دو پا راه رفتن را آموخته باشد، دوباره به عقب برگردد و با چهار دست و پا شروع به راه رفتن نماید!.
     بنابراین، تحریف تاریخ، بخش اعظم برنامه‌ی دشمنان برای نابودی، شکستن غرور و حیثیت، خنثی‌سازی و منفعل کردن ما بوده است. بعد از اجرای این طرح بود که استبداد، لگام حقارت را بر کام ما زد و سال‌ها بدون دغدغه، به حاکمیت و تاراج خویش تداوم بخشید.

نتیجه گیری

     در پایان باید گفت: بر ما جوانان است که در چارچوب گروه‌های سیاسی و فعال، برای بیداری امت تلاش نموده و از طریق تاریخ و مبدأ به حل و فصل مشکلات جامعه بپردازیم و ثابت کنیم که هنوز امت اسلامی فرزندانی را در دامن خود می‌پروراند که درخت دین، توحید و عزت مومنین را با خون خود آبیاری نموده و آمادة پاسداری و حفاظت از آن هستند؛ و ثابت کنیم که با استعمار، به هر نوع و شکلی که باشد، به مبارزه برخاسته تا جهان شاهد باشد که هنوز هم خون صلاح‌الدین ایوبی، فاتح بزرگ قدس، در رگ‌های جوانان با ایمان در حال جریان بوده و به زودی نصرت را به إذن الله سبحانه وتعالی نصیب مسلمانان خواهند ساخت.
     این مسئله قابل ذکر است که گرچه تاریخ برای عبرت گرفتن و پند گرفتن است، اما تاریخ از نظر شرعی منبع فقهی محسوب نمی‌شود؛ مگر اینکه سیرت پیامبر اسلام صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم و صحابة کرام رضی‌الله‌عنه به شکل روایت نگاشته شده باشد، در این صورت می‌توان از آن استنباط‌های فقهی نمود.
     بنابراین، نمی‌توان فقط با دلایل تاریخی استنباط‌های فقهی نمود. به‌طور مثال: درحالی‌که حفظ نظام اسلامی واجب است، نمی‌توان با استنباط از عملکردهای یزید و یا خلفایی که در عقیده، نظریات معتزلی را مبنی بر مخلوق بودن قرآن قبول کردند، بر امت، ظلم روا داشته و واجبیت حفظ نظام اسلامی را زیر سوال برد.
     همینطور هیچ کسی حق ندارد به این نتیجه برسد که چون اصحاب کرام در جنگ جمل در برابر همدیگر شمشیر کشیدند، ایجاد وحدت سیاسی برای امت امکان پذیر نیست، و  بنابراین واقعه‌ی تاریخی، نصوص صریح در مورد وحدت عقیدتی، سیاسی و جغرافیایی امت را رد کند.
     جای تاسف است که امروزه تاریخ پر عظمت اسلام توسط استعمارگران محو گردیده و آنچه در کتب تألیف می‌شود، فقط جنبه‌های منفی و اشتباهات برخی از حکام بوده که با انگیزه‌ی فریب و انحراف فکری مردم، بصورت برجسته نشان داده می‌شوند. و همچنین عده‌ای کج‌فکر آله‌ی دست این دسیسه‌های استعمارگران قرار گرفته و احکام شرعی را در مورد تأسیس خلافت و وحدت امت، مورد سوال قرار می‌دهند.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version