عالم غرب مدرن عالم سيطرۀ اومانیزم است و نیهیلیزم غرب مدرن نیز نیهیلیزمی اومانیستی است. اسم حاکم بر عالم مدرن «اسم نفس اماره» است و متافیزیک نیستانگارانۀ اومانیستی در مقام نفس مدبر، عالم مدرن را راه میبرد. در عالم مدرن بشر به مثابۀ سوژۀ نفسانی خودبنیادانگار اصالت مییابد و رکن اصلی امور میشود. متافیزیک نیهیلیزمیِ اومانیستی همان ماهیتی است که آن را «مدرنیته» مینامند. مدرنیته است که به مثابۀ ماهیت و در مقام تدبیرکنندۀ غرب مدرن به آن انرژی و نیروی حیاتی میبخشد و عالم مدرن را تدبیر میکند.
هستۀ اصلی مدرنیتۀ اومانیزم است. اومانیزم بیانی از اصالت اسم نفس اماره است. اومانیزم هستۀ وجه اصلی مدرنیته است و مدرنیته ماهیت راهبر و انرژیبخش وجود تاریخی غرب است و با اومانیزم نفس اماره اصالت مییابد و رکن اصلی عالم و آدم میشود.
نیهیلیزم اومانیستی در سیر تطور عالم مدرن به سه صورت اصلی ظاهر شده است:
۱. نیهیلیزم مدرن رنسانسی؛
۲. نیستانگاری ارزشگذار دوران به اصطلاح روشنگری؛
۳. نیهیلیزم پسامدرن.
نیهیلیزم مدرن رنسانسی
غرب مدرن با رنسانس آغاز میشود. بهطور تقریبی میتوان رنسانس را در عالم مدرن مصادف با سالهای ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ میلادی تا ۱۵۲۵ میلادی دانست. رنسانس مطلع غرب مدرن است و اولین ظهور مدرنیته در هیئت وجود تاریخی عالم مدرن در رنسانس و با رنسانس صورت گرفته است. نیهیلیزم اومانیستی با رنسانس ظاهر میشود و پس از آن بسط مییابد و هیئتهای دیگر پیدا میکند. نیهیلیزم رنسانسی اولین صورت نیهیلیزم مدرن است. نیهیلیزم اومانیستی در رنسانس بیشتر وجهۀ انتقادی و سلبی دارد.
در واقع، نیهیلیزم مدرن در گام اول ظهور خود در هیئت یک رویکرد منتقد ارزشها و نگرشهای تئوسانتریک قرون وسطایی ظاهر میشود. در نیهیلیزم تئوسانتریک، تحت تأثیر برخی آموزههای اخلاقی یونانی، عمدتاً ارسطویی و برخی علل دیگر اخلاقیاتی پدیدار شده بود که رباخواری و ثروتاندوزی بیپایان و حریصانه را محکوم میکرد. آموزههای اخلاقیای که کلیسای کاتولیک مطرح میکرد، برای اومانیستها پذیرفتنی نبود؛ یکی از وجوه اصلی نیهیلیزم رنسانسی همین صبغۀ انتقادی آن نسبت به تئوسانتریزم قرون وسطایی است.
نیهیلیزم رنسانسی مبلغ میل مفرط لذتطلبانه و لجامگسیختگی اخلاقی و نسبیانگاری درآمیخته با شکاکیتی است که ریشه در وجه سلبی و انتقادی نیستانگاری رنسانسی دارد. نیهیلیزم مدرن برخی ظواهر و پوششهای شبهدینی نیستانگاری تئوسانتریک را به کناری نهاد و در صُور مختلف به گونهای آشکار به ترویج ارادۀ معطوف به قدرت متمرکز بر سودجویی و لذتطلبی پرداخت.
