شب یلدا یکی از مراسمات محبوب و دیرین بعضی از اقوام میباشد، این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ قوس/آذر (آخرین روز خزان) تا طلوع آفتاب در اول ماه جدی/دی (نخستین روز زمستان) اطلاق میشود.[1]
بسیاری از اقوام شب یلدا را جشن میگیرند. این شب در نیم کرۀ شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود، آخرین شب خزان و اولین روز زمستان مصادف است با انقلاب زمستانی برای دگرگونی آب و هوایی و چون خورشید بیشترین نزدیکی را به خط افق دارد؛ لذا مدت روز کوتاهترین و مدت شب طولانیترین شب سال میشود، خورشید در حرکت سالانۀ خود، در آخر پاییز به پایینترین نقطۀ افق جنوب شرقی میرسد که موجب کوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریکی شب میشود. اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی، خورشید دگرباره بهسوی شمال شرقی باز میگردد که نتیجۀ آن افزایش روشنایی روز و کاهش شب است.[2]
به عبارت دیگر، در ششماهۀ آغاز تابستان تا آغاز زمستان، در هر شبانهروز خورشید اندکی پایینتر از محل پیشین خود در افق طلوع میکند تا در نهایت در آغاز زمستان به پایینترین حد جنوبی خود با فاصله ۵/۲۳ درجه از شرق یا نقطۀ اعتدالین برسد. از این روز به بعد، مسیر جابجاییهای طلوع خورشید معکوس شده و مجدداً بسوی بالا و نقطۀ انقلاب تابستانی باز میگردد. آغاز بازگردیدن خورشید بهسوی شمال شرقی و افزایش طول روز، در اندیشه و باورهای مردم باستان بهعنوان زمان زایش یا تولد دیگربارۀ خورشید دانسته میشد و آنرا گرامی و فرخنده میداشتند.
یلدا و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد و در طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهای خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.[3]
آنان ملاحظه میکردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند میشود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکشاند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی-هند و اروپایی، دریافتند که کوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند.[4]
بدین سان در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع میشد و در اوستا، واژۀSareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده میکند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است.[5]
اگر بنگرید میدانید که؛ شب یلدا یک ریشۀ غیراسلامی دارد و حتی از روی تقدیس و گرامیداشت خورشید، که یکی از طبع و خویهای خورشیدپرستان و یا همان مهرپرستان و یا آتشپرستان است و آنان حتی شب یلدا و یا همان شبچله را شب زایش خدای مهر (خورشید) میدانند و با جشن گرفتن چنین روزی، خدای خود یعنی مهر را ستایش و تمجید مینمودند و حتی آئین اوستایی آن را روز اول سال رسمی خود معرفی میکند، به گونهای که میگویند: واژۀ یلدا سریانی و به معنی ولادت است. ولادت خورشید (مهر، میترا) و رومیان آن را ناتالیس آنویکتوس یعنی روز تولد (مهر) شکستناپذیر نامند.[6]
بنابر باور زرتشتیان، در پایان این درازشب، که اهریمنی و نامبارکش میدانستند (و میدانند)، تاریکی شکست میخورد، روشنایی پیروز و خورشید زاده میشود و روزها رو به بلندی مینهد.
و حتی ابوریحان بیرونی در مورد شب یلدا و مناسبت و حقیقت آن چنین معلومات داده و میگوید: «نام این روز میلاد اکبر است، مقصود از آن انقلاب شتوی است. گویند در این روز نور از حد نقصان به حد زیادت خارج میشود و آدمیان نشو و نما آغاز میکنند و (پری)ها به فنا روی میآورند».[7]
در (آثار الباقیة) بیرونی، از روز اول دی ماه با عنوان «خور» نیز یاد شده است، یعنی روزی که خورشید و یا همان مهر به دنیا آمده و جالب است که بدانید در قانون مسعودی نسخۀ موزۀ بریتانیا در لندن، شب یلدا با نام «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده است. رومیان آن را ناتالیس آنایکتوس یعنی روز تولد مهر شکستناپذیر مینامند. ابوریحان بیرونی از این جشن با نام میلاد اکبر نام برده و منظور از آن را میلاد خورشید دانسته است.[8]
ایرانیان باستان بر این گمان بودند که منظور از تولد خورشید یعنی نجات خورشید از چنگال شیطانها، آنها معتقد بودند که در شب یلدا و چنین روزی خورشید (خدای مهر) از چنگال اهریمنها (خدای پلیدی) نجات یافته و رها شده است؛ لذا به نحوست آن روز دور هم جمع میشدند و آداب و مراسم خاصی برپا کرده و خوراکیها و میوههای خاصی میخوردند و آن شب را شب رهایی از پلیدی و مشکلات میپنداشتند، چرا که خدایشان (مهر و یا میترا) در آن شبانهروز از دست خدای پلیدی و اهریمنها نجات پیدا کرده بود و حتی جالب است که بدانید این شب مصادف است با شبی که مسیحیان آن را میلاد مسیح علیهالسلام میدانند، یعنی کریسمس! نه تنها مسیحیان بلکه اقوام هندی نیز آن را جشن میگرفتند، بسیاری از ادیان نیز به شب چله مفهومی دینی دادند. در آیین میترا (و بعدها با نام کیش مهر)، نخستین روز زمستان به نام «خوره روز» (خورشید روز)، روز تولد مهر و نخستین روز سال نو بشمار میآمده است و امروزه کارکرد خود را در تقویم میلادی که ادامۀ گاهشماری میترایی است و حدود چهارصد سال پس از مبدأ میلادی به وجود آمده؛ ادامه میدهد.
فرقههای گوناگون عیسوی، با تفاوتهایی، زادروز مسیح را در یکی از روزهای نزدیک به انقلاب زمستانی میدانند و همچنین جشن سال نو و کریسمس را همچون تقویم کهن سیستانی در همین هنگام برگزار میکنند.
مبدأ سالشماری تقویم کهن سیستانی از آغاز زمستان بوده و جالب اینکه نام نخستین ماه سال آنان نیز «کریست» بوده است. منسوب داشتن میلاد به میلاد مسیح، به قرون متأخرتر باز میگردد و پیش از آن، آنگونه که ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه نقل کرده است، منظور از میلاد، میلاد مهر یا خورشید است. نامگذاری نخستین ماه زمستان و سال نو با نام «دی» به معنای دادار/خداوند از همان باورهای میترایی سرچشمه میگیرد.