در نیهیلیزم اومانیستی بشر به مثابۀ حیوان اقتصادی سودجو-لذتطلب فعلیّت و تحقق مییابد. سودجویی-لذتطلبی اومانیستی مدرن ماهیتاً با سود و نفع و لذّات مشروع و مقبول در عالم دینی تفاوت و تقابل دارد. نیهیلیزم اومانیستی مبتنی بر بیان و ظهور و فعلیتبخشی و عینیت یافتن ارادۀ معطوف به قدرت سودجویانۀ لذتطلبانۀ بشرانگارانه مدرن است. نیهیلیزم رنسانسی اولین صورت ظهور نیستانگاری اومانیستی مدرن است و در عین داشتن وحدت با دیگر صُور نیستانگاری مدرن (نیهیلیزم موسوم به روشنگری، نیهیلیزم پسامدرن) تفاوتهایی نیز با آنها دارد، به گونهای که میتوان در ذیل صورت کلی نیهیلیزم اومانیستی گونههای سهگانۀ پیشین را در بستر یک سیر تطور تاریخی از یکدیگر متمایز کرد. روح عالم مدرن خصیصۀ سودجویانه، خودخواهانه و سرمایهاندوزانه دارد و مبتنی بر حرص و آزمندی و طمعورزی است. بهطور کلی، ویژگیهای نیهیلیزم دوران رنسانس را میتوان اینگونه فهرست کرد:
١. نیهیلیزم دوران رنسانس، اولین صورت ظهور تاریخی نیستانگاری اومانیستی مدرن است؛
۲. در نیستانگاری رنسانسی نوعی وجه سلبی غلبه دارد که حول محور نفی ارزشها و وجوه مختلف نیهیلیزم تئوسانتریک جریان مییابد؛
۳. در نیهیلیزم رنسانسی نوعی اخلاقستیزی آشکار و لذتطلبی صریح و دنیامداری عریان و در بسیاری موارد درآمیخته با نوعی نسبیانگاری فعلیت یافته است. لذتطلبیها و دنیامداریهای رنسانسی در عین حال و در برخی وجوه و ظهورات خود مایههای نوعی عبثانگاری و یأس عمیق را عیان میکند؛
۴. نسیان و انکار و عصیان ولایت الهی در نیهیلیزم رنسانسی در برخی موارد همانند آتئیزم است که در نیستانگاری تئوسانتریک ظهور و بروز چندانی نداشت؛
۵. نیهیلیزم اومانیستی بیش از نیستانگاری تئوسانتریک، ریشه در نیهیلیزم یهودی دارد. این آموزههای فلسفی بنیادین نیستانگاری رنسانسی در آرای متفکرانی چون پیکو دلا میراندولا، مارسیلیو، فیچینو، نیکولای کوزایی، اندیشههای کابالایی مفهوم اومانیستی انسان نزد متفکران رنسانسی و بسیاری موارد دیگر میتوان مشاهده کرد. نیهیلیزم مدرن صورتی مضاعف از نسیان و غفلت از ولایت الهی است که صورت آغازین آن در رنسانس ظاهر شده است؛
۶. نیهیلیزم رنسانسی به تبع ماهیت نیستانگاری مدرن صبغهای سکولار-اومانیستی دارد. در واقع، تمام تاریخ غرب به تبع ذات نیهیلیزمیاش صبغۀ سکولاریستی دارد، اما سکولاریزم نیهیلیزم مدرن، سکولاریزم اومانیستی است. سکولاریزم اومانیستی با گونههای سکولاریزم کاسموسانتریک و سکولاریزم تئوسانتریک تفاوتهایی دارد که مجال پرداختن به آنها در این مقاله وجود ندارد. آنچه در اینجا باید بر آن تأکید ورزید این است که نیهیلیزم رنسانسی در مقام اولین صورت ظهور نیستانگاری مدرن سکولار-اومانیست است؛
۷. نیهیلیزم رنسانسی فاقد جنبههای پررنگ و نیرومند اثباتی در قلمروهای مختلف است و بیشتر با نفی نیهیلیزم تئوسانتریک و ارزشها و مظاهر آن خود را ظاهر میکند؛ البته بیتردید روح اومانیستی در رنسانس و با رنسانس ظهور کرده و رو به گسترش بوده است و سخن ما به معنای انکار این وجه مهم اثباتی نیست، بلکه مقصود تأکید بر این است که در نیهیلیزم رنسانسی اومانیزم و خصیصههای دیگر نیز اغلب از راه رویکرد سلبی و نفی تئوسانتریزم ظاهر میشود و نیستانگاری مدرن هنوز صورت منسجم و سامانیافتۀ هویتی و نهادینه نیافته است. این سيطره وجه سلبی نیهیلیزم رنسانسی را دستخوش حال و هوایی اضطرابآلود و هرجومرج زده کرده است؛
۸. در نیستانگاری رنسانسی خلأ ناشی از انکار ارزشها و وجوه هویتی تئوسانتریک و کمرنگ بودن وجوه بارز ایجابی موجب گسترش نوعی احساس دردناک تهیبودن و بیمعنایی شده است که البته با بیمعنایی و گنگی و حالت ابسورد نیهیلیزم پسامدرن تفاوت دارد.